هروز مثل میاد خونه ظهر باید غذا باشه مثل دوتا خواهر و برادر یا هم خونه یه سریال داره دراز میکشه جلوی تلوزیون من حرف نمیزنه من چایی رو میارم میخوره بعدش هم غذا رو میارم میخوره جمع میکنم و من همونجا دراز میکشم و میخوابم شب ساعتای 7نیم هشت میاد مامانش همسایمونه میره چایی میخوره و میاد دوباره سریال دراز میشکه تا من غذا رو بیارم و بهش بگم بلند شو غذاشو میخوره دوباره دراز میکشه تا ساعتای یازده و نیم ما روی پشت بوم میخوابیم بهش میگم بریم بخوابیم پا میشه یاد جارو پهن میکنه و هردو دراز میکشیم من یه با گوشی ور میرم و جمعش میکنم اون هنوز از گوشی سریال میبینه من میخوابم هرشب نصف شب میدار میشم میبینم روش اونطرفه و خوابه صبح هم بخاطرش ساعت شیش و نیم پا میشم میام پایین چایی دم میکنم چند بار میرم بالا صداش میکنم میاد چای صبحانشو میخوره و میره🙃🙃🙃

چرا پشت بوم میخابین؟

باهاش حرف بزن خاهر بهش بگو خوشت نمیاد از این رفتاراش که اینجوری میکنه اصن چرا زن گرفته بعد مینشست همون سریالاشو‌میدیذ

ازدواجتون‌سنتی بود؟

خب تو برو سمتش ،حتی اگر سرد هم بود به دل نگیر تلاشتو بکن ،نزارید زندگیتون سرد بشه شب که میخواید بخوابید تو هم برو باهاش سریال ببین دست بکش تو سینش لمسش کن بهش ور برو

سلام منم عزیزم مثله شما هستم مرد ها بعضی ها همینن وقت طن براشون بپزه و بخورن و بخوابن همین چی بگم

عین شوهر من چشمش همش تو گوشیه چند وقتیه شک کردم به خدا حس میکنم یه نفر دیگه تو زندگیشه از موقعی که سرکار میاد باهام حرف نمیزنه این بی صاحابو نگاه میکنی هر چیم حرف میزنم سوال میکنم جواب نمیده شما خوبه جوابت میده به خدا 🤦🏻‍♀️دیوونه شدم بخدا دو روزه نیست به خدا حالم بهتره

کانال مریم سادات تو ایتا رو داری؟
خیلی مطالب خوبی داره

چرا حرف نزنه

شوهرت ؟؟
ببخشیدا ولی رابطه چی پس