۷ پاسخ

تولدش مبارک و پرتکرار
انشالله همیشه سالم و سرحال باشه

تولدش پر تکرار عزیزم به نظرم قشنگ ترین حس دنیا مادر شدنه اونجاشو. دوست دارم که پسرم دراز کشیده دستشو دراز میکنم سرمو می‌زارم رو دستش تو آغوشش نفساش میخوره به صورتم آخ چه آرامشی داره

عزیزم تولد گل پسرت مبارک❤️
انشالله عاقبت بخیر بشه🌹

تولد گل پسرت مبارک باشه.انشاالله همیشه سلامت باشه وبدرخشه

مادر شدن بهترین حس دنیاست

ته دل همو خالی نکنیم🤍
ان شاءالله خدا برات نگهش داره و همیشه مثل روز اول از داشتنش ذوق کنی آبجی🫀

هنوز. دردسرا تازه شروع میشه

سوال های مرتبط

مامان نویان مامان نویان ۱۳ ماهگی
پارسال اینموقه داخل بیمارستان بود و نویان رو به دنیا اورده بودم چه حال عجیبی داشتم از یه طرف بخاطر بیهوشی گیج و گنگ بودم از یه طرف نویان رو میدیدم و چقدر ذوق میکردم بهترین حس دنیا رو اون ساعت ها داشتم با اینکه کلی درد داشتم اما خوشحالیم بیشتر از درد خودشو نشون میداد امشب یکسال از اونشب میگذره و چقدر دلم تنگه برای ثانیه به ثانیه اون روز و شبا با اینهمه سختی که این یکسال کشیدم اما بازم خیلی زود گذشت انگار به یه چشم بهم زدن نویان یکسالش شد. بزرگ شدنشون شیرینه اما تموم شدن دوران نوزادیشون غمگینه من هنوزم خیلی وقتا میگم کاش برگردیم عقب کاش دوباره ۹ ماهه بشم دوباره نویانو بدنیا بیارم دوباره بدن کوچولوشو بغل کنم خیلی شیرین بود اون لحظه ها خدارو شکر میکنم برای اینکه بهم‌ لطف کردم و این حس و حال رو بهم هدیه داد مادر شدن واقعا عجیب ترین و شیرین ترین اتفاق دنیاست .. انشالله که خدا دامن تمام زنان دنیا رو که منتظر مادر شدن هستن سبز کنه و این حس زیبا رو بهشون هدیه بده🙏🏻
مامان قلب خونه مامان قلب خونه ۱۵ ماهگی
یادآوری خاطرات
پارسال این موقع پسرم تازه 28 روزه بود
چقدر روزهای سختی بود .خستگی و کم توانی بدنی خودم یک طرف ،حجم زیاد رسیدگی به کارهای بچه یک طرف ،کلا همه چیز بهم ریخته بود انگار .
پسرم نسبتا آروم بود .اما دیر خوابیدن شب و کلا همه چیزهایی که تو بچه داری تایم آدم رو میگیره من رو حسابی شوکه کرده بود . تو خونه موندن و کارهای تکراری کردن از همه بدتر بود آخه من تا قبل دنیا آمدن بچه خیلی از تایمم با کارکردن و بیرون رفتن پر میشد .ده سال اینطور گذشته بود و حالا همه چیز تغییر کرده بود . تصور کن از بچه دار شدن فقط همین بود که بچه داشته باشی و مادر بشی ،هیچ تصوری از مادری کردن نداشتم .
که چقدر باید از خودم بگذزم
افسردگی بدی گرفته بودم . همه روزم با اضطراب می‌گذشت .پرخاشگر و غمگین بودم .
اصلا دوست ندارم به اون روزها برگردم . تعجب میکردم که چرا شاد نیستم . انگاری عذاب وجدان داشتم .بیش از سه ماه طول کشید تا کم کم شرایط بهتر شد . من کمکی هم داشتم مادرشوهر و همسرم و مامان خودم در حد امکان کمکم میکردن .اما انکار از اینکه با بچه کل روز تنها باشم و خودم کارهاش رو تنهایی کنم مضطرب میشدم .
تا اینکه شروع کردم لحظه به لحظه با خدا حرف زدن .تو تمام کارهای روزمره مثل یک همنشین باهاش حرف میزدم .خیلی آروم تر شدم .
الان پسرم عشق منه . درسته بازم خستگی هست کلافگی و چیزهای دیگه .اما با یک شیرین زبونی اش همه چیز فراموش میشه انگار شارژ مجدد میشه آدم .
ولی چرا همش تو فکر بچه دومم اما مضطربم .یعنی دوباره همه اون احساسات تکرار میشه
شماها چی ؟؟
مامان معجزه خدا🌱❤ مامان معجزه خدا🌱❤ ۱۲ ماهگی
توووولدت مبارک امید زندگیمممم😍🎂قند و نباااات خونمون...🍭 پسرک شیطون و فسقلی خودمممم😍🥹🥳
چقدر داری زود بزرگ میشی تو....🥺
چقدر هر روزی که با خنده و شیطنت تو میگذره قشنگه....🥹🥰
چقدر بودنت اینهمه شیرین و با نمکه...🥲🤩
خداروشکر که داریمت و تو این یه سال اول زندگیت انقدر همه چیز با تو قشنگ بوده و هست...😍🫀
من خیلیییییی خوشبختم که مامانتم...!🥲😍
خدارو هزار مرتبه شکر برای بودنت مهیار قشنگم🥹
به امید روزی که از سر تا پا نگات کنم و دلم ضعف بره برای قد و بالای مردونت، خنده جذابت، قدم های محکمت و چشم هایی که هر بار نگاش کنم از ذوق برق بزنه و من کیف دنیا رو ببرم...😭😍
و میدونم مثل چشم بهم زدنی اون روز میرسه...

