۸ پاسخ

یه مدت بزارش توپتو با شوهرت مث‌گهواره تابش بدین بخوابه بعدکه خوابید بزارش رو پاهات تکونش بده کم کم پتورو کم کن بیشتر روپاهات بزار تاعادت کنه

دقیقا منم تا ۵ ماهگی ب گهواره عادت داشت و این ی عذاب بود ک هر جا میرم باید با خودم ببرمش ولی از ۵ ماهگی ب اونور ی روز رو زمین شیر دادم بهش خورد خوابید تا الان😅
با شیر خوابیدن هم سختی های خودشو داره ولز دیگ تو ماشین تو مهمونی ....همه جا میتونی بخوابونیش
ولی از شیر گرفتنش بنظرم ک سخت باشه

کم کم باید عادت بدی خیلی خسته کن بازی کن باهاش تا غش خواب بره چندروز اینجوری بزار کم کم دیگ تو همونم نزار یا آهسته تکون بده یهو نمیشه عادت و از سرش بندازی باید صبوری خرج کنی و مرحله مرحله قطع کنی

نگران نباش عزیزم دخترمنم از ۲۸ روزگی تا تقریبا اواخر ۹ ماهگی داخل ننو میخابید و ب شدت بهش وابسته بود حتی شباهم داخلش بود دیگه از همون ۹، ۱۰ ماهگی ک واسش هم کوچیک شده بود هم خطرناک بود جمش کردم و رو زمین خوابوندم دو سه روز اول یکم سخت بود چون خابش عمیق نمیشد و نق میزد ولی بعدش خداروشکر عادت کرد و الان خیلی راحت تر از ننو رو زمین میخابه

شیرم بدی بدی های خودش رو هم داره دیگه بدونه شیر نمیتونه بخوابه

باید بهش شیر بدی تا بخوابه گلم من که این کارو کردم

تاب ریلکسی چطوره امتحان نکردی

و منی که پسرمو عادت دادم رو پام 😭پاهای من به درد میااااااد
رو پام نزارمش نمیخوابه

سوال های مرتبط

مامان مهبد مامان مهبد ۵ ماهگی
سلام مجدد
مهبد تا دو ماهگی روز و شب رو نمیشناخت ،با اینکه هر صبح بهش میگفتم خورشید در اومد الان روزه ،ولی هر موقع دوست داشت میخوابید و یهو شبها بیدار می موند ، ولی از ۲ ماهگی کم کم معرفی روز و شب کار کرد و دیگه شبها خواب بیشتر و عمیق تری داره ولی روزها به شدت خواب کوتاه و سبک داره، بخاطر کولیک نوزادی ش هم خانواده خودم گهواره رو بهش معرفی کردن، یعنی توسط پذیرایی خونه شون از این ستون به اون ستون یه گهواره سنتی بستن و آقا راحت اونجا میخوابید،مکافات از زمانی شروع شد که بعد از ۲۰ روز من برگشتم خونه خودمون و آقا به همون گهواره عادت کرده بود ،همسر گرام هم دید نمیشه اینجوری پسر اصلا نمیخوابه، اناق خواب خودمون رو تغییر کاربری داد، تخت خواب جمع شد و گهواره آقا از این سر اناق به اون سر اتاق بسته شد، اوایل خوشحال بودم که آخیش ، راحت شدم.... اما اول مکافات من بود ،وقتی مهمونی میرفتیم دیگه پسرم خواب نداشت و این شد که تو مهمونی ها ما پتو به دست بودیم که آقا بخوابه، دیدم نمیشه باید پتو و گهواره رو جمع کنم و کم کم شروع کردم به کمرنگ کردن شدن، اول پتو رو حذف کردم که خوشبختانه موفق بودم ولی امان از گهواره، اول با سرعت آهسته خواستم حذف ش کنم ولی مگه پسری می خوابید، و گریه ها سر داد یه چند روز تحمل کردم و صبر پیشه کردم ولی خورد به pms و پریودی و تنهایی، عنان از کف به در دادم و به عصبانیت پروژه حذف گهواره با شکست روبرو شد، در حال حاضر هم گهواره برای آقا حکم سرگرمی رو داره یک ساعت باید داخل گهواره باشه تا دیده بر هم نهد ...... بگید ببینم شما چکار میکنید با خواب کوجولوتون؟