چقد دلم واسه دوران دوستی و نامزدی خودمو شوهرم تنگ شده خییلیییی زیاد🥲😔😔
چقد بهم پیامای عاشقانه و دلتنگی میداد چقد باهم خوب بودیم همش بهم میگفت بیام دنبالت دلم برات تنگه
چقد احساس می‌کنم داریم دور میشیم از هم .دیگه خبری ازون حرفا نیس
نمیدونم چرا همش بحثمون میشه آخه. بهم گفت توبد اخلاق شدی.اصلا دوس ندارم رابطم باهاش خراب بشه ول اصلا دست خودم نیس
بازم شکر بخاطر بودن پسرم

اوضاع ما حادتره جای خوابمونم جدا شده چاره چیه باید تحمل کرد

اینقد هممون درگیر بچه و دغدغه هاش هستیم که وضع اکثرنمون همینه 😐
امیدوارم بچه ها ک بزرگتر شدن شرایط مثل قبل بشه 😅🙏

ای بابا ما هم خوب بودیم ولی الان همش بحث

کم کم که بچه بزرگتر میشه و شرایط عادی تر میشه بهتر میشه ما کم کم از یه سال داره رابطمون بهتر میشه . راستش ما خانما واقعا تو شرایط سختی هستیم و واقعا کم طاقتیم ولی متاسفانه شوهرامونم یاد نگرفتن با ما خوب برخورد کنن اصلا صبور نیستن

بیشتر برای هم وقت بزارید وقتی بچه خوابه بیشتر کنار هم بگذرونید

حالا ما باهم دوست نبودیم،ازدواج سنتی و یهو رفتیم سر اصل مطلب🤣ولی واقعا دوران خوبی بود،الان دقیقا ماهم عین سگ و گربه هم پای هم میپیچیم،اصلا زندگی خوب نمیچرخه

صبوری من همه بعد بچه داری صبرمون تموم شده ،ولی باید آدم بخاطر بچه همسرشو فراموش نکنه
اول دل بود که دلبر اومد
باهم بیشتر حرف بزنید یا یه مدت برو خونه ی مامان یا مادرشوهر بزار فاصله دلتنگی بیاره قدر همو بیشتر بدونید

منم حالم بده
دلم مبخواد بمیرم

همه همین شدیم ...

شرایط ما هم همینه.

یکم صبور باش با صبوری برخورد کن با خانواده


بچه ک میاد ادم صبرش تموم میشه زود عصبی میشه

ما هم دقیقا همینیم