یه حس جالبی پیدا کردم بعد از اینکه مادر شدم 🥹🥲❤️
هر بچه‌ای که هم سن فاطمه نورا هستش رو واقعا دوستش دارم و حس بچه خودم رو بهش دارم
مثلا یه نینی تو‌ گهواره میبینم دلم ضعف میره براش انگار که عکس بچه‌ی خودم رو دارم میبینم
قبلا اصلا اینجوری نبودم
شما هم اینجورین؟

تصویر
۱۰ پاسخ

من به بچه ها حس نفرت دارم از بس اذیت میکنن

منم همین طور من حتی دخترم الان ۴ ماهشه نوزادی که تازه متولدشده میبینم ضعف می‌کنم براش خیلی حس قشنگیه

آره دقیقاااا منم همینم فداشون میشم قربونش صدقه میرم یه وقتا میگم وای مادر

ووووووششششششش نیگا لپاشوووووو😋🥰

از قبل بچه دار شدنمم همههههه ی بچه هارو دوست داشتم و دارم...😍

خدا حفظش کنه نورا گلی ❤️🥰🧿

نه من فقط بچه های خودم دوس دارم

اره دقیقا منم اینجوری هستم
شوهرم میگه منم همینجوری ام هرچی بچه می‌بینیم باهاش حال میکنیم

نه🤭

😍ای جونم عسلم
اره عزیزم منم نسبت به همه بچه ها حس مادرانه دارم

مقالات مرتبط

حس لامسه در کودکان شیرخوار
حس لامسه در کودکان شیرخوار
حس شنوایی در کودکان شیرخوار
حس شنوایی در کودکان شیرخوار
حس بویایی در کودکان شیرخوار
حس بویایی در کودکان شیرخوار
حس چشایی در کودکان شیرخوار
حس چشایی در کودکان شیرخوار

سوال های مرتبط

مامان امیرمهدی مامان امیرمهدی ۹ ماهگی
خانما من واقعا حس میکنم بچم بدغذاس. مثلا پوره سبزیجات رو نمیخوره اصلا قیافش رو جوری میکنه که انگار بدش میاد از سیب زمینی آب‌پز هم زیاد خوشش نمیاد . فقط یه مدل غذا که اون روز براش درست کردم کمتر قیافش رو یه جوری میکرد و اندازه دو قاشق مربا خوری تونستم بهش بدم. امکانش هست ذائقه اش درست بشه؟
مشاهده ۱ پاسخ دیگر
مامان خوشگل پسرم مامان خوشگل پسرم ۶ ماهگی
مادر شوهر شما هم حس مالکیت رو بچه داره؟ انگار بچه اوناست ن ما😒
مشاهده ۹ پاسخ دیگر
مامان امیرحسین مامان امیرحسین ۸ ماهگی
قصه امشب نی نی ها👼🌜

