۶ پاسخ

عشقم درسته ک الات خیلیا میگن چرا زدی و فلان و حرفای مشاوره هارو تکرار میکنن اما هممون مادریم میدونیم هیچ مادری دلش نمیخواد کوچیکترین اسیبی ب بچه اش برسه
شماهم خودتو مقصر ندون گاها ماها هم ممکنه از دستتمون دربره و این اشتباه رو بکنیم ولی اینو بدون شما فقط یک مادری ک عااوه بر مادر بودن باردارم هستی و همین امر باعث میشه بیشتر حساس بشی پس زیاد خودتو سرزنش نکن و اروم باش

همه ي ما نبايد ها رو ميدونيم
دقيقا ميدونيم چيكار نبايد بكنيم
ولي خيلي سخته انجام دادنه تك تكه اون بايد ها
خيلي سخته هميشه آروم و صبور بودن
عزيز دلم حتي ٥ دقيقه پيشه ما هم گذشته محسوب ميشه
پس يه نبايدي در عينه ناباوري براي يه مادر اتفاق افتاده
و داره حالت بد ميكنه
ولي ديگه اتفاق افتاد و گذشت …
به خودت مسلط باش
حالت خوب كن
بيشتر مواظب خودت باش
بيشتر به فكر خوشحاليه خودت باش
فقط در اين صورته كه بچتون حالش خوب ميشه
و روي روال بر ميگرده همه چي
بخند و يه عمر با عذاب وجدان زندگي نكن
درس بگير از اشتباهت
بنويس كل اتفاقات امروز رو
دليل ناراحتي هاي امروزت رو براي خودت بنويس
توي دفترت هر روز از حال خودت بنويس
مطمئنم كه ميتوني از فردا حال خوب رو نثار خودت و بچت كني ❤️❤️❤️

ما هم مادریم و کم میاریم

منم دیروز تو خیابون خودمو کنترل کردم قول داده بودم ب خودم دستمم بهش نخوره ولی تو خونه دست انداخت تو موهام آی کشید و می‌خندید منم از عصبانیت دندونش گرفتم از دیروز عذاب وجدان یقه ام گرفته🥺🥺

منم دیشب دخترمو بردم بیرون هرکاری خواست براش کردم ولی یه رفتار خیلی بد تند بیخودی گریه جیغ اصلا مونده بود اخه برای چی مگه چیشده اینجوری میکنی منم خیلی عصبی شدم الان از دست خودم ناراحتم نمیدونم گاهی واقعا کم میاریم دیگه انشالله دیگه تکرار نشه باید خیلی صبور باشیم اینجور موقعها

حالتو درک میکنم امروز پسرم منو به مرز جنون رسوند تو خیابون اگه خواهرم نبود آرومم کنه شاید میزدمش واقعا من که دیگه روانی شدم فک کنم الان تو سن لجبازی باشن

سوال های مرتبط

مامان رایان مامان رایان ۳ سالگی
سلام یه چیزی مثه خوره فکرمو میخوره که نمیتونم بخوابم چند مدتیه اذیتم. اول اینکه رایان یکم بچه تند و تیز و شیطونه اما پسر خاله هاش سوسول و دست نکنن، دو تا تیپ شخصیتی متفاوت هردوتا تیپ با ادبن ولی خب به هم نمیخورن... از یه طرف شوهر خواهر و خواهرم طوری تو خانواده رفتار میکنن که هیچکس به بچه هاشون نمیتونه بگه بالا چششون ابروعه اما تو جمع به بچه من با القاب مختلف صدا میزنن که این قضیه هم داره منو اذیت میکنه و خبر اومده طوری دارن پشت بچم صحبت میکنن که پسرم وحشیه و پسرای اینا خیلی با ادبن... سه تا چیز اذیتم میکنه یکی اینکه بچم شیطونه اما بی ادب نیس و دارن پشتش بد حرف درمیارن دو اینکه جلو چشم من به بچم لقب میدن سه من چیکار کنم بچم آرومتر و وابستگی کمتر به پسرخاله هاش داشته باشه خیلی دوسشون داره اونام سواستفاده میکنن و الکی بهش میگن بگو ببخشید درصورتی که دیدم کاری نکرده و دارن اینطوری عزت نفسشو خورد میکنن. خیلی ناراحتم از خودم که چه مادری هستم باید با رفتارم بزنم تو دهنشون اما اینکارو نمیکنم بازم محبت میکنم