وای خدا چقد دلم برا دوران بارداریم تنگ شد...
دلم برا اون استرسا، اون هيجان، اون لحظه شماری کردنا، هفته شمردنا، اون سیسمونی خریدنا ،اون چکاپ ماهانه اون صدای قلب شنیدنا...
دلم برا همه چیزش تنگ شده خیلیییی🤗
من 3 ماه اول اذیت شدم بخاطر خونریزی و جفت پایین ولی بعدش خیلی خوب گذشت اندازه یه گاو غذا میخوردم و کارم خاب بود 😂😂
قربون مامانم برم ک همش حواسش بهم بود... ❤️❤️
خلاصه ک نصف شبی خیلی دلم تنگ شد
اینم عکس هفته های اخرم بود

منم خیلی دلم تنگ میشه برا اون روزا و خیلی پشیمونم که یه عکس از موقع بارداریم ندارم

اینم عکس بارداریم بعد مرخص شدنم از بیمارستان بخاطر مشکلات بارداری و قبل زایمانم حالم واقعا بد بود ۳۶,هفت و ۶,روز زایمان کردم

لطفا سه نفر با کد دعوت من برن نت سرچ کنن طلای حسین زاذه و ثبت نام کنن خیلی هم راحته ۵ سوت هم بهتون هدیه میده
EB3EY3

منکه دلک تنگم بشه همش یاد بدبختیم میفتم دیابت و فشار و تیرویید نخوابیدن هام اصن به طرز عجیبی خوابم میبرد کلا بستری هم شدمتو بارداری ولی بازم ب قول شما دلتنگم و اینکه میدوتم دیگه هرگز طعمشو نخواهم چشیدد

وای هرگز نمیخام برگردم به اون دوران 🥲😑خیلی سخت و استرسی گذشت

با عرض معذرت بزن سر پوز دلت منم دلم تنگ شده بود الان مث خر تو گوه خودم گیر کردم کیلو کیلو قرص اعصاب و تپش قلب میخورم آخر شبم باید ی عالمه گریه کنم

تو نصفی شبی تنگ شده من دارم میمیرم آخه با ای وی اف حامله شدم خیلی سخت بود دوره ی بارداریم اما دلم تنگ شده همش میگم کاش دوباره حامله شم طبیعی مثله همه بدون دردسر😢 دخترممم از تنهایی درآد دلم به دخترم میسوزه که نکنه تا آخر تنها بمونه خواهر یا برادر نداشته باشه

ولی دومی سخته
چون دیگه زن خونه ای بچه داری
خونه زندگیت
دیگه مث اول بها نمیذن😂😂

بنظرم عالی بود
کیف کردیم
من ک همش در حال استراحت بودم
شام ناهار خونه مامانم ب صفای دیگه داشت
ناهار می‌خوردم همونجا میخالیدم
اون شوق
اون لحظه شماری
اون شب قبل بیمارستان و وداع با نینی تودلیت
راستی می‌دونستی آیلین یک روز بزرگ تر از گندمع
دقیقا ۲۴ ساعت
گندمم ۲۱ الان ساعت ۱۰ ونیم صب

آره منممممممم

من هرگز دلم تنگ نمیشه
روزای بدی بود🥲🥲

بیا و تداعی خاطرات کن😹برو رو کار