۱۱ پاسخ

خب من یه بازی میذارم جلوش یکم باهاش پیش میرم راه افتاد میرم دنبال کارم
بازیش تموم شد دوباره یه کار دیگه میذارم جلوش مشغول میشه تا من کارام بکنم
دیگه خیلی بازیا تموم بشه و بیکار باشه کارتن میذارم
جارو میکشم اونم یه طی برمیداره پشتم میاد خیاطی میکنم برگه هاش میاره کنارم نقاشی میکشه البته با خودکارای خیاطیم😭😭😭
غذا درست میکنم یه تخم مرغ میندازم تو کاسه میگم هم بزن تا باهاش کیک درست کنیم دوساعت یه تخم مرغ رو هم میزنه😂😂😂

همون گاز و آشپزخونه رو تمیز نگه میدارم کافیه چون مردا غذاشون خوشمزه باشه بیشتر به چشم شون میاد

من زیاد سخت نمیگیرم خونه رو هر روز جارو نمیزنم اتاقش هم دیگ تمیز نمیکنم فایده نداره همه رو ریخت وسط تا جنع میکنم میگ جمع نگن ظرف هارو ميندازم تو ماشین

هیچی خدارو شکر مهدکودک میره ۵ ساعت مفید هم اون داره من به تمام کارام و برنامه هام میرسم

تو کارا ازشون کمک میگیرم و بهشون مسئولیت میدم.من چی بگم پس ک پسرم ۳سالشه دخترم ۲سالش

به نام خدا
می سپارم دست باباش و مادرشوهرم و مامانم والسلام ، وگرنه نمی تونستم با این درسهای سخت ادامه تحصیل تو ارشد بدم.

اکثرا کیک رو با همکاری دخترم درست میکنم تخم مرغارو میشکنه آرد الک میکنه.
تلویزیون میذارم براش خونه رو جارو میزنم
کتابو وقتی خوابه میخونم‌
باید برای این کارا دیرتر از بچه بخوابی و زودتر بیدار شی

اولن که به همه ی کارا نمیرسم
دومن که عین جوجه اردک پشت سرم همش راه میرن کوچیکه با روروئکش بزرگه هم که سه سالشه گاهی فیلم میبینه یا اسباب بازی گاهی هم دنبال منه

کار بزار جلوش به بچه ها باید مسیولیت بدی من لباس میشورم لباس های خودشو خواهرش میگم پهن کنه کیک میپزم تختم مرغ هارو هم میزنه هم البته به خودش میماله و هم خونه رو مر ارد میکنه ولی دیگه بچه ان باید باهاشون بازی کنیم

کامپیوتر؟ گوشی؟!!! مگه میذارن؟ یه طِی میخوام بکشم ۱۰ دفعه با هم دعوامون میشه.
وقتی خوابه سریع میرم گردگیری

بسختی عزیزم وبه کمک پسر بزرگم اون سرگرمش میکنه من به کارام میرسم ؛فقط جدیدا گوشی دست بگیرم حساس میشه پسرم گوشی میخواد چون دوست ندارم وابسته به گوشی بشه سریع گوشی میزارم کنار سرگرمش میکنم .

سوال های مرتبط

مامان دریا و ملینا مامان دریا و ملینا روزهای ابتدایی تولد
مامان راد مامان راد ۳ سالگی
سلام
من چند وقته روی عصبانیتم تمرکز کردم و موقعیکه عصبانی میشم
همونجا جلوی پسرم به خودم میگم
وااای من دارم عصبانی میشم و پا میشم میرم یه جای خلوت میشینم و با صداییکه پسرم بشنوه میگم
الان بهتره نفس عمیق بکشم
و شروع میکنم
بعد میگم بهتر دست و صورتمو با آب خنک بشورم و یکم راه برم

بعد از انجام این کارها میگم خب بهتره برم کارهامو انجام بدم
راد مامان شما هم بازی که دوست داری انجام بده

و این روش رو تقریبا از اول بهمن شروع کرده بودم

امروز اتفاقی داشتم اتاق خوابمو مرتب میکردم که صدای راد رو شنیدم
اسباب بازیش شکسته بود هم ناراحت و هم عصبانی بود
صداش اینجوری بود که
یکم راه برم بعد دستامو بشورم
میرم پیش ماما نفس عمیق بکشم

قشنگ بود برام، بعد از ۳ ماه هم روی من تأثیر خوبی داشته و هم روی پسرم
چون اینجور مواقع بچه‌ها قشقرق بپا میکنند و تا بیاد درست شه و … پدر و مادر هم کلی تذکر به بچه میدن و از طرفی اوضاع یکم بهم میریزه
شما چه کارهایی انجام دادید که تأثیر مثبتشو دیدید؟
مامان ❤️فاطمه❤️ مامان ❤️فاطمه❤️ ۳ سالگی
زبان تند و نیش‌دار روح کودک رو بیمار می‌کنه. توهین، تحقیر و نفرین، مقایسه و تحقیر‌ نسبت به دیگران، به خصوص اگر با کلمات زشتی همراه بشه، تو ذهن بچه می‌مونه و وحشت ایجاد می‌کنه.

ساده‌ترین حالت مقایسه، زخم زبونه مثل: "خوش به حال مادرش!" این‌جور حرف‌ها زخم زبان هستن، اذیت می‌کنن. فکر نکنید که با این حرف‌ها به بچه‌ها انگیزه می‌دید و اون‌ها رو به حرکت درمیارید.

ما تو مقایسه کردن سعی می‌کنیم بدترین کلمات رو به کار ببریم: "بدبخت! بیچاره! اگه درس نخونی، پسر عموت دکتر می‌شه، تو باید بری مستراح‌شورش بشی!" فکر می‌کنیم با این حرف‌ها غیرت فرزندمون بیدار می‌شه و کاری که ما می‌خواهیم رو انجام می‌ده، در حالی که خبر نداریم داریم در دل فرزندمون از کسی که باهاش مقایسه‌اش می‌کنیم نفرت می‌کاریم و اون فرد رو تبدیل به دشمنش می‌کنیم.

خیلی از اختلافات فامیلی که تو بزرگسالی به وجود میاد، نتیجه همین مقایسه‌هاست. مقایسه باعث نفرت از دیگران می‌شه و به جای ترویج همدلی و همراهی و یگانگی، تنفر و دوری رو تو دل بچه‌ها تقویت می‌کنه.


@koodakaneh7