داستان روز زایمان طبیعی
نوبت دکتر داشتم ورفتم پیش دکترم ۳۸هفته س روز بودم دکترم معاینه کردش گفت ۲سانتی ولی گفت تحریکی میکنم تحریکی معابنه کردش بعدش نوار قلب گرفت بهم نامه داد گفت برو بیمارستان منم رفتم خونه لباسامو جمع کردم اماده شدم ساعت ۱۸:۴۵بستری شدم با س سانت مامام داخل بیمارستان بودش بهم سرم وصل کردن ‌نوار قلب گرفتن درد داشتم ولی چک کردن گفتن هنوز قشنگ سر بچه داخل لگن فیکس نشده داخل سرم دارو دیگه ریختن با دکترم تماس گرفتن ‌تصمیم گرفتن کیسه اب پاره کنن ساعت ۲۰:۱۵کیسه اب رو پاره کردن
دردام شدید تر شد رفتم داخل وان اب گرم خیلی دردم کنترل شدش ۲۰:۵۰دکترم اومد و از رفتم روی تخت معاینه کرد گفت ۷سانت هستی درد داشتم یک دقیقه بدون درد۳۰ثانیه درد ک نمیدونستم باید بشینم یا بلند شم
دیگه درام با زور شدش ک دکتر گفت وسیله زایمان اماده کنین ۲۱:۱۰ دیگه از اون تایم ب بعد تایمی ک درد داشتم زور میزدم ‌تایمی ک درد نداشتم نفس عمیق میکشیدم
ساعت ۲۱:۵۰ زایمان کردم و پسرمو گذاشتن بغلم

۸ پاسخ

بسلامتی ودلخوشی

مبارکه عزیزم برای منم دعاکن زایمانم راحت باشه دردو که بالاخره داره فقط بتونم و بچم سالم باشه تحمل میکنم🥺 از بیمارستان شمال راضی بودی؟و اینکه جسارتا چقد شده هزینه زایمان طبیعی اونجا؟

مبارک باشه عزیزم

عزیزم مبارک باشه قدمش ، یاد زایمان خودم افتادم🥲

عزیزم بیمارستان خصوصی بودی

مبارکه عزیزم. زایمان اولت بود?

بسلامتی مبارک باشه انشالله قدمش خیر باشه نامدار باشه♥️ بیمارستان شمال زایمان کردی؟

