۷ پاسخ

همه ما مادرا هم انسانیم گاهی روحی و روانی خسته ایم گاهی مریضیم خب کم میاریم منم گاهی صدام میره بالا و وقتی معصومانه می‌خوابه دلم آتیش میگیره ولی از کنترلم خارجه از آنقدر بعدش محبت میکنم تا بشوره ببره

عزیزدلم چرا خودتو اذیت میکنی برا تپش قلبت گل گاوزبون دم کن بخور ارومت میکنه

بگردم من منم چند وقته روانم بهم ریخته...

بچه ها حرفای مارو میفهمن تو این سن بهش آروم بگو

عزیزم دخترتم احتمالا حوصله ش سررفته دلش بیرون میخواسته ولی تپش قلبتو جدی بگیر

منم گاهی وقتا خیلی کلافه و خسته میشم درمقابل دخترم فقط سکوت میکنم چون اون گناهی نداره تقصیر خودم و مشکلات خودمه همش اینو به خودم میگم و فقط سکوت میکنم

منم تپش داشتم برونوار قلب بگیر

سوال های مرتبط

مامان گل پسرام مامان گل پسرام ۲ سالگی
دارم از استرس میمیرم از دیشب نخوابیدم نتوانستم درست غذا بخورم دارم میرم برای بستری عمل قرار بود بچه هارو مامانم نگه داره حالش بد شد سپرده ام به زندادشم ولی بچه هامون با هم نمی‌سازند برادر زاده ام کلاس دوم ولی خیلی عصبی خیلی رو مخ بچه هاست .به خواهرم زنگ زدم بیاد ببر رفته مراسم شوهر عمه ام اون یکی هم سرکار بهونه کرد نیومد چون خودش کلاس دفاع شخصی می‌ره نیومد بهونه کرد
کاش خونه خودم بودم مثل الان تنها میرفتم نهایت مادرم دور روز میمود بیمارستان بچه ها شوهرم مرخص می‌گرفت چه غلطی کردم ۴ تا خواهر دارم ولی هرکس بهونه کرد نیومد هرکس یه چیزی گفته کاش خونه خودم بودم حداقل منتی نبود...
استرس عمل یه ور استرس بچه هارو و همراه بیمارستان یه طرف اگه عمل نبود از هیچکس کمک نمیگرفتم
انگار بچه ها هم حس کردن این آریا از صبح تند تند بغلم میاد چسبیده بود بهم بردیا هم با کلی گریه در رفتم براشون خوراکی اسباب بازی گرفتم ولی بازم گریه کرد دلم داره آتیش میگیره