دیروز بعد از ظهر بعد از تمیزکاری گردگیری
و یه دوش با راد
بهش گفتم مانی بیا ظرف خوراکیاتو ببر❤️❤️قلب کوچولویه منه❤️❤️
مسیجو خوندم نوشته بود عزیزم آدرس خشکباری که مشهد خیلی تعریفشو میکردی برام میفرستی
براش فرستادم…
نوشت راد کوچولو چطوره؟ خیلی وقته ندیدمتون، دفعه آخر یادمه بهم گفتن رژیم داره چون وزنش اضافه است، صبحونه نمیخوره و فقط عاشقه گوشته …
من😳😳😳
و بازم من 😳😳😳
ای بابا من 😳😳😳
نوشتم
راد جونمون هم خداروشکر خوبه، داره بزرگ و بزرگ و بزرگتر میشه😍
رژیم! اضافه وزن! صبحونه نمیخوره و فقط عاشقه گوشته!!!
فکر میکنم راوی از هوش و حواس درست حسابی برخوردار نبوده
چون شما که وکیل هستین و امکان نداره از لحاظ هوش کلامی چیزیو یادتون بره
اما چون خیلی وقته همو ندیدیم و دلمون براتون خیلی تنگ شده و از ما با خبر نیستین
راد از نوزادی آلرژی غذایی داره، ممکنه منظورشون این بوده که من رژیم آلرژی براش در نظر گرفتم
و بقیه موارد هم الهی صد هزار مرتبه شکر برای راد نبوده
برام نوشت
خوب من اون قدر پرونده توی ذهنم هست که چیزهای کوچیک را به خاطر نمی‌سپرم😅 (با ادیت)
نوشتم
آره درسته
به هر حال ⭕️⭕️⭕️ جون ما دوستت داریم
و برات آرزوی موفقیت داریم😍😍
سفر بهتون خوش بگذره و زیارتتون قبول✌🏼✌🏼
و ممنون که ما رو چیزهای کوچیک میدونید☺️
بعدش …
میدونی بعدش این مکالمه میتونست اصلا ته نداشته باشه و یه دعوا و دلخوریه بزرگ باشه تو فامیل
چون طرف وکیل بود و دست به مهره( این کاره است تویه حرف زدن)
و مطمئنن از این نوع بیان کردن گفته‌ها منظور خاصی داشته

ظهر با همسرم در میون گذاشتم (تو ذهنم این بود که من که الان پریودم حساسم و دلم نمیخواد قضاوت بی‌جا بکنم طرفو)
که با کمال تعجب، همسرم گفت یدفعه دیگه به منم گفته
و من نشنیده گرفته بودم …

تصویر
۸ پاسخ

وای خدا چقد حسادتش رو با تمام وجودم درک کردم ...وقتی یکی تو رو کوچیک میخواد جلوه بده داره از همه جاش میسوزه 🤭
میگفتی ازخدا واستون قلب مهربون خواستارم☺️ همیشه آخر پیاماتون به آدما بگین
ان شاءالله هرچی رو برای من میخواین خدا هزاربرابرش براتون بخواد 🤚
حالا اونو خودش میدونه که خوبی خواسته یا بدی 😉

مدت هاست بهم ثابت شده تحصیلات شغل خوب درآمد عالی جایگاه اجتماعی همراه خودش شعور نمیاره
بیشعور تا لحظه ی مرگ بیشعور باقی می مونه🙋‍♀️

منم سابیدن یه تراپی برام ،حس خوبی میگیرم

سلام عزیزم منم متاسفانه بشدددددددت وسواس دارم،،برای جرم شیرآلات سفید کننده من سیاه نمبکنه؟ من مدام دستمال میکشم اما جرم ولک میشه نمی‌دونم چیکارکنم

یه جای دیگم خوندم ک یه اقای ب اصطلاح درس خونه مطلب های بد و قومیتی زد اینجا بود ک مطمئن شدم ک هر کسی ک مدرک بالا داره صرفا ادم با شعور و با شخصیتی نیست

بنظرم برای اینجور آدما نباید توضیح داد چیزی رو، من اگر بودم بعد از اون چرت و پرتایی که فرستاده بود، خیلی محترمانه می‌نوشتم : آدرس رو فرستادم کار دیگه ای ندارید؟
خدا حافظ.