یه سال رو با همه چالش های سخت و اسون، با کلی حس وحال عجیب و... پشت سر گذاشتم و روزهای جدید و اتفاقات قشنگ منتظرمونه...🥰♥️
بمونه به یادگاری از اول سال زندگیت...🎉🫀 یه تولد ساده و خودمونی😍🥰

پ.ن:با بدبختی تو عکس صاف نشسته که اونم دماغ من بد افتاده😂🫠

۰۳/۱۳
با یه روز تاخیر... چون گهواره اشتباهی مسدودم کرده بود🤦😑
مامان معجزه خدا🌱❤ مامان معجزه خدا🌱❤ ۱۲ ماهگی
توووولدت مبارک امید زندگیمممم😍🎂قند و نباااات خونمون...🍭 پسرک شیطون و فسقلی خودمممم😍🥹🥳
چقدر داری زود بزرگ میشی تو....🥺
چقدر هر روزی که با خنده و شیطنت تو میگذره قشنگه....🥹🥰
چقدر بودنت اینهمه شیرین و با نمکه...🥲🤩
خداروشکر که داریمت و تو این یه سال اول زندگیت انقدر همه چیز با تو قشنگ بوده و هست...😍🫀
من خیلیییییی خوشبختم که مامانتم...!🥲😍
خدارو هزار مرتبه شکر برای بودنت مهیار قشنگم🥹
به امید روزی که از سر تا پا نگات کنم و دلم ضعف بره برای قد و بالای مردونت، خنده جذابت، قدم های محکمت و چشم هایی که هر بار نگاش کنم از ذوق برق بزنه و من کیف دنیا رو ببرم...😭😍
و میدونم مثل چشم بهم زدنی اون روز میرسه...

یه سال رو با همه چالش های سخت و اسون، با کلی حس وحال عجیب و... پشت سر گذاشتم و روزهای جدید و اتفاقات قشنگ منتظرمونه...🥰♥️
بمونه به یادگاری از اول سال زندگیت...🎉🫀
1403/03/13
1404/03/13
با یه روز تاخیر...
پ.ن: انقدر شیطونی میکرد که همین یکی دو تا عکسم با بدبختی گرفتیم🥺
مامان آرسام🧿💙 مامان آرسام🧿💙 ۱۳ ماهگی
سلام خانوما شبتون بخیر
من دوباره اومدم با سوالای پرچالشم😕من یه خانوم فوق العاده حساسی هستم که این حساس بودنم خیلی ضربه میزنه برام چه تو رابطه با خانوادم چه همسرم و پسرکم مثلا سر چیزای بیخود بحث میکنم با همسرم و... مثلا امروز همسایمون که فامیل دوریم اومده بودن خونمون یه دختر ۵ ساله داره همش میخواست با پسرم بازی کنه پسرم وقتی مو میبینه میکشه فقط به خانومه میگفتم که نزار نزدیکش شه موهاشو میکشه اینا بعد صحبت میکردیم که پسرم موهاشو کشید و دستشم باز نمیکرد بعد مادرش سر پسرم داد زد که ول کن چون مهمون بود چیزی نگفتم شاید منم بودم همون واکنشو میدادم نمیدونم خودم به پسرم عصبانی شدم که مامان مگه نگفتم اینکارو نکن(داد نزدم فقط با لحن جدی گفتم که متوجه شه) پسرمم ول کرد حالا چندساعته ذهنم درگیره که چرا داد زد (اونم چون دخترش گریه کرد حق میدم بهش بازم میگم منم بودم شاید همون رفتاری داشتم)
نمیدونم چیکار کنم این حساس بودنم برطرف شه کلا نمیتونم بیخیال شم که اینم خیلی اذیتم میکنه در اکثر مواقع🥲🥲