قدم نورسیده مبارک باشه عزیزم
ورزش هم کردع بودی شما؟

سوال های مرتبط

مامان آیلین🩷 مامان آیلین🩷 ۳ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی
من از روز اول ک باردار شدم میگفتم باید طبیعی زایمان کنم و همونطور بود ک بچم سفالیک بود و لگنمم برای زایمان طبیعی خوب بود روز جمعه با درد از خواب بیدار شدم فهمیدم دردام مث دردای قبلا نیست زیر شکمم درد داشتم بیدار شدم رفتم دوش گرفتم وقتی از حموم اومدم بیرون ترشح خونی ازم اومد مطمئن شدم دیگه باید برم بیمارستان ساعت ۳بعدازظهر بود ک رفتم بیمارستان وقتی معاینه داخلی کردن گفتن دردت درد زایمان ولی فعلا دو سانت رحمت بازه برو بگرد راه برو دو ساعت دیگه بیا منم رفتم بعد دو ساعت ک اومدم هنوز دو سانت بودم و دردام شدیدتر میشدن فاصله بین دردام هم کم تر میشد ولی هربار معاینه میشدم فقط دو سانت بودم اخرش دیگه به گریه افتادم من درد شدید داشتم ولی اینا میگفتن ما با این دردا بستری نمی‌کنیم حداقل باید ۴یا۵سانت رحمت باز بشه ک بستریت کنیم خلاصه ساعت ۱۱ شب بود ک با درد زیاد رفتم واسه معاینه گفت تازه رحمت ۳ سانت باز شده گفت برو بگردم رفتم دو ساعت دیگه گشتم وقتی اومدم هنوزم سه سانت بود با درد های شدیدتر بلاخره ساعت ۳شب یکی از ماماها گفت من معاینه تحریکی میکنم تا ۳ سانتت حداقل یشه ۴سانت ک بستری بشی بعد معاینه تحریکی شدم ۴ سانت کیسه آبمم پاره کرد و لباس تنم کردم رفتم تو یکی از اتاق های زایمان از ساعت ۴تا ۶ صبح همون ۴سانت بودم بعد ساعت ۶با معاینه های تحریکی شدم ۷سانت دیگه از درد زیاد به هیچ جا بند نبودم اینقد حالم بد بود ن میتونستم بشینم ن پاشم ن دراز بکشم فقط همه جا رو چنگ مینداختم
مامان دخترکم مامان دخترکم ۱ ماهگی
خانما خیلی هاتون بهم گفتین از تجربه زایمانم بگم براتون.... من هم درد طبیعی کشیدم تا 10 سانت باز شدم هم سزارین شدم... علتش هم متاسفانه زایشگاه بیمارستان بود که وقتی درد زایمان داشتم رفتم منو به دستگاه وصل کردن ولی به دروغ بهم گفتن که دستگاه هیچ گونه درد و انقباض زایمانی نشون نمیده حتی تماس گرفتن با دکترم بهش گفتم خانم فلانی اومد نوار قلب و نوار و نوار انقباض ازش گرفتیم هیچ گونه درد زایمانی نداره... منم رفتم خونه دردم هر لحظه بیشتر می‌شد که بعد دو ساعت دردام در حدی شدید شد که هر سه دقیقه دردی میگرفتم که حتی نمیتونستم راه برم... خودم به زور رسوندم بیمارستان معاینه ام کردن گفتن دهانه رحم 8...9سانت باز شده تماس گرفتن با دکترم که بیاد بیمارستان وقتی دکتر اومد معاینه ام کرد گفت دیگه دهانه رفتم 9 سانت بازه طبیعی زایمان کن منم التماس دکترم کردم که نه تورو خدا نمیتونم دارم میمیرم از درد.... بلاخره دکترم راضی شد ببره سزارینم کنه ولی حالا تو اتاق عمل دکتر بیهوشی گیر نمیومد رفته بود که عمل دیگه انجام بده.. چقدر هم طول کشید دکتر بیهوشی اومد!!
مامان فندوق مامان فندوق روزهای ابتدایی تولد
سلام مامانا من اومدم تجربه زایمان براتون بگم خلاصه شو
من از پنج شنبه صبح بیدار شدم گفتم بزار چای با زعفران با خرما بخورم شاید دیدی دردام شروع شد 39هفته 3 روز بودم خوردم شب که شد دردام شروع شد و ب 5 دقیقه رسید ساعت 1 شب رفتم بیمارستان گفت هنوز 1 سانتی و بستری نمی‌کنیم میخوای برو نوار قلب بگیر بیار رفتم آبمیوه خوردم ساعت 3 رفتم نوار قلب خوب بودم ولی درد داشتم گفت برو ساعت 6 باز بیا معاینه کنم باز 6 رفتم گف 1 نیم سانتی وای خیلی حالم بده بود دردام ولی دهانه رحم باز نمیشد گفت بری خونه راحت تری اینجا اذیت میشی دیگه اومدم خونه یکم خوابیدم گفته بودن شب بیا باز انقد پیاده روی کردم رفتم تو وان 10 دقیقه نشستم با آب گرم خیلی خوب بود دردم کم میکرد دیگه از شدت درد ساعت 10 شب رفتم باز بیمارستان گفت 2 سانتی وای خیلی دیگه حالم بده بود گفت ساعت 5 صبح باز بیا بستری میکنیم دیگه اومدم خونه نمی‌تونستم دردام کنترل کنم ساعت 1 رفتم گف 3 سانت 40 درصدی زنگ زدن ب دکترم کف بستری کنید دیگه بستری شدم
بقیه پارت بعدی
مامان 💙دوتا گل پسر💙 مامان 💙دوتا گل پسر💙 روزهای ابتدایی تولد
زایمان طبیعی

