یه چیزی ذهنم و درگیر کرده
داشتم فیلم های نوزادی دخترم و میددیم تا ب الان
دیدم تا سه ماهگی فعال بود درسته خیلی گریه میکرد ولی گردنش و قشنگ نگهمیداشت فعالیتش زیاد بود غر میزد حتی خودش و بلند میکرد دست و پا میزد و....بعدش فقط میخوابید خوابش زیاد شده بود،اروم شده بود،گردنش و نمیتونست زیاد بگیره،کلا تنبل شده بود فقط میخوابید تا دوباره پنج ماهگی دوباره بهتر شد همه چیزش
دلیلش چی میتونست باشه؟؟؟این وسط چه اتفاقی افتاد چی باعث شد اینطوری بشه

۴ پاسخ

بیکاری نشستی برای خودت مشغله ذهنی پیدامیکنی حرص بخوری؟
پاشوبرو بخواب بچت خوابیده نصف شبیا🤣

الان مگه مشکلی داره؟

واکسن

از واکسن ها هست یه مدت عصبشون تنبل میشه

مقالات مرتبط

نکات خواب کودک از شش تا نه ماهگی
نکات خواب کودک از شش تا نه ماهگی
چهار دست و پا رفتن نوزاد
چهار دست و پا رفتن نوزاد از چند ماهگی شروع می‌شود؟
خونریزی بعد از زایمان سزارین
خونریزی بعد از سزارین تا کی ادامه دارد؟ + علائم خطر
اسباب‌بازی‌هایی برای شش تا هجده ماهگی کودک
راهنمای انتخاب اسباب‌بازی‌های کودکان از 6 ماهگی تا 18 ماهگ...

