۷ پاسخ

منم جمعه ی اینده جشن عقد دعوتمو بچمو میزارم پیش مادرم و سریع میرمو میام

خودت برو ولی پسرت نبر بزارش پیش مادرت یا خواهرت بچه برای رفتن به عروسی خیلی کوچیکه بهتر نبری اذیت میشه

با ناخن راحتید با بچه؟

نویزگیر بگیر براش

منم آخر ماه عروسی دعوتم ولی ویهان عادت به باند سر و صدا داره نمیخام برم پسرم الویته منه تا عروسی بستگان

پسرتون فقط شیرخشک میخوره؟

منم فردا دعوتم ولی پسرمو نمیبرم
سر مراسم خودش خیلی اذیت شد با صدای بلند باند و آهنگ

سوال های مرتبط

مامان آیهان🌙🧸 مامان آیهان🌙🧸 ۳ ماهگی
انقد دوره بارداری و زایمان سختی داشتم که هنوزم به خودم نیومدم☹️ افسردگی خیلی شدید گرفته بودم پسرم ۳۶ هفته چون iugr شده بود با وزن ۱۸۲۰ به دنیا اومد ۱۵ ساعت درد طبیعی کشیدم آخر سزارین به دنیا اومد اما آمپول بی حسی روم اثر نکرد تا عمل رو شروع کردن دادم رفت هوا انقد داد زدم که دیگه یادم نمیاد فکر کنم بیهوشم کردن یکی داشت بیدارم میکرد پاشدم دیدم همه چی تموم شده دارن میبینم ریکاوری اما من خیلی دوست داشتم گریه بچمو بشنوم بیارن بدن بغلم ولی اصلا هیچی حالیم نشد بعد که رفتم بخش بعد ۵ یا ۶ ساعت پسرمو آوردن گفتن تو دستگاه نرفت خیلی ریز و فسقلی بود 😍اونجا انگار دنیارو بهم دادن وقتی فهمیدم صحیح وسالمه چون دکترم منو ترسونده بود میگفت ۹۰ درصد بچت مشکل داره😒دو روز دیگه هم بستری موندم چون هی پسرمو میبردن سونوگرافی و قلبش و اینا رو چک میکردن آخر بعد ۵ روز میخواستم مرخص بشم که گفتن زردی داره باید حداقل یه شب بره دستگاه که با رضایت شخصی اومدیم خونه دستگاه اجاره کردیم خلاصه خیلی عذاب کشیدن چون مادر نداشتم که بیاد بهم برسه خیلی دلم گرفته بود از مادرشوهرم هم دل خوشی نداشتم چون تو کل دوره بارداری ازش خیری بهم نرسید با اینکه تو یه ساختمونیم فقط بلد بود عذابم بده خلاصه تا ۱۰ روز خونه خواهرم بودم بعد اومدم خونه خودم مجبور شدم خودم تنهایی همه کارمو بکنم با اونهمه درد هم مراقب بچه بودم هم کارای خونه رو میکردم خیلی عذاب آور بود تا شب میشد اظطراب میگرفتم کارم شده بود گریه خیلی افسرده شده بودم خداروشکر اون روزا بخیر گذشت و بچم صحیح و سلامت کنارمه 😍🩵همسرم تو این مدت خیلی کمکم کرد وگرنه هنوزم به خودم نمیومدم خیلی ازش ممنونم همیشه برام حامی بوده🥰🤗
مامان جوجو 🐥 مامان جوجو 🐥 ۲ ماهگی
تجربه شیردهی:
من سینم پر از شیر بود ولی نوک سینه نداشتم و بچم اصلا نمیتونست سینمو بگیره. از همون اول شروع کردم با شیردوش سینمو دوشیدم که شیرم خشک نشه و با سرنگ میدادم به بچه. چون خیلی مهمه که بچه آغوز رو بخوره و شیر هم با دوشیدن و مکیدن زیاد میشه. هرروز هم با اینکه نمیتونست سینمو مک بزنه، میذاشتم دهنش تا بهش عادت کنه و شاید بگیره. یکی دو روز آخر هم دیگه با سرنگ‌ ندادم، با شیشه شیر دادم که مک زدن رو یاد بگیره. شش روز گذشت و دیگه کامل شیر داشتم ولی هنوز نمیگرفت. شب که گرسنه از خواب بیدار شد و ولع مکیدن داشت، یه ذره شیرخشک ریختم دهنش که دهنش شیرین بشه و ببینه شیر هست، بعد سریع به جای شیشه شیر ، سینمو گذاشتم تو دهنش. گرسنه بود و با قدرت مک زد که من از درد مردم و اشکم سرازیر شد. هم اشک شوق هم اشک درد. دیگه کم کم بیشتر سینمو دادم و فقط وقتی سیر نبود شیرخشک میدادم. تا دیگه قبل یک ماهگی شیرخشکو کامل حذف کردم و تا الان که دوماهش شده یک قطره شیرخشک ندادم چون هرچی بچه بیشتر مک میزنه سینه رو، شیر هم بیشتر میشه. فقط یه چیزی رو حتما حواستون باشه که سر سینتون خشک نباشه موقع دوشیدن که زخم میشه و داغون میشید. همیشه کرم شقاق بزنید که نرم بشه. ولی با کرم ندوشید که شیرش کثیف بشه وگرنه اون شیرو باید بریزید دور. من سر یکی از سینه هام که زخم شده بود، کرم میزدم کلی که سرش از کرم سفید میشد و با همون میدوشیدم آروم اروم و میریختم دور که فقط دوشیده باشم و زخمش خوب بشه