تو یه دهکده‌ی کوچیک 🏘️، یه دختر کوچولو 👧 به اسم پریا زندگی می‌کرد. پریا یه قلب مهربون ❤️ داشت و همیشه دوست داشت به دیگران کمک کنه. یه روز، پریا تو راه مدرسه 🏫 یه بچه‌گربه 🐈 کوچولو دید که توی بارون 🌧️ زیر یه درخت پناه گرفته بود.
بچه گربه خیلی گرسنه و سردش بود. پریا دلش براش سوخت. 🥺 اون کیف مدرسه‌اش رو گذاشت زمین و گربه رو بغل کرد. ❤️ پریا گربه رو به خونه برد و بهش شیر 🥛 داد و براش یه جای گرم درست کرد. 🔥
مامان و بابای پریا هم خیلی مهربون بودن و از این کار پریا خوششون اومد. 🥰 اونها به بچه گربه غذا دادن و اسمش رو گذاشتن “نینی”.
نینی و پریا با هم دوستای صمیمی شدن. 👯‍♀️ پریا همیشه از نینی مراقبت می‌کرد و باهاش بازی می‌کرد. 🧶 پریا به نینی یاد داد که چطور بازی کنه و نینی هم به پریا یاد داد که چقدر عشق و محبت می‌تونه خوشحال‌کننده باشه. 😊
یه روز، پریا و نینی با هم به پارک 🌳 رفتن. پریا دید که یه بچه‌ی دیگه 👦 داره گریه می‌کنه. پریا رفت پیشش و ازش پرسید که چی شده. بچه‌ی دیگه گفت که اسباب‌بازیش گم شده. 🧸
پریا به کمک نینی شروع کردن به گشتن دنبال اسباب‌بازی. 🕵️‍♀️ بعد از یه مدت، اسباب‌بازی رو پیدا کردن و به بچه‌ی دیگه دادن. 🥰 بچه‌ی دیگه خیلی خوشحال شد و از پریا و نینی تشکر کرد.
پریا یاد گرفت که کمک کردن به دیگران و مهربون بودن، بهترین حس دنیاست. 💖 و اینجوری بود که پریا و نینی، با مهربونیشون، دنیای خودشون رو قشنگ‌تر کردن.
مشاهده ۵ پاسخ دیگر
مامان نفس مامان نفس ۹ ماهگی
چی میشد این رفلاکس کوفتی هیچوقت وجود نداشت خسته شدم از این رفلاکس تمومی نداره واقعا خسته شدم هرکاری کردم دارو شیرخشک عکس رنگی هیچ که هیچ میبینم اینجوری بالا میاره اذیت میشه دلم میخواد بمیرم براش با آمپول استفراغ هم دوتا امروز زدن براش بازم بالا میاره حتی غذا رو من واقعا دیگه نمیدونم چیکار کنم
مشاهده ۷ پاسخ دیگر
مامان سوژین مامان سوژین ۷ ماهگی
من از اون روزی که مامان شدم، فقط مادر نبودم…
یه پژوهشگر شدم، یه مراقبِ تمام‌وقت، یه غذاسازِ کوچک، یه خواب‌شناسِ نوزاد، و یه مربیِ رشد جسم و روح.

📚
از اون روزی که فهمیدم بچه‌م حساسیت داره، فهمیدم دیگه نمی‌تونم چیزی رو «الکی بدم».
باید بفهمم، تحقیق کنم، امتحان کنم، حذف کنم، جایگزین پیدا کنم…
و با همه‌ی اینا، حواسم باشه که بچه‌م “طعم زندگی” رو هم بچشه.

🍯
من مادر بچه‌ای هستم که با شیر خاص بزرگ می‌شه، با غذای خونگی پر از عشق، و با چاشنیِ حوصله‌ی یک زنِ خسته اما عاشق.

🌿
من هنوز کامل نیستم، اما هر روز دارم خودمو با عشق بزرگ می‌کنم…
چون یه کوچولوی ناز دارم که همه چیز من به خاطر اونه.
مشاهده ۷ پاسخ دیگر
مامان آیهانکم مامان آیهانکم ۱۰ ماهگی
خانماشبا بیدارمیشم میبینم پسرم روشکم خوابیده یا پاهاش رو بالشه سرش یه طرف دیگ چجوری بزارمش تکون نخوره بچهای شمام اینجورین؟
مشاهده ۲ پاسخ دیگر
مامان وسام 🥹💙 مامان وسام 🥹💙 ۷ ماهگی
چقدر روزهای سختی دارم میگذرم بدون هیچ کمکی با یه بچه دارم از خستگی وبی خوابی تلف میشم ولی وقتی خنده اش میبینم هم چیز از بین میره
قربونت برم عشق مامان 🥹💙
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
مامان امیرحیدر مامان امیرحیدر ۷ ماهگی
من حس میکنم در حق امیرحیدر اجحاف میکنم بیرون نمیبرمش
اخه واقعا مشکل تو کالسکه نمیمونه بعد من چون چادری هم هستم نمیتونم هم بقل بگیرم هم کالسکه بگیرم چادرمم جمع کنم
ولی از اینکه بیشتر خونه ایم ناراحتم میگم بچه یه بیرونو نمیبینه
البته شوهرم زیاد بیرون میبرمون یا روزای تعطیل تفریح میبره
ولی بازم دوست دارم خودم براش وقت بزارم بیرون ببرمش🥲☹️

شما چی با بچه هاتون چقدر بیرون میرید؟
مشاهده ۱۷ پاسخ دیگر
مامان سیده فاطمه نورا مامان سیده فاطمه نورا ۶ ماهگی
دارم لباسای نوزادی فاطمه نورا رو مرتب میکنم اغلب لباس سفیداش زرد شدن🥲
چموری تمیز کنم میخام نگه دارم برا نینی اینده🤭
مشاهده ۹ پاسخ دیگر
مامان دیارا🩷 مامان دیارا🩷 ۱۰ ماهگی
مامانایی که نینی هاتون هم سن دختر منه
دختر من فقط شیر خودم رو میخوره با غذای کمکی
میخواستم قبل از خواب بهش شیرخشک بدم یکی دو وئده اینا
ولی شیشه نمیگیره شیشه شیرش هم اونته