همه مردم بچه بزرگ کردن ودارن میکنن ما کاری نداشتیم به هیچیشون.. یه دونه بچه ما بزرگ میکنیم همه به همه چیش کاردارن.. زندگیتونو بکنین اصلا هر چی هم باشه به شماها مربوط نیس..

دختر تو همیشه در حال بساب هستی
خدا قوت
کاش، منم میتونستم مثل تو باشم و نزارم خونم بمب بخوره
راستی برای شستن سرویس ایرانی و حمام
کاشی های دیواره ها
شیر آلات
روشویی ها
از چه شوینده و چه ابزاری استفاده میکتی ؟

سوال های مرتبط

مامان 💙راد💙 مامان 💙راد💙 ۳ سالگی
تو پارک داشتیم بازی میکردیم

که چندتا از آشناهای دور رو دیدیم

خیلی بامزه اومدن نزدیکمون، و من هم خیلی خوشحال شدم از دیدنشون

امّا

بعد از احوالپرسی شروع کردن به پرس و جو احوال کلی آدم دیگه رو پرسیدن،

⭕️یادمه هر موقع تویه پارک مادرهایی رو میدیدم که نشستن به صحبت کردن و مدام به بچه‌اشون میگفتن خودت برو بازی کن، خودت که بلدی،وااای حالا باز من نشستم
وااای خسته‌ام کردی و …
به خودم قول داده بودم که اگر بچه دار شدم شیش دنگ حواسم باشه واسه بچه‌ام
حرف همیشه هست⭕️

خلاصه که تلنگری بود بهم که بدو بدو برو
الان زمان زمان تو و بچه‌اته🏃🏻‍♀️🏃🏻‍♀️🏃🏻‍♀️🏃🏻‍♀️

این حرفها تمومی نداره
بهشون گفتم ببخشید من باید برم با پسرم بازی کنم به همه سلام برسونید✌🏼✌🏼

که دیدم پشت سرم دارن میان، موقع تاب دادن راد، گفتن وای چه خجالتیه(برچسب زدن)، چه فرفریه،چه شیطون،چقدر شبیه خودته،چشاش شبیه فلانیه
پوستش سفیده به مادرشوهرت رفته😂😂😳😳😳
بچه خوبشم خوب نیست و …

گفتم نه خب شمارو نمیشناسه وگرنه پسر خیلی اجتماعیه

ایستادن به حرف زدن منم فقط اگر موضوع به من ربط داشت سری تکون میدادم و لبخند میزدم چیزی نمیگفتم

دیگه کم کم حرفا داشت به سمت بیخود بودن و بی‌هدف بودن و حرف کشیدن از زیر زبون میرفت

که تو الاکلنگ به راد گفتم راد بریم بستنیامونو از فریزر در بیاریم

خلاصه که طرف هنوز به بسم‌الله رو واسه حرف کشیدن زده بودن
که گفتم ببخشید از دیدنتون خیلی خیلی خوشحال شدم

ما باید بریم خیلی خوشحال میشم یه روز تشریف بیارید خونمون در خدمتتون باشم
کلی با هم حرف بزنیم

لبخند زدن
و
خدا نگهدار

ممکنه آدم زیاد دورو برتون باشه، اما خودتون الک باشید جدا کنید
مامان رایبد💙 مامان رایبد💙 ۳ سالگی
امروز ده روز که رایبد از پوشک گرفتم باید عرض کنم من همیشه قبل از هر چالش و موقعیتی اینقدر که استرس قبلش از پا درآوردتم خود اون موقعیت سخت و جانفرسا نبوده😂
مثلاً از شیر گرفتن، واکسن زدن، تایم های بیماری و مریضی و در نهایت همین پوشک گرفتن...
اینقدر ترک پوشک برام شده بود کابوس که اصلا دلم نمی‌خواست وارد این پروسه بشم خصوصاً که هر روز کلی مامان مستاصل اینجا میدیدم که راجع به قضیه پوشک گیری مینالیدن😥
اما خداروشکر این مرحله هم خیلی راحتتر از اون چیزی که تصور من بود سپری شد، و رایبد بخوبی با این قضیه کنار اومد و همکاری کرد...
اینم بگم تا الان خیلی مواخذه شدم که چرا بچه رو از پوشک نمی‌گیری و دیر شد اما من از اول زمان مورد نظرم سه سال بود که بچه به آمادگی کافی برسه، خیلی ها مسخره‌ام کردن، خیلی ها بهم طعنه زدن و فکر کردن بخاطر تنبلی و راحتی خودم این کارو تاخیر میندازم اما برام مهم نبود، مهم این بود که تو این مسیر بچه ام آسیبی نبینه و هر دو اذیت نشیم، که خداروشکر همینم شد😍
شما هم کاری به اظهار نظر اطرافیان نداشته باشین، هر مادری شناخت بهتری از بچه اش داره👌
مامان 💙راد💙 مامان 💙راد💙 ۳ سالگی
دیروز عصر تصمیم گرفتیم بریم باغچه دایی همسرم
تویه مسیر که بودیم راد خوابش برد

