خانوما خوبین ؟
من یه مشکلی برام پیش اومده اونم اینکه ۳ روزه دارم بچم رو از شیر
میگیرم . روز اول بچم بعد از ظهر میخوابید نخوابید تا ۱۰ شی بهش شیر دادم خوابید تا صبح روز دوم که دیروز باشه تایپک قبیلیم هست با اعصاب خوردی بچه م رو خوابوندم و شب شیر دادم باز خوب خوابید تا امروز صبح که تا الان باهاش بازی کردم و اینا تو حیاط بودیم ما نرده نداریم خونمونم دو طبقه اس و خیلی خطرناکه بچه هم که نمی‌فهمه یه سره میرفت اونور و هرکاری میکردم نمی‌اومد خونه منم بزور برداشتم آوردمش خونه انقد گریه کرد منم مخم نکشید سرش داد کشیدم بعد اومد تو بغلم خوابش برد . الان موندم با این اعصابی که دارم این قطع شیردهی رو ادامه بدم یا ول کنم باز بخوره تا اعصابم آروم بشه ؟
متاسفانه خیلی آدم عصبی هستم و دلم برا بچه ام میسوزه که گبر من افتاده کاش یه مادر آروم و خوش اخلاق داشت🥲
میگفتم تا یه هفته همینجوری از صبح تا شب شیر نمیدم و فقط شبا میدم تا اونم قطع کنم که واقعا اعصابم نمی‌کشه موندم تو دوراهی

۵ پاسخ

سلام گلم منم دخترم دارم از شیر میگیرم و ب روش تدریجی اصلا تو این موقعه نباید عصبی بشی نباید سرش داد بزنی نباید هی شیر قطع کنی وصل کنی اسیب میبینن بچها الان تو زمان قطع شیر خودشون در حالت بی عصابی و غم از دست دادن هستن باید ارامش بهش بدی باهاش بازی کنی بغل و بوس فراوان بیشتر از قبل

باشوهرت هماهنگ باش بده ببربیرون خودت ببرخوراکی بده بهش بوشاربخربده

تحمل کن میگذره هرچی بیشتر بخوره وابسته تر میشه

اگه بخوای هی شیر بدی ک نمیشه قطع شیردهی

عزیزم همه عصبی میشیم دیگ بچه هام اذیت میکنن منم بیشتز از یک هفته درگیر بودک اما شیر ندادم گرفتم و راحت شدم

