سلام دخترا
خوبین
اونروز بابت یه کار حسابداری بمن زنگ زدن و گفتن یک روز در میون بیا با ساعت کاری کم
هرکی زنگ میزد برای ساعت کامل میگفت بیا ولی این شرایط کاری کم و خوب بود
منم گفتم چه خوب لیا یه دو سه ساعتی میذارم مهد و یکم به کار بیرون میرسم حالم خوب بشه
خلاصه دو روز رفتم چنان خسته و کوفته و با سردرد وحشتناک اومدم خونه که زنگ زدم گفتم نمیام
دیدم خیلی عادت کردم به خونه نشینی
البته اینم که مریضی شروع شد و ترسیدم لیا بذارم مهد هم بی تاثیر نبود
دیگه همسر گفت واسه چی عجله داری بذار لیا چهار سالش بشه بعد شرایطش بهتر بشه بعد هرجا میخوای برو
هرچند میدونم چهارسالگی با سه سالگی خیلی تفاوتی نداره
چقدر سیستم بدنیمون تغییر میکنه
قبلا صبح تا شب سرکار بودم بعضی وقتا یک شب کارم تموم میشد میومدم خونه
ولی الان توان دوساعت کار بیرون رو نداشتم
واقعا ممنون از همسر عزیزمون که بیرون زحمت میکشن و ما تو ارامش خونه نشستیم
خدا قوت به همه مامانای زحمت کش شاغل
اصلا کار راحتی نیست
مادر بودن و خونه دار بودن و شاغل بودن

تصویر
۲۳ پاسخ

خدا رو شکر .بشین خونه از زندگی لذت ببر
زن برای بیرون ساخته نشده گلی
و اینکه نظر من البته
من از ۱۸ سالگی‌ پیشنهاد کاری داشتم ولی اصلا گفتم سرکار نمیرم
بهتر که نمیری
چون این مریضی واقعا سخت
همون تو خونه بچه امن تر

اگه نیازی ب پولش ندارید نرید
کار بیرون زن خیلی شکسته میکنه

مهشیدددددددد حالا من اصلا از شرایط خونه نشینی خوشم نمیاد
تنبل شدیم
فس شدیم
فرسوده میشیم
🤧

شاغل بودن خیلی خوبه اما به نظر من بعده بچه دار شدن دیگه شرایط تغییر میکنه.هرچقدم که بچه از اب و گل دربیاد هنوز به حضور مادر تو خونه نیاز داره و شما انرژی که باید صرف بچه کنی سرکار از دستش میدی

واقعا خیلی سخته ولی اگه میرفتی بعد مدتی عادت میکردی

منم احتمالا دنبال کارم تو خونه دور کاری کنم

شما هم حسابدار بودی ،چند سال کار حسابداری کردی، ولی من دوست دارم بازم برم سرکار من ۱۵ سال سابقه دارم ،الان نم دارم از مزایای بیکاری استفاده میکنم ،خیلی خوب بود حالا نمیدونم بیمه بیکاری تموم بسه چی میشه، دوست دارم بارم برم سرکار 😁😁😁

واقعا نمیشه من پسرم بود میرفتم الان فکر اینکه برم کار و ابن دو تا رو از دور هندل کنم عذابه برام
اصلا توان ندارم منم حسابداری میکردم کارمند تامین اجتماعی بود دیگه قسمت همینه
الان میرفتم قطعا یه آدم فرسوده و.داغون بودم

سلام عزیزم کار بیرون رو دوستم دارم ولی یک وقتایی واقعا خسته میشم دلم میخواد همش خونه باشم استراحت کنم ولی چیکار کنم عادت کردم درسته با بچه خیلی سخته یک وقتایی فکر میکنم به آرین درست و حسابی نمیرسم با این که کارم پاره وقته

میتونی تو خونه حسابداری آموزش بدی به کسایی که بلدن فقط یه دوره آموزشی برا ورود به بازار کار لازم دارن

اگر از نظر مالی مشکلی نداری به نظرم بیخود خودتو اذیت نکن . حداقل بره مدرسه کلاس دوم به بعد .
قبلش واقعا مسئولیت سنگینی خست هم کار بیرون خم خونه هم بچه دارب