پارت چهارم

دیگه اومدن معاینه کردن گفتن سه سانت باز شدی اخ که درد داشت بلند شدم یکم ورزش مردم اسکات میزدم دردم میگرفت حالت رقص کمر میرفتم از بس درد داشتم عرق سرد کردم و همینجوری پشت سر هم درد تو پنج دقیقه شده بود دوتا یکم پیادع روی و رفتم دستشویی روی توالت فرنگی ابگرم رو گرفتم روی شکمم تا ۱۰ دقیقه دردم بهتر شد بلند که شدم یهو احساس مدفوع و فشار داشتم به پرستارا گفتم همه دویدن و اومدن و معاینه کردن دیدن ۵ سانت باز شده بعدش بهشون گفتم دیگه نمیتونم تحمل کنم معاینه تحریکی کنین و معاینه تحریکی کرد منم از درد داشتم میمردم هی داد میزدم هی نفس عمیق میکشیدم و بلند شدم روز تخت حالت سجده رفتم لگنم رو تکون میدادم که زود تر زایمان کنم یهو دیگه سرم گیج رفت و چون قند داشتم قندم افتاده بود و احساس سرما تو پاهام و دستام داشتم که دیگه یه چیزی خوردم. و دیگه حالت مدفوع زیاد شد مادر دیگه نمیتونستم تحمل کنم اومدن معاینه کردن گفتن ۸ سانت باز شدی و ویلچر اوردن
مامان ماهان 🩵 مامان ماهان 🩵 ۳ ماهگی
بعد رفتم زایشگاه تا تاریخ سونو رو نگا کردن دیدن ۳۵ هفته ۴روزم گفتند برگرد برو گفتم درد دارم دهانه رحمم بازه گفتند تا دوهفته دیگه میتونی نگه داری خلاصه خیلی اذیتم کردن تا بستری کردنم دکترم زنگ زد بهشون دعوا کرد گفت مریضم زایمان میکنه
بعد منو بردن او اتاق گفتند که باید باشی با دردای خودت پیش بری ساعت ۱۲ بود اومدن آمپول ریه زدن بعد خلاصه منم کم وبیش درد داشتم همینجوری ادامه داشت تا ساعت پنج ونیم دکترم اومد گفتم که من امروز زایمان میکنم یا نه گفت بعداز مطب میام کیسه آبتو پاره میکنم تا زایمان کنی
خلاصه دکترم ساعت ۱۰شب اومد کیسه آبم پاره کرد همچنان کم درد داشتم از ۱۱دردام وحشتناک شروع شد دکتر اومد معاینه کرد گفت ۵سانتی
البته هیچ آمپول فشاری بهم نزدن اینا دردای خودم بود
دکتر معاینه کرد رفت ساعت ۱۲ اومد واقعا دیگه نمیتونستم تحمل کنم دردارو دکترم با فوت کردن که بهم یاد داد عالی بود به محض اینکه دردام شروع می‌شد با فوت کنترل می‌کردم تا یه ربع به یک احساس مدفوع داشتم دکترم گفت سر بچه دیده میشه تا کاراشونو کردن بایه زور عالی
ساعت ۱شب به دنیا اومد پسرم
بعد دیگه دکتر شروع کرد به بخیه زدن ترمیم هم کردم
۳۵ هفته ۵روزم بود پسرمم با وزن ۲۸۰۰
مامان لوتوس مامان لوتوس ۲ ماهگی
سلام خاله ها.
سه شنبه نوبت دکتر داشتم به دکترم گفتم حرکتاش خیلی کم شده گفت برو nst.
ساعت ۷ شب تا ۱۲ شب هزارتا چیز خوردم ۴ بار nst گرفتن هی برا دکترم فرستادن
