۶ پاسخ

وای یجوری یه سریا اومدن نوشتن واااای نمیذاررریم بچمون بره تو کوچه انگار این مادر داره جنایت میکنه😑😑
بچگی خودمون چجوری بود مگه؟؟
بهترین دوران بچگی این دختر عزیز داره میگذرونه
هر روز میره تو کوچه با همسن و سالاش عششششق می‌کنه کلی بازی میکنه کلی چیز یاد میگیره کلی تجربه جدید یاد میگیره
مطمعن باشید بین این دختر که میون بچه ها تو کوچه با صمیمیت و شادی بزرگ شده تا بچه های ما که بدون همبازی تو قفس و پاستوریزه وار بزرگ شدن خیلییی فرق هست
زندگی رو اون بچه می‌کنه نه بچه های ما ..و

کار بسیار خوبی میکنی
بچه ای ک به همراه مراقب داخل کوچه سرگرم بشه و انرژیش تخلیه بشه و دوست پیدا کنه
شبیه زمان بچگیای ما بزرگ میشه واین عالیه
توی پارک که نمیشه دوست پیدا کرد
هر روز آدمای متفاوتی میان
خاک بازی دوچرخه سواری و کاشت کل و گیاه و آبیاری اونا
چیدن توت کنار پیاده رو سرگرمی بچه های تو کوچه ماست پسرمم کیف میکنه هر روز دوست داره بره

من ک خونه مامانمم تقریبا هرروز😁😁آخه کلاس میرم مجبورم پسرمو بذارم اونا هم اینقدر باهاش بازی میکنن، خودمون خونه باشیم میریم دوچرخه سواری

دقیقا هرروز یا پارک یا خانه کودک یا دور دور تو خیابون تایمی ک خونه هستیم هم رقص و ورزش و خوندن کتاب و بازی و۰۰۰

الان سر هر کوچه یه پارک هست لازم نیست بیفتیم تو خیابونا که😐من به هیج عنوان بچمو نمیزارم بره کوچه غروب به غروب میریم پارک یا خونه بازی
تو کوچه چی هست بچه سرگرم شه

ن اصلا و ابدا نمیزارم بره بیرون میبرم‌پارک تغریبا هر روز نبردم آخرشم باباش میبره یه دور تا سوپری و یکم دور میزنن باهم

سوال های مرتبط

مامان کوچولو مامان کوچولو ۳ سالگی
مامان آراد کوچولو🧒 مامان آراد کوچولو🧒 ۳ سالگی
خانومایی ک شیره به شیره دارین. در چ حالین؟؟ من دارم دق میکنم واقعا از دستشون. مدااااام گریه جیغ دااااد میکنن. همو میزنن گاز میگیرن. پسرم خیلی محکم مشت میزنه به دخترم
پسرم ۳سالش تموم شده و دخترم ۲سالش تموم شده.
دارم روانی میشم
عصرا دستشونو میگیرم میبرمشون پارک از ۵ تا ۸ پارکن میگم انرزیشون تخلیه شه . با تمام سختی هاش ک مدام تو پارک پا به پاشون میدوام و چشمم بهشونه و با زانو درد و پا درد برمیگردم خونه ، یا تو خیابون شلوغ حواسم به دوتاشون هست دستشونو میگیرم ، دخترم میگه جیش دربه در دنبال یه کوچه خلوت میگردم کسی نباشه سرپا بگیرمش. ولی میگم اشکال نداره. بزار سختیشو من بکشم به اینا خوش بگذره یگم اروم شن.
ولی باز میاییم خونه روز از نو ، روزی از نو.
بخدا همش همو میزنن روانی شدم دیگه. خونم ک وسایل از دست شیطنت هاشون ترکیده به جهنم.
ولی به هم کرم میریزن بخدا روانی میشم. کتک هم اصلا نمیزنمشون. ولی ده بار اروم میگم ساکت بسه. دفعه ۱۱ دیگه یه دادی میزنم بخدا تمام بدنم از عصبانیت میلرزه صدام کل محلو میگیره. شوهرم هیجوقت نیست همش شیفته . در هفته ۳شب خونست اونم ۷ عصر میاد.
الان دیگه پرتشون کردم تو اتاق های جدا. گفتم حق ندارید بیایید بیرون وقتی بلد نیستید باعم بازی کنید. در باز بود و چراغ رو روشن کردم.
انقدر گریه کردن داشتن بالا میاوردن
من چ غلطی کنم تپش قلب گرفتم😭😭😭