سلام خوبید ظهر گرمتون بخیر .
آقا مهراب گل ما دیروز ۱۵ ماهش تموم شد و ۱۵ ماه من مادرشوهرم و یا تمام وجود عشق میکنم کنارش و لحظه لحظه بزرگ شدن این خوشگل بلا رو میبینم و با شیطنتاش خندیدناش بازی کردنش همه ی کاراش عشق میکنم چقدر خوبه که تو این دنیا تو و بابات رو دارم عزیز دل من زندگی من همه ی وجودم چشم بد ازت دور بهترینم
دیروز می‌خواستیم بریم بهداشت آقا مهراب از دنده چپ بیدار شده بود و مثل همیشه غر غر و نق نق و گریه و جیغ این شد که امروز بدو بدو کارام و کردیم و رفتیم بهداشت
مهرابم چون بعد یکسالگی افتاده تو دندون دراواردن بیخوابی هاش شدید شده برا همین نه وزن گرفته بود نه قدش اضافه شده بود استپ کرده وزن اولیه تولد ۲۴۰۰ وزن یکسالگی ۹۵۰۰ وزن ۱۵ ماهگی ۹۷۰۰
قدش هم تغییر نکرده بود ۷۵
فقط من ۹ماهگی مهراب یعنی آذر ماه وزنم شده بود ۴۰کیلو امروز وزن کردم ۵۰کیلو شدم خداروشکر .اینم از امروز ما
خداروشکر من با غذا خوردن مهراب مشکل ندارم فقط خوابش و بی قراری هاش دیوونم کرده دلمم نمیاد حتی عصبانی بشم از دستش انقدر خوشمزست این جوجه

تصویر
۱۲ پاسخ

مادر شوهر چیه😂😂😂😂😂😂وای خدا مادرشم 😂😂😂😂😂😂😂😂

ااای جااان من چقد زود میگذره با همه سختیاش، مبارکش باشه😍😍😍

الهی عزیزم

پسر من چند روزه هیچییی نمیخوره خیلی عصبیم کرده
اصلنم بازی کردن بلد نیس نمیدونه با اسباب بازی باید چیکار کنه فقط باز میکنه مثلا تمام ماشیناش بدون چرخن شکسته ان الان اومدم خونه بابام گریم گرفته از بس دست میزنه به وسیله های مردم😔😔

عزیز دل خاله تنش سلامت همیشه

زنده باشه انشاالله ۱۵۰سالگیش

انشالله به سلامتی پسر منم فردا میشه ۱۵ ماهگی کامل

امروز برا اولین بار با پسرم حرف زدم بعد اخر سر اومدنی بهش یدونه بیسکوییت دادم گفتم برو با عزیزحون بخور تا من میام اصن گریه هم نکرد

سلام عزیزم
بچه منم وزن تولدش 2500بود
قدشم 49بود
ولی یک‌سالگی وزنش 11کیلو و قدش 78
الانم یکسالو سه ماهشه دیروز مریض بود بردم دکتر فقط 400گرم اضافه کرده بود نمیدونم چرا خیلی کم اضافه کرده تو سه ماه

انشاالله تنش سالم باشه😍🤌🏻💚

عزیزدلممم
چقدررر قشنگ همه چیز رو توصیف کردی
خدا هم پسرتو هم شوهرتو برات نگه داره🩷🩷

