سلام یه چیزی مثه خوره فکرمو میخوره که نمیتونم بخوابم چند مدتیه اذیتم. اول اینکه رایان یکم بچه تند و تیز و شیطونه اما پسر خاله هاش سوسول و دست نکنن، دو تا تیپ شخصیتی متفاوت هردوتا تیپ با ادبن ولی خب به هم نمیخورن... از یه طرف شوهر خواهر و خواهرم طوری تو خانواده رفتار میکنن که هیچکس به بچه هاشون نمیتونه بگه بالا چششون ابروعه اما تو جمع به بچه من با القاب مختلف صدا میزنن که این قضیه هم داره منو اذیت میکنه و خبر اومده طوری دارن پشت بچم صحبت میکنن که پسرم وحشیه و پسرای اینا خیلی با ادبن... سه تا چیز اذیتم میکنه یکی اینکه بچم شیطونه اما بی ادب نیس و دارن پشتش بد حرف درمیارن دو اینکه جلو چشم من به بچم لقب میدن سه من چیکار کنم بچم آرومتر و وابستگی کمتر به پسرخاله هاش داشته باشه خیلی دوسشون داره اونام سواستفاده میکنن و الکی بهش میگن بگو ببخشید درصورتی که دیدم کاری نکرده و دارن اینطوری عزت نفسشو خورد میکنن. خیلی ناراحتم از خودم که چه مادری هستم باید با رفتارم بزنم تو دهنشون اما اینکارو نمیکنم بازم محبت میکنم

۱۱ پاسخ

رفتارو امدتو کم کن خیلی کن کم پسرتو تا جایی که ممکن به کلاس پارک ورزش مشغول کن که اونارو زیاد نبینه دوم اینکه پسرتو تو جمع با اقا جانم صدا کن سوم اینکه هرچی رفت و آمد بیشتری داشته باشی وابستگی بیشتری هست زمانی هم که هستی دنبال کارو اینا نرو دنبال بچت باش دو سه باری که کار بد کرد پسر خالش مدام با صدای بلند حالی خانوادش کن عیب و ایراداش و مدام بگو بزلر حالی بشن از بچت زیاد تعریف کن خوبی هاشو مدام تو جمع کن رایان انقدر بچه منظمی بازی میکنه خودش وسیله هاشو جمه میکنه به من نیازی نداره رایان انقدر پسر با ادبی هرکی میبیته میگه خدا حفظش کنه و کلی مدل های دیگ

حتما خودتون دعواش کردید یا چیزی گفتید بقیه هم به خودشون اجازه میدن اینجوری رفتار کنید.دختر جاری منم هی دخترم و تهدید میکرد باهات قهر میکنم ها میرم ها. منم دیدم زیاد تکرار میکنه گفتم پاشو من و‌دخترم باهم بازی می کنیم.اونم میرفت تو حیاط میدید هیشکی نازش و نمیکشه التماس دخترم و میکرد. توهم از بچه ات دفاع کن چطور خواهرات بکنن

دقیقا همین موضوع واسه من پیش اومد
بچه خواهرم ۱۲ سالشه بارها بچه من رو سگ و خر خطاب کرد
و باهاش بدرفتاری می‌کرد میومد یواشکی اذیتش می‌کرد همین ک بچه من واکنش میداد سر می‌کرد ب داد و بیداد و چ حرفای ناخوشایندی میزدن خودش و خواهرم
خواهرم میگفت وحشی هستی کرم داری و خیلی حرفای زشت دیگه چند روز سکوت کردم چیزی نگفتم آخرش از کوره در رفتم حسابی دخترشو دعوا کردم گفتم خیلی پرو شدی هیچی بهت نمیگم دفعه آخرت باشه ب بچه من این حرفا رو میزنی خیلی با جدیت گفتم چشاش شد چهار تا
بعدش هم بدشون اومد قهر کردن از خونه مامانم رفتن

عزیزم اول زنگ بزن خیلی جدی باخواهرت صحبت کن وبهش بگو به خاطراین دلیل رابطموباهات کم می کنم تابدونه دلیل رفت وآمدکمت چیه بانگفتن وسکوت مثل من فرصت آدم بودن روازکسی نگیر

رفت و آمدتو باهاشون به حداقل برسون.بچه تو ایچ مشکلی نداره.همه بچه ها ک نباید آروم و یجا بشین باشن.یبار دیگ جلوت ب بچه ات لقبی دادن خیلی محکم جلوشون واستا.بگو من اصلا خوشم نمیاد کسی لقبی رو بچم بزار.انقدر محکم بگو ک حساب کار دستشون بیاد

تنها راهش اینکه رفت و آمد نکنی
منم خواهرشوهرم یه دختر داره ۳ سال از پسرم بزرگتره ولی مدام اذیت میکنه پسرمو حتی هل میده میزنه و کارای بدتر ، منم خیلی کم پیش میاد برم خونشون یا جایی که اونم هست برم، جلو روشونم گفتم که به همین دلیل نمیام، البته با خواهرشوهرم هیچ مشکلی ندارم خوبه ،کلا پرخاشگر و هیجانیه و صحبت عادیش با داد زدنه دختر خواهر شوهرمم
منم دوست ندارم پسرم زیاد باهاش در ارتباط باشه تا بزرگ بشه،

