عزیزم ناراحت نباش
دلش میخواد فرق بزاره دوست داره
منم همین مشکلو ذارم دقیقاااا
برداشت گفت اونشب جلو همه من حوصله بچه نگه داشتن ندارم بچه هاتونو نگه نمیدارم
فرداش رفتیم خونشون واسه پسرم شیر دریت میکردم خواهر شوهرم بچه چهارمشو بارداره بچه های دیگشم بزرگن مثلا دختر بزرکش ۱۷ سالشه
بعد بگذریم برداشت گفت اتفاقا به فرشته گفتم از اول بچتو شیشه ای کن که بزاریش پیش من بری به درس و زندگی کارات راحت برسی🫠🫠🫠🫠🫠🫠
دیگه واقعا این چیزی نیست که بشه آدما رو بهش مجبور کرد
وظیفه ای نداره در قبال هیچکدوم از بچه ها و به هر دلیلی ممکنه اونا رو بیشتر دوست داشته باشه یا بچه شونو بیشتر دوست داشته باشه ( من بارها از مادربزرگا شنیدم که میگفتن مثلا من فلان نوه مو خیلی بیشتر دوست دارم)
من باشم اگه این قضیه ناراحتم کنه رفت و آمدم رو خیلی کم میکنم و توقعم رو هم ازش به صفر میرسونم
من کلا رفت و آمد نمیکنم . هرسال یه چیزی رو بهونه میکرد دمدمای عید بحث و کدورت ایجاد میکرد، امثال هم اینکارو به رسم هرسال انجام داد ، یه لحظه به خودم اومدم گفتم این دوست نداره من برم خونشون چرا من به خودم نمیام ، برای همین امثال نرفتم . خیلی داشت زیاده روی میکرد
سعی کن کمتر برو همون جور که اون رفتار میکنه بکن به شوهرت بگو
عزیزم منم درگیر این تفاوت ها هستم نه فقط بچه بین من و جاریم تو غذا پختن هدیه دادن رسم رسوم داشتن همهههههه چی فرقه
منم دیگ الان بیخیال شدم همونقدی که بها میده منم دقیقا همونقد بها میدم و کمتر رفتامد میکنم
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.