الهی بگردم عزیزم

سوال های مرتبط

مامان مهراب مامان مهراب ۱۵ ماهگی
سلام خوبید؟چند نفر گفتن بازی هایی که با مهراب میکنم رو بگم.
اول اینکه به بازی ها به چشم و فکر آدم بزرگ نگاه نکنید با دید بچه ها ببینیدش. من و داداشام چون فاصله سنیمون نزدیک به همه ازینجور بازی ها میکردیم برا همین منم دارم با مهراب انجام میدم و اصلا به بازی ها به چشم آموزش نگاه نکردم به چشم این دیدم به خودم و مهراب خوش بگذره.از زیر یکسال تا الان روی پام میزاشتم و پیتیکو پیتیکو میکردم یا هواپیما میشدم و میچرخوندمش یا رو پام میزاشتم و میگفتم ما الان سوار ماشین شدیم کمربندا بسته آماده بریم بعد به چپ و راست میشدیم یا رو پام میزاشتم دستش رو میگرفتم میگفتم کلاغ پر بازی کنیم میاواردم بالا بیاد تو بغلم میگفتم کلاغ پر اومد تو بغلم دوباره گنجشک پر همینطوری دنبال بازی کنیم میگم مهراب کو مهراب رو نمیبینم من میدوهم اونم دوست داره میدوهه یا میگم من فرار کنم مهراب من رد نگیره دوباره من قائم میشم مهراب من رو پیدا میکنه گل یا پوچ بازی می‌کنیم با اسباب‌بازی هاش بازی می‌کنم باهاش یا با اسباب‌بازی هاش یه بازی که سرو صدا داشته باشه مثلا تو ظرف های آشپزخونه که داره توپ میندازم و بالا و پایین میکنم چون انواع صداهایی دوست داره یا ظرف های ژله و بقیه ظرف ها رو روی هم میزارم که همینجوری بره بالا از قبل یکسالگی من انجام می‌دادم مهراب خراب می‌کرد الان خود مهراب انجام میده یا با بطری میزنم رو ظرف ها برعکس بشه یا بپره ظرف ها اونطرف یا صداهای مختلف از انواع ظرف ها در میارم یا روی میز یا رو زمین قل میدم براش بازی حلقه انجام میدیم یا شعر هایی که از تو گوشی پخش میشه رو من با صدای حیوونا براش اجرا میکنم کلی و با آب و لگن آب که توش وسیله بندازم براش یا آب رنگی
مامان مهراب مامان مهراب ۱۵ ماهگی
سلام به همگی
یکی از دوستان گفت تجربه خودم رو بگم
اول اینکه من از اولی که مهراب دنیا اومد باهاش انواع بازی هارو میکردم بغلش میکردم و مهراب دوست نداشت من ازش دور بشم ولی خب با کمک بازی دالی موشه و اینکه چند لحظه یا حتی یک دقیقه تنهاش میزاشتم سریع میومدم که بدونه من تنهاش نمیزارم بارها باهاش حرف زدم گفتم مامامانی تنهات نمیزاره همیشه کنارتم برا همین بعد ۴ماهگی من دیگه راحت‌تر یه سری کارامو میکردم دستشویی رفتن هم اولاش میومد پشت در گریه میکرد ولی بعد با دستشویی یک دقیقه ای بهش فهموندم من وقتی برم زود میام و همیشه بهش گفتم دوستت دارم من عاشقتم و اینکه با کمک مطالب گهواره خیلی بازی هارو یادگرفتم و بازی کردم با مهراب اگر کار خونه ام دیر هم شده گفتم عیب نداره اول بازی اگر خونم کثیف بوده بازم گفتم اول آموزش بازی که اینجوری راحت‌تر یاد میگیره همش آویزون من باشه .الان من کارامو میکنم به مهرابم یاد میدم خیلی از بازی هارو تمام وسایل کابینت رو میریزم بیرون تق و توق میکنم خودم انواع صداها و کارهای بچگانه میکنم اونم میخنده .شاید نیم ساعت یک ساعت این کارهارو میکنم بعد میدم دست خودش و خودش شروع میکنه بازی کردن و میزاره منم به کارهام برسم اگر هم تو دندون دراواردن و نق زدنش مثل الان باشه یکم آرامش میخواد و صبوری شبا تا صبح بیدارم ولی دعواش نمیکنم نمیگم من حق دارم کسی کمکم نیست از دید مهراب نگاه میکنم الان حال مهراب چطوره بجای گوشی دست گرفتن الان وقت اینه با مهراب وقت بگذرونم حتی شده عصبانی بشم ولی خب نفس عمیق میکشم آهنگ میزارم بعد شروع میکنم ببینم چیکار بکنم که آروم بشه .چون من باید خونه رو مدیریت کنم