ولی راضی نبود دکترم.ضربان قلبش خیلی بالا و پایین میشد شدید.دیگه دستور داد بستریم کنن واسه زایمان.۱۲ونیم بستری شدم شوهرمم اومد پیشم ولی بیشترشو دستگاه وصل بود فقط کلا دوبار به مدت ۱۰ دقیقه راه رفتم.موقع بستری یه معاینه تحریکی کرد ولی خیلی درد نداشت.ساعت ۳ قرص دادن بهم یکم بعد رفتم دستشوی لکه دیدم اومد آمپول زد ساعت ۳ونیم کیسه آبمو پاره کرد ۳ سانت شده بودم دیگه همون لحظه دردام شروع شد وحشتناک و یهو.با تنفس با کمک شوهرم کنترل میکردم ولی سخت بود برام.اومد معاینه کرد ۴ سانت شدم نیم ساعت بعدش.اپیدورال گرفتم ساعت ۵.تا دکتر اپیدورال رفت دردام قط شد کامل ماما همراهمم اومد بهش گفتم برم دسشوی مدفوع دارم سریع به پریتار گفت چک کن فک کنم داره زایمان میکنه.چک کردن دیدن بله یهو فول شدم..درد نداشتم دیگه ولی حس دفع وحشتناکی بود زنگ زدن دکترم ساعت ۵ونیم که خودتو برسون.با تنفس کمکم کردن که زور نزنم تا دکترم برسه و همه چیزو سریع اماده کردن ۶ دکترم اومد و ۶ و ۱۰ دقیقه با سه بار زور به دنیا اومد پناه مامان.
مامان فندق🩵 مامان فندق🩵 ۵ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی
پارت ۲
خلاصه خوشحال و لباس دادن بهم گفتن آماده شو برو اتاق زایمان ولی خییییلی استرس داشتم همش می‌پرسیدم ک خیلی طول می‌کشه زایمانم ؟ میگفتن نمیدونیم معلوم نیست و اینا
دیگه زنگ زدن به ماما همراهم ک بیاد منم انتقال دادن اتاق زایمان و بهم سرم وصل کردن منم درد. داشتم ۶.۷ دقیقه یکبار اما شدیددد فقط کمرم می‌گرفت و ول میکرد اینا دوباره معاینه کردن گفتن ۷ سانتی. بعد نیم ساعت ماما همراهم اومد کیسه ابمو پاره کردن شدم ۸ سانت دیگه دردام شدن ۳.۴ دقیقه یکبار و شدید تر درد داشتم معاینه کردن گفتن ۱۰ سانت و فول شدی . ساعت ۱ بود تقریبا . دیگه ماما همراهم گفت میخای بری دوش بگیری رفتم اما نتونستم ورزشم نمیتونستم بکنم .. زور زدنام شروع شد تقریبا ۱ ساعت و نیم زورزدم همین سخت بود اما قابل تحمل.. سر بچه نمیومد داخل لگن بخاطر همین طول کشید با تمام قدرتم زور میزدم دیگه کلافه شده بودم که گفتن سر بچه رو میبینن .. مامام خییییییلی تو زور زدنام کمکم کرد که واقعا اگه نبود نمیتونستم
بردنم روی تخت دیگه که بچه بدنیا بیاد .
اونجام چند تا زور محکم زدم و بچم بدنیا اومد🫠🫠
اصلا باورم نمیشد که زایمان کردم.. ساعت ۲ و بیست دقیقه بود
مثل اینکه چند تا جیغ هم زدم موقع زایمان ولی خودم اصلا یادم نیست آنقدر ک حالم دست خودم نبود اما مامانم صدامو پایین شنیده بود...
و بخیه زدنا شروع شد که خیییلی درد داشت با سه تا آمپول بیحسی کاااامل حس میکردم یعنی اونقدر ک درد بخیه کشیدم درد زایمان نداشتم 🫠

ادامه تاپیک بعد