سوال های مرتبط

مامان آلبالو مامان آلبالو ۸ ماهگی
خانوما توروخدا کمکم کنید بچم کاریش نشه امروز طهر واکسن ۶ ماهگیشو زدم تا شب بهش فقط شیر دادم و کمی همدونه که اونم نخورد درد پا داشت و نق نق میکرد و بیقرار بود ولی اروم میشد و دوباره کمی نق میزد و پارا کید میدادم میخوابید تا همین یه ساعت پیش که پاراکید دادم بهش بعد ۵ دقیقه تمام محتویات معدش رو بالا اورد جوریکه تو بغل همسرم بود لباس خودشو همسرم پر از شیر شده بود تا به حالا اینجوری استفراغ زیاد نداشت من خیلی ترسیدم خیلی بیقرار بود تو بغلمونم همش نالهدمیکرد و گریه میکرد دوباره بعد یه ربع بهش پاراکی دادم و کمی اب با قاشق به زور بهش دادم مجدد بعد اورد بالا خیلی بیقرار اصلا نمیخوابه ناله میکنه چیکار کنم خیلی نگرانم
مشاهده ۴ پاسخ دیگر
مامان آهیر مامان آهیر ۹ ماهگی
خانما تازه پسرم از میز گرفته بود بلند شده بود بعد یهو از پشت افتاد خیییلی گریه کرد 😭
بعدش آروم شد استفراغم نکرد فقط الان خوابش میومد خوابوندمش به نظرتون هیچی نمیشه🥺
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
مامان آیلا مامان آیلا ۱۰ ماهگی
مامان دخترم خیلی ورجه وورجه میکنه فعالیتش زیاد شده ماشاالله بچه های شما هم همینطورن تو ۸ ماهگی؟
میترسم بیش فعال بشه🥲ا
مشاهده ۴ پاسخ دیگر
مامان علیسان مامان علیسان ۷ ماهگی
مامانا پسرم یه مدته دوباره مثه نوزادی شبی چندبار پامیشه شیر میخواد. ولی قبل این شیر شبش رو ترک کرده بود تا صبح میخوابید☹☹
مشاهده ۶ پاسخ دیگر
مامان امیررضا مامان امیررضا ۸ ماهگی
سلام مامانا من پسرم ۸ ماهشه روی بدن و صورتش دون دون قرمز زده دیروز خیلی کم بود امروز افتضاح زیاد شده چیکار کنم چند روز پیش هم مریض شده بود تب اینا میکرد چی بخرم بزنم تا خوب بشه
مشاهده ۱ پاسخ دیگر
مامان صدرا مامان صدرا ۸ ماهگی
📛📛مامانا لطفاً کمکم کنید یکشنبه واکسن شش ماهگی پسرم رو زدیم دوروز اول همش تب میکرد ولی من با قطره استامینوفن کنترل میکردم بعدش بهتر شده بود حالا از دیروز دوباره تب میکنه، فقط هم دست ها و پاهاش داغ میشه بقیه قسمت های بدنش مثلا صورت و بازوهاش زیاد داغ نیست، چند دقیقه قبل با تبسج تبش رو گرفتم ۳۷.۴ بود تبش ،چیکار کنم توروخدا کمک کنید امروز هم همه جا تعطیله😭😭😭😭
مشاهده ۲ پاسخ دیگر
مامان جیگرو مامان جیگرو ۹ ماهگی
سلام مامانا
من تقریبا از سه ماهگی خواب پسرمو تنظیم کردم و از ساعت ۱۰ می‌خوابید و برای شیر بیدار میشد دوباره می‌خوابید(۹۰ درصد اینجوری بود )الان یک هفته ای میشه کلا همه چی ریخته بهم درحالیکه خواب ظهرش هم خیلی کمتر شده اما شبا به زور ساعت ۱ میخوابه چیکارش کنم ؟اصلا چرا اینجوری شده؟
😭😭😭😭😭😭
مشاهده ۲ پاسخ دیگر
مامان محیا مامان محیا ۷ ماهگی
مامانا امروز دخترم کلا از سینه ام قهر کرده بود یعنی هیج جوره شیر نمیخورد سینمو چنگ مینداخت کل روز گریه میکرد حتی یه خواب درست حسابی نمیرفت ، یه چرت میزد با گریه باز بیدار میشد
به نظرتون چیکارش کنم بخاطر چی میتونه باشه😭😭دخترمن قبلا خعلی اروم و خانم بود از ۶ ماهگی کلا اخلاقش برگشته اون روی بچه داری رو تازه دیدم😵‍💫
مشاهده ۸ پاسخ دیگر
مامان ماه کوچولو مامان ماه کوچولو ۱۰ ماهگی
سلام مامانا ، من پسرم دیشب ساعت ۸ شام دادم آورد بالا یکم ساعت ۱۰ و نیم ۶۰ تا شیر خشک دادم که بخوابه دوباره هرچی خورده بود حتی باقی مانده سوپ ها رو هم آورد بالا بعدش تا یکساعت حالت تهوع داشت هی عوق میزد ولی چیزی تو معدش نبود تا ساعت یک هر کار کردم نخوابید و گریه و بی تابی میکرد شیر خودمم نمیخورد الآنم بیدار شد دوباره گریه افتاد شیر خودمم میزارم دهنش عوق میزنه تابش دادم تا خوابید بنظرتون چش شده ؟؟؟؟هیچ شبی اینجوری نبود که سینه خودمم نخوره و بی تابی کنه