از کار خسته نشدی فکرکنم از اینکه فکرت پیش بچت بوده احساس خستگی کردی

منم دنبال یه کارم کارن رو بزارم مهد و خودم برم سر کار

طبق تجربه ام ۴ سالگي خیلي زمان خوبي تااا ۳ سالگي

دقیقا عزیزم درست گفتی
اتفاقا شوهر من دیشب داشت میگفت بع خدا پول در آوردن خیلی سخته خرج کردنش راحته

تو خونه کسب درآمد کن یجور مشغولی دیگ
درکنارش مراقب لیا هم هستی









چ مریضی اومده مگه؟؟؟؟؟

فک می کردم فقط من اینجورم. به جان خودم می خوام برم بیرون انگار می خوام جون بدم. همش میگم چجور می رفتیم دانشگاه و سرکار. چقدر فس شدیم چقدر بی جون چقدر اصلا یه وضعیه

منم یه دو جا کار پیدا شد هرجور حساب کردم دیدم الویتم امیرعلی، یعنی الان وقتش نیس،هر کسی هم میگه یه کار برو میگم حالا امسال رفتم سال دیگه که میره کلاس اول باید پابه پاش درس کارکنم چی!

دقیقا منم همین جورم ساعت یک شب میخابیدم ۸ صبح بیدار میشدم پر انرژی الان یازده خانم میبره صبح به زور بیدار میشم با اینکه خیلی ورزش میکنم سعی میکنم خورد خوراک سالم داشته باشم ولی خودم از درون ضعیف شدنم حس میکنم

آره واقعا خیلی سخته منم یه مدت روزی چهار ساعت میرفتم سرکار وقتی بر میگشتم خسته و کوفته اصلا وقت نمیکردم خونمو تمیز کنم، منم نتونستم طاقت بیارم امسال هم یه پیشنهاد دیگع بهم شد ولی ردش کردم

اصلا جدای از همه اینا بدنمون دیگه کشش نداره. من خودم همیشه خسته ام

هوا هم خیلی گرمه😭😭

وای دقیقاا منم نمیتونم اصلاا شاغل شدن رو بپذیرم و عادت کنم
عادت کردم ب خونه قبل بچه دار شدن و بعدش خیلی فرق داره خدایی
من الان زورم میگیره برم حتی دنبال کارای بانکیم

سوال های مرتبط

مامان پسر شجاع♥️ مامان پسر شجاع♥️ ۳ سالگی
سلام به همه مامانای گل
گفتم اول از همه بیام یه تشکر ویژه از مامان ایلیا بکنم که با راهنمایی های دیشبشون باعث شد صبح با انرژی بهتری بیدار بشم و به بدغذایی و اینکه الان هیچی نمیخوره فکر نکردم☺️
صبح که پسرم بیدار شد اولین کاری که کردم گفتم امروز دلم میخواد تو برامون صبحونه درست کنی بیا میخوایم نیمرو درست کنیم یه ماهی تابه آوردیم با سه تا تخم مرغ گفتم تو بشکن خلاصه با کلی خنده و شوخی و اینا تخم مرغ ها رو شکست بعد گفتم حالا بزارم رو گاز تا بپزه و دستپخت پسرم رو بخوریم آماده که شد هی تشویق که وای جقدر خوشمزه درست کردی و اینا اونم از ذوق اینکه چه کار بزرگی کرده تقریبا یه دونه نیمرو خورد و بعدشم چون عاشق شیرکاکائو یه فنجون خورد☺️ خلاصه ناهار هم براش کته با هویج و سیب زمینی و مرغ درست کردم با مشارکت هم که اونم تقریبا دو سومش رو با ماست خورد باورم نمیشد🙃 از خوشی نمیدونستم چکار کنم؟!
ادامه در کامنت میگم خیلی طولانی شد اگه دوست داشتید لایک کنید بالا بمونه شاید به درد یه مادری که فکر میکنه بچه ش بی اشتهاس و کلافه شده بخوره❤️