من قبلا رو دخترم احترام نگه می‌داشتم ديدم حتي به‌ خودشون اجازة میدن بزنن تو گوش دخترم ديگه جدی باهاشون حرف زدم که فکر نکن احمقم الآن هزار ماشالله پسرم خیلی خیلی فضوله اما با با ادب حتی يه کمک کوچک از کسی بگير فوری تشکر میکنه اما کسي جرأت نداره نگاه چپ بهش کنه چون خودم براش ارزش قائلم دیگران هم این اجازة را به‌ خودشون نمیدن بهش حرفی بزنن تازه‌ همه جوره احترامشو هم دارن اما رو دخترم چون احترام نگه داشتم هوا ورشون داشت همیشه عذاب وجدان اینو دارم

احیانا خواهرت پولداره؟

بهتره رابطتت کم کنی تا اونا هم دلشون برای بچه توتنگ بشه اون موقع بری اونم دوساعت کنارهم باشن دیدی از بازی خسته شدن بلندشوقبل که دعوابشه .با بچت مودب حرف بزن تا اگه شیطون هست ولی حرف بدبلدنباشه .

رابطتت کم کن بچتو نزار بره سمتشون تا بزرگتر بشه منم رابطم خیلی جاها قط کردم خونه داداشم نمی‌رم چون زنش ایطوری با بچم رفتار کرد الان التماس میکنن نمی‌رم با اینکه کوبنده جوابش دادم بازم رابطم قط کردم

تو اتفاقایی که میوفته خواهرم خیلی پشت بچه هاشه اما من نه من فقط مثه بز نگاه میکنم

سوال های مرتبط

مامان آژوان مامان آژوان ۳ سالگی
دلم خیلی پره مامانا الان داشتم به عکسای کوچیکی پسرم نگا میکردم که چقدر زود گذشت چقدر زود بزرگ شد و من احمق بجای اینکه از این لحظات لذت ببرم همش با داد زدن و جیغ زدن و دعوا پسرمو به این مرحله رسوندم نمیگم آسون بود بزرگ کردنش نسبت به بعضی بچه ها عذاب های خودشم داشت ولی دیگه پشیمونیم فایده ای نداره الان دارم به اشتباهاتم فکر میکنم که چرا این رفتارو با کوچولو جانم داشتم البته دلیلش هم میدونم بیشتر بخاطر حرف دیگران بوده مخصوصا خانواده هامون اونا که هر بار یه ایراد از بچم میگرفتن فک میکرذم با اینجور نربیت کردن و داد زدن و کتک زدن و نزاشتم دست به هیچی بزنه و خونه رو بهم نریزه همه چی درست میشه 😔😔😔😔😔الان همین پسرم از الان ازم بیزاره حقم داره اونجوری که باید بهش محبت میکردم نکردم نبایدم دوسم داشته باشه واقعا ذارم خفه میشم از گریه و بغضی که دارم یه نصیحت کنم به اونایی که بچه کوچیک دارن شما مثله من نباشید بچه تون رو خفه نکنید مخصوصا بخاطر حرف مردم یا اطرافیان بزار هرچی دلشون میخواد بگن شما هر جوری بچه تون رو بزرگ و تربیت کنید آخر سر یه ایراد میگیرن پس مثه من نباشید. 😔😔😔😔
مامان نازگل مامان نازگل ۳ سالگی
,,, سلام مامانای عزیز میشه منو مشاوره بدین چکار کنم ؟من یه دختر سه و نیم ساله اوتیسمی دارم که راه نمیره حرف نمیزنه هیچ کاری نمیکنه اشاره اینا هم نمیکنه که خواستشو بگه من باید حدس بزنم چی میخواد و اینکه بخاطر شرایطش بی قراره جیغ میزنه منو خودشو میزنه بیشتر اوقات اینطوریه و تو مکان های شلوغ شدتش زیاد میشه خب ،بعد اینکه بعداز ماه صفر عروسی جاریم هست من نمی‌دونم باید با این بچه چکار کنم چون می‌دونم خعلی اذیت میشه و هم اذیت می‌کنه همش تو بغلم هست پیش کسی دیگه یا بغل کسی دیگه هم نمیره با این اخلاق و اوضاعش خعلی سختمه برم هم اینکه از لحاظ مالیم اوکی نیستم اصلا بالاخره خرج داره خعلی ازینطرف اگه نرم خانواده شوهرم ناراحت میشن مخصوصا مادرشوهرم خعلی انتظار داره حتما بیایم یبار به گوششون زدم دخترم اذیت می‌کنه میگه خودم میگرمش تو بیا نیایی زشته مردم چی بگم و فلانو بهمان درحالیکه همه می‌دونن دخترم چه شرایطی داره و چقدر اذیت می‌کنه و اینکه تو جاهای شلوغ بدترم میشه لجباز میشه یکسره میزنه منو تو بغل کسی هم نمیره بره هم میزنه اونا رو الان من چکار کنم موندم بخدااا خدا هیچ کسیو با مریضی بچش امتحان نکنه راهنمایی کنید