خیلی اعصابم خرده پدر شوهرم دو باره اومده خونمون به شیر خشک خوردن دخترم گیر میده که چرا شیر خشک میدی منم گفتم ندارم شیر امروز بازم برگشته میگه از راحتی خودت شیر خشک دادی به بچه بیچاره شیر مادر یه چیز دیگست بچه های شیر خشکی خنگ میشن منم کم موند گریه کنم نتونستم چیزی بگم خجالت کشیدم شوهرمم عین ماست نگا کرد هیچی نگفت 😤

آخه کجای شیرخشک راحته؟؟؟
بگو شیرخشک که سخت تره، آبجوش و شیشه و همه چی همش باید همراهت باشه

همه شوهرا همینن ولی اگه از خونواده شون بهش ی نقدی کنی داد و هوار راه میندازن که نه خونواده من اینطور نیست

حالا من شیر دارم خوبم دارم بچم یهو نمیدونم چش میشه نمیخوره و هی جیغ جیغ میگنه گریه میکنه مادرشدهرم میگه شیرت بدمزه س به بچه نده ششیر خشکش بده بد نیست که بچت جون بگیره.اخه بچه الان هیچ درکی از طعم و مزه نداره چرا انقد حقیرین.گفتم شیر خودمو چیکار کنم گفت بریز تو افتاب خشک میشه🥲🥲🥲🥲🥲🥲

شوهر منم همینه
یعنی بگم بالا چش خانوادت ابروعه جر واجرم میکنه
ولی خودش خانواده منو به فحش میکشه
بعدشممم شیر خشک دادن که خیلی سختتره🥲🤦‍♀️
شیر خود ادم فورا درمیاری میندازی دهن بچه ساکت میشه

پدرشوهرمنم گفت به شوهرم گفتم باهاش صحبت کنه دیگه نگفت البته برای تنبیه یکماه خونشون نرفتم
خجالت نداره شوهرت نمیگه خودت که زبون داری جواب بده تا پس فردا ناراحتی اعصاب نگیری
بگو سینمو دربیارم فشار بدم ببینی شیر ندارم یاحرفم سنده؟
مردتیکه بیشعور

منک امروز از پدرشوهرم جلو من پرسیدن این نوه تو دوس داری یا نوه دختریتو برداشت گفت نوه اول یه چیز دیگس منظورش نوه دختری بود اونو بیشتر میخام

منم روزای اول شیر نداشتم بچم همش اب جوش میدادم مادرشوهرم نمیزاشت شیر خشک بخرم میگف شوهرت همش پولاشو شیر خشک خواهد گرفت اینقد گدا ان اینا

خودمم داغون شدم

چه بی فکر زن زاچ رو اذیت میکنن

نمیدونم تاکی خانواده شوهر میخان دخالت کنن منک ده روز بالاسرم بودن فقط شیر جوش دادم بچم وزنش اومد پایین زردی گرفت سه روز بستری بود

اخه بگو خاله زنک به تو چه این حرفا
اهمیت نده عزیزم