مشاهده ۲ پاسخ دیگر
مامان Ava مامان Ava ۸ ماهگی
مامانا من بعد چند روز ب دخترم پوره کدو تنبل دادم دیشب خیلی بیقراری میکرد و تا ۳بیدار بود. البته بخاطر لثه هاش هم بود ولی نمیدونم چرا تا شیشه رو میدید بیشتر گریه میکرد. همش فک میکردم بخاطر کدو باشه. از ساااعت ۱۱ونیم تا ۳ شاید ۴۰،۵۰تا شیر خورد😭😔
مشاهده ۱ پاسخ دیگر
مامان 🫅شاهان👶 مامان 🫅شاهان👶 ۸ ماهگی
سلام مامانا من امروز با پسرم با ماشین جایی رفتیم گرم بود لباسشم زیاد بود دیدم خیلی عرق کرده دراوردم دیدم ماشین که قرمز شده لپاش و گردنش اومدم خونه دیدم گردنش و سینش اینجوری جوش‌ زده چند تایی عرق سوز شده ؟
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
مامان سیاوش مامان سیاوش ۹ ماهگی
شما هم واکسن ۶ ماهگی زدین جای واکسن،متورم و سفت شده بود؟؟من پسرم خیلی آروم بود تا قبل واکسن الان پنج روزه واکسن زدم خیلی اذیتم میکنه
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
مامان ایلیا مامان ایلیا ۹ ماهگی
ایلیا قشنگ دو سااااعت غر میزنه گریه میکنه خوابش میاااد
ک نیم ساعت بخوابه
داغون شدم بخدااا
هر چقد توی نوزادی خوب و آروم بود الان دوماهه وزه شده 😂😂😂
مشاهده ۴ پاسخ دیگر
مامان باقلوا مامان باقلوا ۷ ماهگی
خانوما سلام یسوال من تا شش ماهگی دخترم سینم رگ میکرد و شیرم خوب بود بعد از اون شیرم کمتر شده حتی شبا هم رگ نمیکنه شماهم همینطورید ؟
مامان امیررضا مامان امیررضا ۸ ماهگی
یکماه با همین موضوع گذشت هروز منتظر مرگ کوچولوت باشی اخرین شب وضعش وخیم شد پدرم عصبی شد امضا کرد که انتقالش بدن بیمارستان خصوصی اهواز که باما دوساعت و نیم فاصله داشت با کلی بدوبدو امبولانس اجاره گرفت انتقالش دادن اهواز مامان و بابام همراهش رفتم منم کارم شده بود گریه که چه ادمی بودم ناشکری کردم داداشم تشنج مغزی میکرد طوری که فقط تو نوار مشخص بود خیلی عادی و طبیعی داشت رشد میکرد بیمارستان خصوصی یکم بهتر شد البته مامانم نمیتونست شیر بده گفتن شیرت باعث میشه بچه خفه بشه داداشم شیر خشکی شد خلاصه بیست روز دیگه با سختی و استرس گذشت و داداشم مرخص شد مامانم خوب بهش میرسید منم کمکش میکردم چند روز گذشت از مرخص شدنش که مامانم پاهاش شکست دیگه اون موقع مسئولیت بچه افتاد گردن من کنارش میخوابیدم و براش شیر درست میکردم و...یعکم بعد ترخیص از بیمارستان داداشم شده بود زندگیش از شب تا صبح گریه گریه های بد طوری بود که رو پاهام میخوابید تا صبح روی زمین میگذاشتم دوباره گریه میکرد گریش وحشتناک با درد بود دیگه کم کم قلقش دستم اومده بود و فقط بغل من اروم میشد حتی جرئت رفتن به دستشویی رو نداشتم یکروز ظهر نشسته بودیم بابام دستش رو جلوی چشم ها‌ش کشید به مامانم گفت چرا چشماش چیزی رو دنبال نمیکنه مامانم با بابام دعوا کرد گفت چرا عیب میزاری روی بچم چیزی‌ش نیست این حرف بابام باعث شد بره تو مخم هر وقت میخوابید میرفتم توی اینترنت چیزای خوبی نمینوشت توی اینترنت گفته بود نور گوشی رو چشم ها‌ش بگیر اگر بست یعنی مشکل نداره اما دادشم انگار نه انگار حتی پلک نمیزد خیلی عصابم خورد شد مامانم حرفام قبول نمیکرد میگفت مگه بچم چشه اونم نگران بود اما نمیخواست قبول کنه ادامه دارد...
مشاهده ۲۳ پاسخ دیگر