۹ پاسخ

عزیزم وقتی هنوز نرسیدم میان بچه رو از بغلم میگیرن میرن من چیکار کنم؟
بگم نه بچمو نمیدم میخوام مراقبش باشم؟

عزبزم بچه یک سال و ۶ ماهه ک نمی‌فهمه زدن و نزدن رو شما خودت باید مراقب بچت باشی
منم هرجا میرم بچه کوچیک دارن چون هم پسر خودم یهو میزنه هم اونا میزنن خودم دایم پیشش هستم ک چیزی نشه ن میذارم اونا بزنن نه سورنا چون جفتشون بچن نمیفهمن وظیفه منه مراقب بچم باشم و از کسی هم ناراحت نمیشم

دیگه نمیرفتم یا تذکر جدی میدادم

برادر زاده منم ۲سالشه دخترمو بعضی وقتا میزنه نمیتونم چیزی بگم فقط کنار هم بودنی مراقبم

دفع دیگ بهش بگو نکن برخورد کن چون براش عادت میشه اون بزنه دخترتم عادت می‌کنه ب خوردن

من جای شما باشم نمی‌زارم دعوایش میکنم هرجا میرم حواسم است بچه ها بخاد اذیتش کنه دعوایش میکنم اینقدر اعصبانی میشم واقعاً تحملشو ندارم پسرمو کسی بزنتش

بچست و نمیفهمه
تو ک میدونی بچش فضوله باید مواظب بچت باشی

اون بچس بزرگتر که داره
کارتونی کردی بچت و برداشتی رفتی

پیش بچه بشین نزار بزنتش
اگر زد دعواش کن

سوال های مرتبط

مامان گل پسرها و بانو مامان گل پسرها و بانو ۱۴ ماهگی
باز من امدم با یه دل پر از گله 🥲
عصر با همسرم قرار شد شب بیاییم بیرون حالمون بهتر شه😏 ساعت 6ونیم بیدارش کردم تا ۷تو جاش بود من تند تند یه بچها رسیدم گفتم واسم یه کاپوچینو درست کن یکم سرحال شم با هزار مکافات بلند شد گقتم. نمیخواد ولش دیرمیشه من بدم میاد ساعت 8به بعد برم بیرون ساعت 7ونیم بود گفت اوکی بریم من میخواستم کیفو بردارم دیدم رفت تو حموم🤐
اولش با شوخی و خند گفتم بیا بیرون امدیم میری دیروز حموم بودی حالا چند ساعت دیر تر برو طر عین ناباوریم رفت جفت بچها خودشون خراب کردن هم بهار هم شهریار 😮‍💨رسما عصبی شدم رفتم ابگرمکن و خاموش کردم برق حموم هم خاموش کردم رفتم تو اتاق رختخواب هارا پهن کردم بچهارا تمیز کردم گوجه گذاشتم واسعه املت خونه را جارو مردم امد بیرون کلی داد و بیداد کرد منم کم نیاوردم کلی با هم دعوا کردیم این وسط پسرم خیلی رو مخم بود و ابجیشو میزد مجبور شدم بزنمش و دکمه ی من از همینجا خاموش شد همسرم تو حال بود من تو اتاق خواب شهریار داشت گریه میکرد شدید و من نمیتونستم از جام بلند شم اونم فک میکرد بچه پیش منه شاید یه ربع این بچه یه نفس گریه کرد و نیومد نگاه نکرد واقعا با من یا تو تخت داره گریه میکنه خلاصه بچه 20روزه رو به کبودی بود تونستم بلند شم شالمو سرم کنم کلیدو برداشتم امدم از خونه بیرون فقط گفتم دیگه کم اوردم
بخدا کم اوردم
الان میایین میگین خودت خواستی باردار نمیشدی
من گ. و. ه خوردم واقعا حالم خوب نیست کم اوردم زیر این همه فشار پسرم 3سالشه روانیم کرد با کاراش دخترم یکسالشه همش بغل میخواد پسرم کوچیکم کولیک و رفلاکس شدید داره دارم به خودکشیوفکر میکنم ولی بچهامو چیکار کنم یه حموم رفتنش شد جرقع واسعه از هم پاشیدن من