۹ پاسخ

دختر منم‌ کارهاش تا حد زیادی مستقل هست اما وابستگی عاطفی شدیدی با خودم داره که ناراحتم.....چون خودم از همین وابستگی به مادرم ضربه خوردم

به شدت مستقله که این روند رو خودش به وجود اورد من دخالتی نداشتم اصلا

من بچهام بشدت مستقل هستن و خیلی هم خوشحالم
همه کارشون خودشون انجام میدن

یعنی چجوریه؟ از استقلالش بگو

از لحاظ انجام دادن کارهای شخصیش آره، خودش دستشویی میره مسواک میزنه لباس زیرش رو میشوره البته خودم بعدش دوباره میشورم ولی میذارم خودش انجام بده که یاد بگیره ، لباساشو خودش عوض میکنه در کل تقریبا همه کارهاشو میتونه انجام بده ،ولی از لحاظ عاطفی خیلی خیلی وابستس همش بهم چسبیده و جدا نمیشه 🥲 خیلی دارم روش کار میکنم یکم از وابستگیش کم بشه ولی هنوز اونقدرا موفق نبودم

بله دختر من هم تو انجام کاراش مستقل هم تو احساسی بودن
اما خودم تو انجام بعضی کاراش واسه بهتر انجام شدن بهش کمک میکنیم

بنطرم پدر مادر هر دو بابد همکاری داشته باشن من خیلی دوست دارم مستقل باشه اما پدرش متاسفانه گند ژده ب همه چی

پسر منم همه اینارو انجام میده اما دچار اضطراب جدایی هست متاسفانه از این اتاق به اون اتاق نمیره بدون من

از نظر اینکه کاراشونو خودشون میکنن مستقل
اما از نظر احساسی به شدت وابسته هستن حتی تو خونه از دیدشون خارج میشم با استرس دنبالم می‌گردن
خونه مامانم که انقد دوسش دارن نهایت نیم ساعت میمونن
بخاطره مدرسه نگرانشونم

سوال های مرتبط

مامان محمد حسام مامان محمد حسام ۴ سالگی
خانما میخوام درد و دل کنم من و شوهرم 7 ماه صحبت کردیم زیر نظر خانواده ها و ازدواج کردیم از اول ازدواجمون شوهرم قصد داشت منو تغییر بده و به قول خودش شبیه خودش کنه و از این طریق افسار زندگیش رو دستش بگیره من وابسته خانواده ام هستم مخصوصا مادرم اون هم میدونست و با خانواده ام در افتاد و یکی یکی پاشون رو از خونه ام برید تا به قول خودش من مستقل بشم تو این گیر و دار من باردار شدم در حالی که با کل خونواده ام قهر بود تو دوران بارداری خیلی اذیتم کرد و من از ماه هشت بارداری افسردگی گرفتم تا سه ماه پس از زایمان حالم بد بود ولی تو اون روزا تنها دل خوشیم و دلیل زندگیم پسرم بود الان هم جونم به جونش بسته است نمی تونم یه لحظه دوریش رو تحمل کنم پسرم هر چی بخواد بخره به من میگه چون باباش براش نمیخره حتی لباساش رو مامانم اینا می‌خرن دکترش رو خودم میبرم خلاصه که باباش هیچ احساس مسئولیت نداره ولی پسرم باباش رو بیشتر از من دوست داره به من میگه من تو رو دوست ندارم بابام رو دوست دارم خیلی دلم گرفته