۴ پاسخ

خوب وقتی شوهرت خورد..بده نگهش داره تو هم بخور.ماکه نوبتی میخوریم

وقتی خوابه کارت رو بکن

بله متاسفانه موقع شام خوردن خیلی اذیت میکنن

من از ت بدتر سم زده خونرو باید بشورم یه پشتی گذاشتم دو تا کابینت ریختم بیرون بچه نذاشت. برادرزاده شوهرم نه سالشه اومد شوهرم داد میزد ک چرا مرتب نمیکنی یه هفته هست هر چی میگم ساکت امروز ریختم بدتر داد میزنه دستمم با آبجوش سوزوندم میگه الان بهانته یه هفته هسش اینجوری 😑😑😑

سوال های مرتبط

مامان زندگی مادر مامان زندگی مادر ۱۳ ماهگی
خدایا من واقعا نمی دونم چیکار کنم
شوهرم خیلی آزار روحی روانی میده بهم
مثلا امشب بهم می گه فردا می خوام یه کاری رو برم
منم گفتم نمی خواد بری
بعد بلند بلند حرف میزنه نمی گه بچه خوابه خودم هم چشمام خسته بود
دوباره می گه درست بگو برم یت نرم
بعد من می گم نه نمی خواد بری
دوباره می پرسه
بخدا خیلی روحی روانی داغونم کرده
به شدت دارم کم میارم خیلی سخته با همچین مردایی زندگی گردن
اصلا آدم خوبی نیست
بخدا نمی دونم باهاش چیکار کنم
حتی مس خواستم به خانوادم بگم که خیلی اذیتم می کنه تو خونه
اما گفتم خانوادم که اصلا طلاق رو قبول نمی کنن
پسرم هم گفته داره خیلی کوچولوئه تازه پسرم تشنج های بدون تب داره
باید سرساعت دارو بخوره و همه چیش به موقع باشه
باهمه وجود ایم مرد هم به شدت منو اذیت می کنه
هر کاری بهش می گم انجام نمیده
مثلا خودش شام می خوره
پسرم هم دائم گریه می کنه نمیزاره من غذا بخورم
همیشه ناهار و شام من نمی تونم بخورم
چون شوهرم خودش غذاشو می خوره میره
دیگه حتی برای چند دقیقه بچه رو نگه نمی داره
واقعا این حجم از بی رحمتش تو خونه رو نمی دونم چیکار کنم
بدگویی منو خانوادم رو میره به پدرومادر می کنه
منو پیش خانوادش بی نهایت بد می کنه
واقعا من چیکار کنم تو رو خدا بگید😭😭😭😭😭
مامان قلب مادر مامان قلب مادر ۱۳ ماهگی
من دیگه بریدم خسته شدم
حرف ها و تنهای مادرشوهرم صبح تا شب تو سرم داره رژه میره تنهایی و نبود هیچ کس جز شوهرم تو یه شهر تنها داره پدرمو درمیاره
بچه ۶ ماهه استپ وزنی کردی
صبح تا شب از شیره بادوم تا ماهیچه و تخم مرغ همه چی درست می کنم هیچی نمی خوره
بزور باقاشق شیرخشک میدم نمی خوره بالا میاره
مادرشوهرم می گه چقدرسایز پاهاش کوچیکه
چقدر قدش کوتاه
به بچه های یکساله نمی خوره
دارم نابود می شم
هرروز حرفاش توی سرمه
پسر من قبلا تو بیمارستان تشنج بدون تب کرد بستری بود
سراون استپ وزنی گرفته
همش دارم ازش نیش می خورم
حرف می شنوم
به مادرشوهرم می گم خاله ام تازه زایمان کرده مادرشوهرشون مادرش پیششن
چون ازم پرسید کی پیششه
بعد برگشته می گه خاله ات سرتره براهمین مادرشوهرش پیششه
آخه من زایمان کردم
نیومد به من سربزنه خونه مادرم
انقدر نیش میزنه
الان یه هفته این حرفارو شنیدم از ذهنم بیرون نمیره حرفاش
هرروز مثل چی به بچه میرسم خونه تمیز می کنم
هیچ کسی هم ندارم دردمو بهش بگم آروم شم‌
خدا کجاست دلمو شاد کنه آرومم کنه
بابا خسته شدم دیگه😭😭😭😭😭😭😭😭😭