سوال های مرتبط

مامان امیر رضا مامان امیر رضا ۱ سالگی
میدونم زیاده ولی مبارزه شاید برا تویی که میخای وابستگی شیرتو از بچت بگیری و بخونی 😊😊😊😊
مامانا طبق چند تا تاپیک قبلی که گفتم میخام وعده ای کنم شیر خوردن بچمو حالا بعد از چهار روز میام براتون تجربه مو میگم حالا شاید یه سری ها بگن چرا اینکارو کردی و اینا ولی من کردم دیگه خداروشکر تا الآنم جواب گرفتم گوش شیطون کر
خب حالا بگم ....
من روز اول گفتم بهش چسب زدم سینمو از اونجایی که فقط با یکیش شیر میخورد همین یه دونه رو چسب زدم
روز اول :صبح که خواب بود شیرش دادم توخواب دیگه بیدار شد صبحونه دادمش تا ناهار کلی باهام کلنجار رفتم بماند که صبحونه به زور میخوره کلا ولی من میدم بهش حالا هر چندتا لقمه بخاد بخوره هیچی هی مدام میومد لباسمو میداد پایین که شیر میخام و اینا منم بهش گفتم ممه مریض شده یخ دفه بغض کرد و منم باهاش گریه م گرفت ولی چاره نبود باید از پسش برمیومدم همینجوری رو پاک با چشم گریون خوابش برد بچم 🥲🥲ناهار که خورد یواشکی چسب رو برداشتم بهش گفتم ممه خوب شد یه ذوقی کرد و خندید که دلم ریشه می‌رفت براش دیگه دوباره یواشکی چسب زدم گرفت بدون ممه خوابید دیگه ندادم بهش و همیجور این روند گیر دادن و چسبیدن بهم ادامه داشت حتی تو ماشین میگفتم مامان ممه مریضه بیخیال میشد تا شام که بهش دادم موقع خوابش که شد شیر رو بهش میدادم و حتی تو شب
الان همین کارو تا امروز که چهار مین روزه انجام دادم و فقط سر وعده هایش گریه می‌کنه چون نمیخام فعلا ازش شیرو بگیرم گفتم بزار وابستگیش گم بشه که خدارو شکر کم شد و همین الآنم بدون شیر رو پام خوابید 😊 به نظرم روش خوبیه و اینم بگم تا خودم نگم مامان ممه میخای ممه خوب شد مریضیش نمیاد سمتم مگه گشنه باشه واقعا که اگه ببینه چسب زدم دیگه نمیاد 😊😊😊
مامان امیر رضا مامان امیر رضا ۱ سالگی
سلام مامانا 🥲
امروز صبح اول وقت که بیدار شد تا دو ساعت پیش تقریبا چندین بار شیر خورد دیگه گفتم بسه مامان میخام صبحونه بخوری یه لقمه خورد دومی رو تف کرد 😥دیگه منم تصمیم گرفتم تا صبحونه نخوره بهش شیر ندم به سینم چسب و دستمال کاغذی زدم انقد بچم گریه کرد تا بلاخره با این پتو که عاشقشه خوابش برد میخام تدریجی شیر رو بگیرم ازش مثلا صب خورد تا موقع ناهار بهش شیر ندم ناهار که خورد یه کم شیر بخوره دوباره چسب بزنم تا شب که میخاد شام بخوره قبل از خواب یه کم تو بیداری بهش شیر بدم دیگه تا تو شب که بیدار شد ندم بهش اینجوری بلکی بتونم وابستگی به شیرشو کم کنم دعا کنید بتونم واقعا دیگه دوباره یه هفته ای میشه نگاه به غذا نمیکنه اگه هم بخوره در حد دو ستا قاشق به زور دندون های آخریشم داره درمیاد البته پیدا نیست ولی گاز گرفتن وسایل نشون میده دوباره دندون در میاره واسه همین دیگه بد خور شده خدایا به همه مامانا طاقت بده به منم طاقت بده بتونم وابستگی به شیر رو ازش بگیرم تا کم کم توی هشت بیست ماهگی کلا بگیرم ازش و غذا بخوره بچم 🥲🥲🥲🤲🤲🤲🤲🤲
مامان باربد مامان باربد ۱ سالگی
پایان روز دوم از شیر گرفتن باربد🥲
دیروز که رو زاول بود خیلی اذیت شد
من یا صبر زرد گرفتم که سه بار امتحان کرد و گفتم دهنت اخ شد بردم دهنو شستم
و دیگه امتحان نکرد
برای خوابیدن خیلی بیقراری میکرد که باباش چه ظهر چه شب بردش بیرون خوابش کرد.نصف شب دوبار بیدار شد ۲ که نیم ساعت زمان برد تا گریش اروم بشه و بخوابه
بغل باباشم اصصصلا نموند تو بغل خودم اروم شد خوابید
یبارم ۳/۵ که اینسری ۲۰ دقیقه طول کشید تا اروم بشه و خوابید تا ۸ صبح
صبحم تا الان هیچ مشکلی نداشت ینی به کلی اصلا سراغشم نمی اومد
ظهرم خیلی ریلکس دراز کشید تو بغلم بدون هیچ گلایه ای ۵ دقیقه ای خوابش برد
اما الان که شب دوم میشه خیلی گریه کرد بچم
از ساعت ۹ علایم هواب داشت ولی پا نمیداد
دوباره یکم روی سینم‌کوبید و یکم منو زد و گریه کرد و تقریبا از ساعت ۹ بیقراریاش شروع شد ساعت ۱۰ خوابش برد
اما وضعیت خودم بشدت وخیمه
سینه هام داره از درد منفجر میشه انقد وزم کرده که فک نکنم دیگه راه داشته باشه بسشتر از این
ماساژ دادم کلم هم‌گذاشتم
خیلی دردناکه