۱۳ پاسخ

منم امروز دومین روز مهد بود پسرم خیلی خوب دوساعتو وایمیسته اصلا بهونه نمیگیره ولی بعضی کاراشو نمیتونه انجام بده خودش مثلا وسایلاشو درست جمع نمیکنه یا رنگ آمیزی ها رو خیلی بد رنگ میکنه کل کاغذو خط خطی میکنه ☹️

چه خوب ایشالا موفق باشه🌹

چه خوب که انقد راحت رفت مهد
دختر من که خیییلی وابستس

موفق باشه مبارکه

آفرین به لیا خانم ایشالله روزای خوشی با دوستاش داشته باشه وهمیشه موفق وسلامت باشه👏🤲❤️

کجای شیراز هست ؟؟

ای جانم بهش گل دختر😍❤️

از پوشک گرفتیش؟

روز های اول همین طوره ولی یک هفته بعد واکنش نشون میدن به. فتن و دیگه مثل اوایل علاقه نشون نمیدند که اونم موقتی هست و رو روال میفتن

ای جان لیای عزیزم چقدر خوب که وابسته نیست و اینقد مستقل بار اومده
منم تصمیم گرفتم از اول مهر ماهور و ببرم مهد امیدوارم، بتونه مثل لیا به محیط، جدید انعطاف نشون بده و اذیت نکنه

چه خوب منم تصمیم دارم پسرمو از پاییز بزارم مهد نمیدونم کاره درستی هست یا نه ولی دوست دارم یکم با محیط بیرون بدون من رو تجربه کنه

درستشم همینه آفرین بهش

ای خواهر بچه ها تا بازی می‌کنن مادر که هیچ کلا دنیا رو فراموش میکنن

سوال های مرتبط

مامان ❤️امیرحسام❤️ مامان ❤️امیرحسام❤️ ۳ سالگی
سلام مامانای عزیز کلی سوال دارم در مورد بچه های همسن پسرمن اول اینکه ایا شما مغازه یا فروشگاه میرید بچه هاتون مثل پسر من اینورو اونور میرن یجا بند نمیشن باید همش دنبالش بدوأم و با غریبه ها زود جوش میخوره اصلا دوست ندارم اینطوری باشه تو مغازه میریم مثلا شکلات میبینه بدون اجازه میره برمیداره هر چی هم بهش میگم دعواش میکنم اصلا حالیش نمیشه و اینکه وقتی خونه ست همش خرابکاری و حرص در میاره خیلی خیلی شیطون شده هم هم لج و گریه میکنه واییی دیگه کم آوردم خسته شدم اصلا حرف گوش نمیده همش میگه بیا باهام بازی کن یا همش بهم چسبیده تو آشپزخونه که کار دارم میاد پیشم از کنارم تکون نمیخوره دوست ندارم انقد بهم وابسته باشه میگم برو با ماشینات بازی کن میگه تو هم بیا بیرون که میریم از دماغمون در میاره گریه و دادو بیداد که ماشین میخواد بعد که میخریم براش میاره خونه اصلا نگاش نمیکنه چند روز هم فقط با برنامه کودک آروم میشه و میشینه نگاه و کاریم نداره.. کلی براش داستان و شعر میخونم در این مورد اصلا توجه نمیکنه باز کار خودشو میکنه موندم دیگه چطوری بهش حالی کنم بخوام دعواش کنم هم تا دوساعت فقط نق میزنه و گریه میکنه خسته شدم دیگه... 🤷‍♀️🤦‍♀️😮‍💨😥
مامان لیا 💞 مامان لیا 💞 ۳ سالگی
سلام دخترا
خوبین
اونروز بابت یه کار حسابداری بمن زنگ زدن و گفتن یک روز در میون بیا با ساعت کاری کم
هرکی زنگ میزد برای ساعت کامل میگفت بیا ولی این شرایط کاری کم و خوب بود
منم گفتم چه خوب لیا یه دو سه ساعتی میذارم مهد و یکم به کار بیرون میرسم حالم خوب بشه
خلاصه دو روز رفتم چنان خسته و کوفته و با سردرد وحشتناک اومدم خونه که زنگ زدم گفتم نمیام
دیدم خیلی عادت کردم به خونه نشینی
البته اینم که مریضی شروع شد و ترسیدم لیا بذارم مهد هم بی تاثیر نبود
دیگه همسر گفت واسه چی عجله داری بذار لیا چهار سالش بشه بعد شرایطش بهتر بشه بعد هرجا میخوای برو
هرچند میدونم چهارسالگی با سه سالگی خیلی تفاوتی نداره
چقدر سیستم بدنیمون تغییر میکنه
قبلا صبح تا شب سرکار بودم بعضی وقتا یک شب کارم تموم میشد میومدم خونه
ولی الان توان دوساعت کار بیرون رو نداشتم
واقعا ممنون از همسر عزیزمون که بیرون زحمت میکشن و ما تو ارامش خونه نشستیم
خدا قوت به همه مامانای زحمت کش شاغل
اصلا کار راحتی نیست
مادر بودن و خونه دار بودن و شاغل بودن