۸ پاسخ

عزیزم این خوابا تو بارداری زیاد میبینن پس اصلا تعبیر خواصی نداره
چون همش از فکر و استرس زایمانه

ما میگیم هر خوابی ببینی توش خون باشه باطله. اما من حس خوب گرفتم از خوابت

بوسیدن مرده خیر و برکت مالیه یا گاهی وقتی ها هم شاید اون حسرتیه که تو دلت بوده دوست داشتی مادربزرگت رو یه بار دیگه بغل کنی و ببوسی

بزن گوگل

فک. کنم میگن اگ مرده رو ببوسی از عمرت کم میشه خدایی نکرده

این کابوس ها تو بارداری میگن طبیعیه. ولی روبوسی کردن با مرده یعنی اینکه دور شده ازتون . و زایمانتم به حمد الهی راحت میشه

عزیزم خواب حنا خوبه مرده هم که شمارو بوسیده میگن میری زیارت حالاهرجا اون دخترم که مواظبت بوده دعای مادربزرگت بوده براش خیرات بده که ان شاالله به خوشی زایمان کنی

و سعی کن همیشه خوابتو واسه آب روان تعریف کنی بره
البته که خیر هست

سوال های مرتبط

مامان آروین مامان آروین ۲ ماهگی
اومدن با تجربه زایمان طبیعی😵‍💫😵‍💫😵‍💫😟😟🥴🥴🥴
جمعه موهامو رنگ کردم،شب جمعه هم درد پریودی داشتم،خوابیدم ولی اونجور خوابیدم.صبح شنبه ساعت ۸:۳۰بود،دراز کشیده بودم که یه هو دیدم تو شکمم مثل یه بادکنک ترکید،یه جور شدم،ترسیدم،بعدش رفتم سرویس،خودمو شستم و پاک کردم،وقتی پا شدم،دوباره دیدم آب گرم ازم اومد،دوباره پا کردم،دیدم دارم خونریزی هم میکنم،اومدم نوار گذاشتم دیدم کامل اون هم خیس شد،به شوهرم زنگ زدم اومد رفتیم بیمارستان، من و معاینه کردن ،بعدش بستری😟😟
دردام داشت بیشتر وبیشتر میشد،اولش ۲ فینگر باز شده بودم،بعد که رسید به ۴ ،گفتم دیگه تحمل درد وندارم ،گفتم مسکن بزنین،گفتن تا به ۷ فینگر نرسی،مسکن نمی‌زنیم بالاخره با چه دردهای شدید به ۷ فینگر رسیدم،بعد برام پمپ درد آوردن،یه کم دردام و ساکت کرد،پمپ دردبه آدم احساس خوب آوری میداد،بعد یک ساعت پمپ درد و ازم جدا کردن،دیگه رسیده بودم به فاز زایمان،تا ساعت ۱ بعد از ظهر درد شدید،بچم با هزار مصیبت به دنیا اومد،بعد بخیه زدن و با فشارهای شکمی که جفت و لخته هارو دفع کردن.
تو بیمارستان ۲۹ بهمن تبریز زایمان کردم،واقعا رسیدگی خیلی خوبی با همه داشتن،خواستم از اینجا هم از دکترم هم تشکر کنم ،دکترم رعنا حقیقت بود.ماما همراهم هم خانم زراعتی بود.
مامان کیان🩵👼🏻 مامان کیان🩵👼🏻 روزهای ابتدایی تولد
تجربه زایمان طبیعی:
من هفته۳۸و۶ روز بود که شب مثل همیشه رابطه بدون جلوگیری داشتیم و دو روز قبل هم معاینه تحریکی شده بودم من بعد اینکه رابطه تموم شد دیدم خیلیییی درد دارم هر پنج دقیقه یه بار همین که دیدم درد دارم دیگه اون شب نتونستم گل مغربی استفاده کنم ساعت ۲:۳۰ دردام شروع شد و تحمل میکردم بعد ساعت ۴ شد دیگه نتونستم تحمل کنم شوهرم و بیدار کردم و مامانمم و سه،چهار روز قبل همین درد که ترشحات قهوه‌ای داشتم گفته بودم از شهرستان بیاد خونه ما ارومیه
شوهرم و مامانم و بیدار کردم همه چیو برداشتیم و رفتیم بیمارستان با یه مامای بد اخلاق و ناز نازی روبرو شدم گفتم بهش درد دارم اومد معاینه کرد گف دو سانتی در واقع من سه روز قبل که معاینه تحریکی شده بودم دکترم گفته بود دو سانتی ولی من باور نداشتم به این ماما اومد آن اس تی وصل کرد گف درد داری ولی شدید نیستم منم همینجوری گذاشته بود زیر دستگاه خودش رفته بود خوابیده بود من دیگه دیدم شدید خوابم میاد خیلی گرسنمه و نیاز به دوش دارم دردام و هم میتونم تحمل کنم خودم و از زیر دستگاه کشیدم کنار و رفتم بیرون از اون اتاق رفتم دیدم یه مامای دیگه نشسته اونجا باهاش حف زدم و ساعت شش رفتم خونه اومدم خونه رفتم دوش گرفتم زیر آب ورزش کردم بعد یه چیزی خوردم و خوابیدم صبح ساعت ۱۲ بیدار شدم دیدم هیچ دردی ندارم بعد چن ساعت دردام باز شروع شد ولی خیلی کم بود باز شب شروع شد ولی هر سه دقیقه یه بار شده بود دردام تو خونه همش راه میرفتم و دردامو تحمل میکردم تا صبح ساعت ۷ دردامو تحمل کردم و ۷ رفتم حموم و ورزش کردم یه چیزی خوردم رفتیم بیمارستان گفتم درد دارم و من و بستری کردن شده بودن ۳۹و۱ روز خانم علیزاده بهترین ماما عامل زایمان بودن که بچمو ایشون به دنیا آوردن بقبه متن بعد