۱۸ پاسخ

دختر منم اونطوری فک کنم عادی برای برداشتن ترسش یه نصف لیوان آب و نمک حل کن ماهیتابه رو گاز داغ کن بریز آب و نمک تو قابلمه داغ فقط صدا داد بسم الله نگو اسم بچتو بگو موقع ریختن بگو ترسشو برمیدارم بعد بذار رو شعله بمونه آبش خشک شه اونموقع از هر چی ترسیده تصویرش میفته فقط قبل اذان انجام بده

بچرو ی وری بخواب نپره
منم صاف میخوابونم میپره

والا بچه ی من از روزی ک بدنیا اومد تو همون بیمارستان دستش میپرید تا الان

نه عزیزم نترس چیزی نیست این به خاطر اینکه توی شکم توی یک محیط بسته وتنگ بوده الان بازه دست وپاش هنوز کنترل دست یا پاشو نداره برای همین توخواب یهو میپره اگه میخوای کمتر بشه پاهاشو فقط قنداق کن دستاشو نمیخواد که اذیت بشه روپاشم همیشه یک رو اندازه باشه یکم بدنش سنگین بشه کاملا خوب نمیشه ولی کمتر میشه بعدم حتمایه حرز امام جواد ویه قرآن بزار کنارش

نه بابا ترس چیه همه بچه ها همینطورن
اصلا قسمتی از رشد بچه و سالمی بچه حساب میشه
مادرشوهر منم میگفت ولی من که دیده بودم همه همینطورن به حرفش گوش ندادم

اکثر بچه ها همینن قنداقش کن ، عزیزم پای دعا نویسم ب زندگیتون باز نکنید خیلی بده

طبیعیه همه بچه ها همینجورین

بچه رو از الان دعایی نکنین
بچه منم میپره قنداق کنی خوب میخوابه

سوره فاتحه و آیه 9سوره بقره رو بخون وتو دستات فوت کن وله سر بودن بچه بکش امتحان کن واسه من که جواب داد قرآن هم بالا سرش بزار

شبا قنداق کن نپره و کنارش آیت الکرسی یا قرآن بزار

اسمش سندروم مورو هست و همه بچه ها دارن برای تکامل مغز و اعصابشون این پرش هارو دارن.سرچ کن راجع بهش فیلم و همه چی هست بده شوهرت ببینه که چهارتا خرافاتو باور نکنه

عزیزم قنداق کن بچتو، بچه به حرکات دستو پاش عادت نداره به خاطر همین وقتی تکون میخوره به صورت غریزی از خواب میپر، قنداق کن که تکون نخوره خوابشم عمیق بشه

با روسری نازک قنداقش کن

همه بچه ها همینجورین عزیزم
من که به این حرفااعتقادی ندارم
ولی قران میزارم پشت سربچه م همیشه

دست پاش باید بسته باشه موقع خواب هم بچه راحت می خوابه هم دست پاش تکون نمیخوره نمیترسه

یه قرآن کوچولو و نمک بزار کنار رختخوابش ضرر نداره
ولی پریدن دستاشون طبیعیه

منم پسرم تو خواب دستاش میپره

گلم قنداق نمیکنی مگه

سوال های مرتبط

مامان کلوچه مامان کلوچه ۲ ماهگی
بچها بهتون گفته بودم راجب اسم بچم که من شاهان گذاشته بودم بد بچم اومد دنیا یه هفته بستری شد خانواده شوهرم بدون که بهم بگن گذاشتن علی اصغر بد من دلم شکست یدفعه تو دلم اسمی که دوستشدام موند بد الان دوماه شده من هرکار میکنم تو دهنم نمیاد اسمشو بگم دست خودم نیست همش میگم پسرم آخه اسم پدر شوهرم علی اسم بچه بردار شوهرمم علی اسم اینم علی اصغر آخه چخبره همش پشت هم قربون اسم علی اصغر بشم ولی دست خودم نیست خلاصه شوهرم میدونه اسم شاهان به دلم مونده اسمشو تاحالا نگفتم امروز مامانش اینجا بود شوهرم اینستا بود یدفعه راجب عربا صحبت شد بد شوهرم گفت اسم بچه رو شاهان صداش کنیم مادر شوهرم یدفعه حالت عصبی گرفت به خودش بد گفتم نه اسمشو بابات گفته ناراحت میشه گفت نه بابا داداشم گفت علی اصغر بد مادر شوهرم لال شد حالا نیم ساعته رفته خونش الان خدا میدونه چیا گفته پدر شوهرم که آره اینا گفتن شاهان این حرفا ترسیدم شر درست کنه بنظرتون شوهرم کارش بد بود گفت آخه از تهه دل من خبر داره میدونه اسم شاهان خیلی دوست داشتم تو تنهایی ام چیزی نگفته بود بهم اصلا تا امروز یدفعه گفت