این روزها تنها چیزیکه رهنمونو درگیر کرده پوشکه راد هست

همسرم بهم گفت به نظرت وقت از پوشک گرفتنش کیه؟!

ازش تشکر کردم که همراهیم می‌کنه و همیشه پشتمونه و تصمیم‌های منو محترم میدونه

گفتم نگران نباش اینم تموم میشه،مهم بچه‌امونه که شرایطشو داشته باشه
هر کسی یه نظری میده اما تهش تصمیم ماست براساس شرایط بچه‌امون

⭕️از اونجاییکه تو خونوادشون بچه‌ای بوده که تا دبستان کنترل ادرارش رو نداشته(پسر)
و دختریکه ادرارشو تونسته کنترل کنه اما مدفوعشو تا دبستان تویه شلوارش میکرده⭕️

پس بهتره روش خودمونو بریم که تجربه قدیمیارو دوباره تکرار نکنیم

اونجا هم که رفتیم سه تا بچه بودن که یکیشون ۵ ساله پسر
یک دختر ۶ ساله و یک پسره ۴.۵ ساله
خب مسلماً هیچکدومشون پوشکی نبودن و تنها راد پوشک داشت
بزرگترا از اونجاییکه دلسوزی بی‌موقع می‌کنند
و اطلاعات درست حسابی ندارن،تا راد از کنارشون رد میشد میپرسیدن کی قراره دیگه پوشک نکنید،
ماشالا دیگه بزرگه باید بفهمه،
دیر نشه و …
که من به راد گفتم مامان برو پیش بچه‌ها بازی کن هر موقع کمک خواستی بیا پیش من
و بعد همسرم بهشون گفت هر موقع صلاح بدونیم، مثل بقیه کارهاش
که بعد دوباره گفتن نننننه و بهتره زودتر و … که همسرم گفت خانومم میدونه چیکار کنه شما نگران نباشید
خلاصه که یک همسر حامی واقعا دلگرمیه خوبیه برای وارد جمع شدن،اونم جمع‌هاییکه همه خودشونو سعی میکنند از تک و تا نندازن و همه در زمان خودشون بهترین زمانه‌اشون بودن😂😂
حواسمون باشه که اگر زمانیکه همسرم براش سؤال پیش اومده بود
من با تندی یا ناراحتی یا بی‌حوصلگی جواب میدادم ورق برمیگشت😂😂✌🏼✌🏼
مامان 💙راد💙 مامان 💙راد💙 ۳ سالگی
یه جای داستان
شخصیت اصلی میگه،حالا که اینکارو کردی دیگه دوست من نیستی
پسرم تازگیا این جمله رو زیاد استفاده میکنه
حالا که با من بازی نکردی…
حالا که پات خورد به اسباب بازیه من…
منم اون لحظه باید مثل پاندای معلم،یا لاک پشت دانا،یا سنجاب جنگلی
بهش بگم،چشماتو ببند نفس عمیق بکش،تا ۱۰ بشمار،و حالا به بازیهای جالبی که با هم میکنیم فکر کن

بعضی وقتها انجام میده بعضی وقتها هم نه
بهش میگم راد عزیزم این حرفهایی که به من میزنی ممکنه منو ناراحت کنه
ممکنه دوستت رو ناراحت کنه،درسته عصبانی یا ناراحت شدی
اما قبل از اینکه حرفی بزنی نفس عمیق بکش

