خدایا بچه های مارو حفظ کن ، مخصوصا زمانی که با ما تنها هستن
دخترم از بس شیرین زبونی می‌کنه و خودشو شیرین می‌کنه خیلی به چشم میاد
الان دوباره از خونه مادرسوهرم تا میایم خونه دخترم بلاها بهش می‌باره
شوهرم دیشب خودش بدون اینکه من بگم گفت هر وقت دیدی کسی جذب روشا شد صلوات بده،
توی دلم گفتم هنوز از فاجعه تاب خبر نداره
یک دفعه بشقاب خورد توی سرش خبر نداره
یکدفعه سرش عقبی خورد شیر دوش خبر نداره
دندونش خون اومد میز تلویزیون خورد خبر نداره....
الهی بمیرم دیشب انگشتش در آهنی انبار گذاشته بود با دست چپ در بست، انگشتش موند لاب در و در سنگین بسته هم شد
دخت م صداش در نمیومد از درد
شاید سی ثانیه
چقدر این لحظه ها سخته
سرش کبوده خورده مبل خونه پدر شوهرم کلا پنج ثانیه گریه کرد
تمام پاهاش که کبوده اصلا نمی‌دونم کجا می‌زنه....
برای واکسن شش ماهگی بهداشت گریه کرد ولی دیشب چند برابر بیشتر، دو ساعت بدون وقفه، قطره پت امید دادم، تمام شب تا صبح دستش بالا بود چقدر ناله کرد تا صبح
خدا بچها حفظ کنه
خیلی شیطون شده این سن

تصویر
۸ پاسخ

خودمون به دلمون میاریم واسه همون

الهییییی.

پسر من ماشالله خیلی محافظه کار و محتاطه جاهایی ک احتمال خطر داره نمیره. و خیلیاشونو خودم کفتم که فلانی کنی میفته رو سرت یا اینجوری میشه خودش میگه تاکککککک (صدای افتادن😃) و بعدش ادای گریهدرمیاره و اپن کارو انجام نمیده

جلو چشمای خودتون شیرین میاد عزیزم تا میتونی صدقه بده و اسپند دود کن اگه توانشو داری ماهی یبار خون کن بده بیرون

عزیزم تو این سن اکثر بچه همینن چون کنترل ندارن خطر تا حد زیادی نمیفهمن ماها باید مراقب باشیم
من ما خونمو جمع کردم هیچ وسیله شکستنی ندارم حتی رفتم بشقاب ملامین خریدم برای خودمون ک احتمال شکستن نباشه تا خونه پدرم یا پدر همسرم میرم سریع هرچیزی ک احتمال بدم برداره و بشکنه رو جمع می‌کنم
بچه تو این سن فقط مراقبت می‌خواد حالا انفاق و صدقه در کنارش درست ولی مراقبت شرطه اولیه است

وقتی مهمون داریدو یا از مهمونی برمیگردید بعدش واسش حتماً اسپند دود کن....من هر روز موقع اذون مغرب اسپند دود میکنم خیلی خوبه هم خاصیت ضد عفونی کننده داره هم چشم نظر و هم آرامبخشه...

چرا برای روشا حذر امام جواد نمیگیری

هرروز صبح صدقه بده، دختر منم همینجوریه

#قطره پاراکید

سوال های مرتبط

مامان دوران و تو دلی🤰🏻➕👶🏻 مامان دوران و تو دلی🤰🏻➕👶🏻 هفته بیست‌وچهارم بارداری
تجربه روز دوم از شیر گرفتن تا الان :
دیشب خیلی شب سختی بود😔پسرم طبق عادتش ساعت۴:۳۰ بیدار ش برای شیر من نزدیکش نشدم تا شیر نخواد خیلی گریه کرد شوهرم تا ساعت۵:۳۰ سرگرمش کرد تا بالاخره خوابید دوباره طبق عادت ساعت۸ بیدار شد و شروع کرد گریه کردن شوهرم سیبزمینی سرخ کرد یکم سرگرم شد خورد و بعد بریدمش بیرون تا نزدیکای ظهر تابش دادیم براش هندونه هم خریدیم اومدیم خونه موقع خوابش بود چون عادت به خوابیدن با میومدی داشت باز کلی گریه کرد منم پا به پاش گریه کردم😭خیلی سخته
با هندونه سرگرمش کردیم یادش رفت شروع کرد خندیدن بعد شوهرم بردش حموم بعد من سوپی که درست کرده بودم رو دادم خورد و بعد ناهار با باباش رفتن خوابیدن

واقعا دم شوهرم گرم خیلی داره همکاری میکنه دوشبه نخوابیده و مدام نگهش میداره نمیذاره من نزدیک شم که پسرمون من رو نبینه بهونه می‌می کنه ،امروزم نرفت سرکار و مرخصی گرفت موند و کلی کمک حالم شد
اگه امروز نبود اصلا نمیتونستم تنهایی از پسش بربیام🥺