۱۲ پاسخ

عزیزم سخت نگیر ریلکس باش همه مثل تو هستن کارها همش هستن با آرامش بچه ات خواب کن بعد به کارات برس.
منم همینجور میبینی مهمون سرزده میاد ظرف ناشور اتاق جارو نزده.
من دگه مهم نیست کسی چیزی بگه الکی بچه ام نمیندازم کارام بکنم

ببر ازمایش بده شاید کم خونی داره که عصبی میشه

برامنم نمیذارن کارامو انجام بدم سخته

من که با سه تا سروکله میزنم چی بگم😭

پسرمنم مثل پسرتوئه توکل روز میچسبه بهم نمی‌زاره دستشویی هم برم باهیچی هم بازی نمیکنه فقط نق میزنه وگریه میکنه

خب تا وقتی ک بزرگتر و مستقل تر بشه

بهت وابسته هست بخاطر اونه جلوش خیلی اسباب بازی بریز سرش مشغول بشه راحت بشینه با اون ها بازی کنه تو هم به کارات برس بچه داری سخته تا بزرگ بشه پدر آدمو در میارن

ببخیال خونه شو
از بیرون غذا بگیر بخور
با پسرت برو پارک خستش کن

عزیزم اگه ۱۱ ماهشته عادیه همه این رفتارا بچه با بچه فرق داره

احساست اشتباهه منم اینجوری ام . با همین شرایط خونه ترکیده غذا نداریم خودم گشنه خسته این روزا ما،مادرا تنهایی از پا در میاییم حتما کمکی بگیر مردامونم که فقط بلدن بچه بسازن کمک نمیدن

خواهر منم مثل تو ام
انقد که بهانه گیر هست پسرم برا دستشویی رفتن وقت نمیکنم

الانم از بس اعصابم خرابه کلی کلمه رو اشتباهی نوشتم

سوال های مرتبط

مامان نیهان🦋 مامان نیهان🦋 ۱۳ ماهگی
حدود یک هفته تو هیاهوی اسباب کشی و بسته بندی وسایل و اینام نیهانم دندون در میاره ۶تا باهم اونم از بالا تب می‌کنه
همه وسایلام جمع کردم در حد خوردم خوراک و شام و ناهار و اینا ظرف و ظروف نگه داشتم غذا ام میپزم سرسری
ولی اعراب وجدان میگیرم نمیتونم خوب به دخترم برسم آنقدر کار و خستگی و بی حوصله ام ک نمیتونم اونجوری ک باید بهش برسم
برسم
بعضی وقتا میگم من وقت نمیذارم براش خیلی مامان بدی ام
با خودم میگم من برا پسرمم مادری نکردم خدا تو ۱۶سالگی بهم پسر داد نتونستم اونجوری ک باید مادری کنم نکردم بچه بودم
الان به اینم نمیرسم چون هم حوصله ام نمی‌کشه هم واقعا خسته میشم هم نیهان بچه خیلی کنجکاویه خستم می‌کنه شیر نمیخوره غذا نمیخوره
به خودم قول دادم از این خونه ک برم جای دیگه بیشتر وقتم برا دخترم بذارم بیشتر بهش برسم
همش بغلمه ازم دور نمیشه همش گریه گریه کم میارم واقعا
ولی خیلی احساس ناکافی بودن میکنم خیلی
نمی‌دونم این یه حسه یا واقعا ناکافی ام کم میرسم 🥺😔
مامان آقا
هیرمان مامان آقا هیرمان ۱۱ ماهگی
مامانا تورو خدا یه راهکار بهم بدین من تا الان خیلی صبر کردم ولی دیگه می‌خوام وضعیت درست شه بچم یه دقیقه هم ولم نمیکنه وقتی بیداره نه میتونم به لباس و قیافه ام برسم حداقل آراسته باشم نه میتونم بدون دغدغه یه غذا درست کنم نه میتونم برا خود بچه صبحانه جدا ناهار جدا عصرونه جدا شام جدا بپزم یه مدل سوپ می‌زارم همونو تو همه وعده ها میدم بهش انقدر فرسوده شدم از درون که حد نداره دست تنهام. عصابم رد میده ولی بخاطر پسرم از همه چی خودم میزنم نه سر اون داد نزنم یا دعواش نکنم تا الان هم نکردم ولی دیگه کم کم داره صبرم کم میشه از لحاظ روانشناسی هم وقت مطالعه ندارم اگه دوساعت بخوابه انقدر خستم که منم همونجا خوابم می‌بره اگه نخوابم هم دیگه جوانی ندارم بیدار که شد باهاش پا به پا بیام چیکار کنم چجوری برنامه ریزی کنم بعضی وقتا تایم خوابش ظرف میشورم و خونه رو مرتب میکنم بعضی وقتا هم مثل امروز لج میکنم خونه ریخت و پاش که روحیه ام بدتر میشه وقتی ریخت و پاشه