یه مدت روی این موضوع تمرکز کرده بودم،اما یه روز وقتی گفت ناخودآگاه سرم به چیزه دیگه‌ای مشغول شد و حرفی نزدم،دو سه بار تکرار کرد و من به بازی که از قبل برام چیده بود ادامه دادم
و دیگه از اون روز تکرار نکرد
و دیگه نگفت
و حتی موقع گوش دادن به همون داستان شروع میکنه به نفس‌های عمیق کشیدن
من بچه تربیت نمیکنم،اونه که داره منو تربیت میکنه
اون داره به علم و آگاهیه من اضافه میکنه
اونه که صبر،شادی،ناراحتی،هیجان،فکر کردن و … رو به من یادآوری میکنه
❤️❤️❤️
مامان Delvin😍 مامان Delvin😍 ۳ سالگی
سلام مجدد دوستان این پست راجع به رسیدگی به کودک و چالشهای کودک و فرزندان بزرگتر و همسر
ببینید دوستان یکی از چیزهایی که خیلی توصیه میشه توی فرزند پروری حال خوب شماست یعنی ی مادر باید اولویتش حال خوب خودش باشه اگر حال تو خوب باشه حال خونه و کودک هم خوبه بدون شک اینجا یکی از عوامل که در خوب بودن حال ما تاثیر داره کمک همسر و همدلی کزدن همسر هست
اگر کسی همسرش کمک نکنه و هفته ای ۲بار حداقل با همسرش صحبت نکنه یعنی زن نق بزنه سکایت کنه حرف بزنه همسر فقط سکوت کنه تایید کنه چون زن تخلیه روانی میشه
متاسفانه یعضی همسران نه کمک میکنن و نه اجازه میدن زن صحبت کنه و این بار سنگین فرزند داری با بار حرفاهای نزده ما خانم ها توی دلمون باعث میشه پرخاشگر بشیم عصبی بشیم از کوره در بریم و نتونیم مدیریت کنیم خودمون رو و با چالش برمیخوریم
چالش با بچه های بزرگتر هم همینه چون ما وقتی براشون نذاشتیم صحبت نکردیم نیازاشون رو نشنیذیم الان اون بچه ها پر از نیاز سرکوب شده عستن که با هیچکس عملا نمیخوان کنار بیان ادامش در پست بعدی
مامان رایبد💙 مامان رایبد💙 ۳ سالگی
پسرک با پدر رفتن سرکار، و من در سکوت و تنهایی خیره به پرایدش شدم و در غیابش هم بهش فکر میکنم که چقدر خوبه یکی اینجور همه جون و تنم شده که در بود و نبودش حجم بزرگی از فکر و ذهنمُ متعلق به خودش کرده😍

مامانا بچه های شما هم زیاد بهتون ابراز احساسات میکنند؟
رایبد مدام راه میره میگه مامان دوستت دارم🥺😍
ی وقتایی تو اووووج بازی هستیم یهو میبینم خیره شده بهم، نگاش میکنم فوری بوسم می‌کنه میگه مامان خیلی دوستت دارم😅
یا مثلاً من غرق کارای خودمم،میاد میگه مامان سرتو بده، دولا میشه محکم بغلم می‌کنه و بوسم میکنه😍
البته منم عشق و مهر زیادی بهش میدم، اما برام جای سوال که بچه های دیگه خصوصا پسرها همینطور اهل ابراز علاقه هستن یا نه؟
مثلاً خیییییلی کوچیکتر از اینا بود، وقتی پوشکش تعویض میشد و شستشو میشد کلی بغلم میکرد و بهم می‌چسبید خیلی برام عجیب بود که ی بچه خیلی کوچولو اینطور ازم قدرشناسی میکنه، الآنم دستشویی میبرمش ازم تشکر میکنه و گاهی این تشکر با تقدیم یک بوسه اس🥺
مامان 💙راد💙 مامان 💙راد💙 ۳ سالگی
الهی به امید تو

