اصلا دوست ندارم اینو مطرح کنم اما پسر برادرشوهر ۵ ماه از پسر من کوچیکتره هزار الله اکبر درشت تر از پسر منه
با پدرشوهر و مادرشوهرم توی سه خونه زندگی میکنن،جاریم دختر خواهر پدرشوهرمه
خیلی به بچه های اون توجه میکنه و متاسفانه بچه ها متوجه این فرق گذاشتن میشن و خودمم مادرم و به هر حال ناراحت میشم.....من خیلی کم میرم اونجا و شاید هر دوماه یکبار برم
درصورتی ک جاریام کل خورد و خوراکشون از اونجاست من بخاطر بچه هام نمیرم....نظر شما چیه چکار کنم؟

خب چون اونا همش اونجا هستن و میدونن میان که بهشون توجه میکنن ولی بچه های تو نیستن در واقع بچه های تو دارن پا سوز خودت میشن که نمیری

چون اونا یکجا هستن مثل بچه خودشون دارن بزرگ میشن نه نوه.
پس سعی کن حساس نباشی .بچه هلی توروهم دوست دارن .
ولی انقدر دیر به دیر میری .مخبت بینشون کم میشه

منم بچه برادر پدر شوهرمم یعنی عروس عموم.نه خودم دوست دارن نه شوهرم نه بچم

هرچی بیشتر بری و بیایی محبتشون بیشتر میشه .خودمونی تر میشند .اتفاقا بخاطر بچه ها باید بیشتر برید و بیایید

اگه قلبأ حس میکنی خودت و بچت با کم تر رفتن به اونجا آرامش دارید و راحت هستین. خب همون کم تر برو اینجور بهتره به نظرم

شما هم بچه توبا بچه اون مقایسه نکن
همین ک کم میزی خیلی خوبه

نظرم اینه بیشتر برو بیا
با زبون نرم ...
برو اونجا بزار بچتو ببینن
گاهی شده نیم ساعت تنها بچه رو پیششون بزار
غذا درست کردن
بده به بچت بعد تعریف کن
بگو چه خوشمزه دوست داره میخوره
من درست کنم کمتر میخوره
انگار اینجا بیشتر دوست داره غذا و محیط خونتون رو