بدترین کار اینه آدم یه ساختمون زندگی کردن رو قبول کنه
آخ منم همین مشکل رو دارم حالا خدا خیرش بده مادر شوهرم قصد بدی نداره ولی چون بچه های خواهر شوهرم رو هم نگه میداره و گاهی اینها با هم هستن اونا همش به بستنی و شکلات و این چیزا عادت دارن پسر منم در کنار شون میخوره منم حرص میخورم☹️
من که دیگه شل کردم ولی سعی میکنم کمتر بذارمش خونه مادر شوهرم
ما توی یه ساختمون نیستیم ولی توی یک کوچه ایم ولی فقط توی حیاط عاذتش دادم زیاد بیرون نشه،کلا دخترم هر چی هرچی نمیخوره اگه هم بره بهش فقط آجیل اینا یا میوه میدن چون این واقعا بذغذاس
تو خودت نبايد بزاري بره درو قفل كن هرچقدم گريه كرد نزار بره بگو شب بابا بياد باهم ميريم خودتم بالا سرش باشي
منم دقیقا شرایط تورودارم بچمو پرخاشگر کردن همش زدنو یاددادن حالا هنه رو میزنه هرچی میگم نه کاربدیه گوش نمیکنه
همدردیییم
بره بهتر نیست؟شما هم استراحت میکین
ماهم باهمیم بچم اصلن تو خونه وای نمیسه همش میخواد بره منم سیرش میکنم یا غذا میدم میبره میگم یه ساعت بزا بازی کنه گشنه شد اینو بهش بده بعد مثلا تا عصر میمونه بازم عصرونه میفرستم پایین ..من حتی بچم پایینم شبا میخوابه اما حتی۲شبم شده توخواب میرم میارمش خیلی چیز میگن اما میگم نه به نفع خودشه بچه پسره اگه از خونه فراری شد اونموقع راحت ترین بعد کوتاه میان.کلا دس میزارم رو نقطه ضعفشو وحرف میزنم اوکی
نزار بره،چرا اجازه میدی، همیشه زمان مشخص کن، بهشون بگو چی بدن چی ندن،تو یابد همیشه بگی بهشون،یا نزار بره یا مثل عقاب کنترل کن، یک ساعت شد برو بیارش کوتاه نیا از حرفت محکم باش
منم مشکل شمارو دارم پسرم تا باباش میاد بهش میگه ببرم بالا اونجام که میره هله هوله میدن و پسرم غذا نمیخوره.من خودمو میکشم که آت آشغال ندم بهش تا میره بالا بهش میدن دیگه به مرز جنون رسیدم من
خیلی سخته
منم ی ساختمونم ولی اصلااا بچم عادت نداره بره پایین خودمم رفت و امدم خیلی کمه
نهایتا دو سه شب یکبار با باباش برن سر بزنن ولی اصلاا نمیذارم بره عادت کرده
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.