صبح بعد از جواب تلفن بدنم شروع به خارش کرد و دوباره کله تنم مثل کهیر ریخت بیرون

گفتم ممکنه از فلفل غذام بوده

ظهر بعد از صحبت با همسرم و شنیدن اخبار دوباره تنم کهیر زد

همسرم گفت ممکنه از مواد نگهدارنده رب بوده

عصر داشتم گردگیری میکردم با شنیدن یه صدای بلند دوباره تنم ریخت بیرون

گفتم ممکنه از گردو خاک باشه

بعد از کارهای خونه رفتم دوش گرفتم که بدنم آروم بگیره

موهام فره حوصله اینهمه سشوار کردن نداشتم چون دیر خشک میشه

شونه زدم با کش سفت بستمش

و قیچی رو برداشتمو قرچ….

چیدممممم

سشوارو گرفتم به بختش تا خشک شه…

همسرم با پسر کوچولومون از پارک اومدن با تعجب نگام کرد اما هیچی نگفت

فقط پسرم میگفت مانی خیلی ناز ناری شدی منم میبوسیدمش❤️❤️

رفتم شیر قهوه درست کنم همسرم اومد پیشم گفت من خیلی حواسم بهت هست

مراقب خودت باش

زدم زیره گریه گفتم چجوری، گفت پروانه نگرانیتو پر بده راد داره نگامون میکنه🥹🥹

منم شروع کردم به نفس عمیق کشیدن…




کهیرای بدنم از استرس و اضطرابه،نمیگم الان میزنه کلا هر موقع اضطراب دارم میاد سراغم
و بیشتر زمانهاییکه هیچ کاری از دستم بر نمیاد هیچ کاری…
مامان 💙راد💙 مامان 💙راد💙 ۳ سالگی
سلام به مامانهای درمانده با بچه‌های لجباز😂😂😂

خواستم بگم خیلی خوش به حالتونه که بچه‌های به این توانمندی دارید که با قدرت روی حرف و عملشون هستن

و این قدرت ذهنی و کلام و عملی بچه است

واقعا جای تبریک داره

میخوام بهتون بگم که خیلی از این شخصیتش لذت ببرید

ولی اگر نگران هستید اون نگرانی رو تو خودتون نگهدارید و بروز ندین
با بچه راه بیاید
یعنی همراه شید، همه‌اش تو ذهنتون مرور کنید بچه است
من باید با اون بچگی کنم نه اینکه اون بخواد حرف شنوی کنه
🫵🏼🫵🏼🫵🏼سن ۳ سالگی سن استقلال🫵🏼🫵🏼🫵🏼

اگر نگرانید چاقو بر میداره، اگر نگرانید نزدیک گاز میره
اگرهای زیاد… زودتر قبل از اینکه تذکر کنید بهش شرایطو براش امن کنید
اون بچه مثل همون نوزادیه که تازه چهارد دست و پا رفتنو شروع کرده
و همه چیزو قبل اتفاق از جلو دست و پاش جمع میکنید
بعضی وقتها هم اون تجربه ضرری نداره فقط یک کار به کارهای ما اضافه میکنه پس بزارید تجربه کنه

اگر میخوای یه بچه درست حسابی تربیت کنی
درست و حسابی باهاش برخورد کن
اجبار هیچ چیزیو درست نکرده فقط حریصتر میکنه که وقتی شما هستین و از ترس شما اون کارهارو انجام نده، و بعد که نیستین خیلی راحت حتی بدون ذره‌ای نگرانی انجامش میده
و این میمونه روش تا سن نوجوونیش و اون موقع است که خودش دوست انتخاب میکنه خودش میره تو جامعه و خودش میخواد با شرایطی که از قبل ما براشون ساختیم انتخاب کنه دوست خوب یا دوست …محیط امن یا …

شما الان کدومو انتخاب میکنید همراهی کردن با بچه یا اجبار تویه تربیت تنبیهی یا با اگر فلان کارو بکنی محروم میشی برات فلا چیزو نمیخرم، اصلا نمیریم فلان جا( تنبیه و محرومیت)

🫵🏼🫵🏼🫵🏼🫵🏼🫵🏼🫵🏼🫵🏼تو مادر خوبی باش تو مادر آگاهی باش🫵🏼🫵🏼🫵🏼🫵🏼🫵🏼🫵🏼🫵🏼