کسایی فقط شیر مادر میدن نینی هاتون شیشه هم میگیرن؟
مشاهده ۶ پاسخ دیگر
مامان نفس مامان نفس ۹ ماهگی
من قبل بچه دار شدن همش سرکار بودم یا پروژه قبول میکردم و کار میکردم واسه خودم و ورزش هم میکردم اما وقتی باردار شدم و از ۴ ماهه آخر استراحت مطلق و بعدش که بچه‌ دنیا اومد همش درگیر کارهای خونه و بچه! ولی یه حس بدی دارم و حس پوچی حس اینکه اینهمه درس خوندم و‌ کار کردم تا رزومه خوبی برای خودم بسازم آخرش شد اینجوری !! شماها از این فکرها میکنید؟ حس بی ارزشی میکنم! از یکطرف دوستدارم همش پیش بچه م باشم از طرف دیگه دوستدارم فعالیت های قبل رو ادامه بدم 😔 همش این فکر بی ارزشی داره عذابم میده
مشاهده ۸ پاسخ دیگر
مامان 𝐑𝐲𝐚𝐧👼🏻🤍 مامان 𝐑𝐲𝐚𝐧👼🏻🤍 ۸ ماهگی
چند روز بود هر کی پسرمو میدید میگفت انگار کم وزن شده و فلان
اما چون قد کشیده بود اینطور نشون داده می‌شد
ماشاالله قدش خیلی عالی رفته بود بالا
حقیقتا منم واسه حرفاشون خیلی غصه میخوردم.
امروز پسرمو بردیم چکاپ ماهانه
خداروشکر وزن و قدش عالی بود
خیلی خوشحال شدم هر چی خستگی بود از تنم رفت😍
بعد از قد و وزن واکسنش رو زد که که اصلا متوجه هم نشد و آروم بود خداروشکر
و اینم بگم که واکسن ۶ ماهگی رو کردن یه دونه
بعد از واکسن بهش استامینوفن و بعد بهش شیر دادم ❤️
واقعا تحمل دیدن گریه رایان رو نداشتم خیلی حس بدیه دیدن اشکاش و اینکه میبینم چقدر درد میکشه موقع واکسن🥲 اما خداروشکر واسه‌ی این یکی اصلا دردی حس نکرد🤍
الانم داره جیغ جیغ میکنه😆
مشاهده ۷ پاسخ دیگر
مامان ماه دونه🎀 مامان ماه دونه🎀 ۶ ماهگی
سلام از وقتی زایمان کردم.. کنار چشمم سمت چپ حس میکنم انگار رگ میگیره یه حالت گرفتگی یا مور مور داره خوب شده بودم دوباره اینجوری میشم یه حالت بی‌حسی یا سنگینی نمیدونم چطور توصیف کنم کسی اینجوری نبوده؟ بچم شیر خودم میخوره و سزارین کردم‌روز ۴ سزارین اینجوری شدم اولین بار حس این ک انگار از داخل چیزی راه میره اصلا حس بدیع🥲💔
مشاهده ۱ پاسخ دیگر
مامان جـوجه🐥🍓 مامان جـوجه🐥🍓 ۷ ماهگی
بر خلاف میل باطنیم،🥲
دو روزه که به پسرم بیسکوییت مادر میدم 🤌🏻
یدونه بیسکوییت رو با یه ذره آبجوش و یکم شیر خودم له کردم
‌ خوشش اومد 🥹 مامانم منو با همین بیسکوییت بزرگ کرده 🙂🖐🏻
‌‌ولی خودم عذاب وجدان دارم...
‌
مشاهده ۱۳ پاسخ دیگر
مامان علی‌رضا مامان علی‌رضا ۹ ماهگی
از بعد زایمان انگار ترسو شدم 😐
قبلا ب جز سوسک و حشرات از هیچی نمی‌ترسیدم
شبا فیلم جن‌گیر و اره می‌دیدم 🤷
عاشق شیر و پلنگ بودم...
الان حتی از شب هم میترسم
یعنی الان شبه ما تو ماشینیم دارم هی میبینم اطرافم شبه یه خوفی تو وجودمه 😐🤦
مشاهده ۶ پاسخ دیگر