۹ پاسخ

دارم عذاب میکشم از این قضیه و باعث شده افسردگی بگیرم

من از اول سینه سمت چپ رو میخورد راست رو زیاد نمیخورد ی روز گفتم وقتی خوابه بغلش بخوابم بدم
همونم شد تو خواب یا حالت دراز کش سینمو میخوره. امتحان کن

بدوش بریز شیشه بخوره

سرش رو آروم ماساژ بده و نوازش کن میگیره

غصه نخور منم میدوشم و بهش میدم اونم روزی یکی دو بار
زیر سینه خودش هلاک میکنه از گریه
شیرم نخورد کم شد 🥲

از منم همینجور بود امروز بهتر شده کم کم داره سینه مو میگیره

بخاطری اول بهش شیشه دادی بچه ها خیلی زرنگن شیشه چون بدون زحمت میخوره و سینه باید بیشتر مک بزنه

از شیشه شیر اونت استفاده کن تا سر سینتو بگیره خیلی حیفه منم دختر منم سینمو نخورد الان ۷ سالشه لاغره

منم میدوشم میدم 😭😭

سوال های مرتبط

مامان 👧🏼A🐥S🤱🏼 مامان 👧🏼A🐥S🤱🏼 ۱ ماهگی
سلام خانوما • 😍🌸
(تجربه زایمان سزارین دوم )
اول صبح روز دوشنبه ۸ صبح با تماس بهداشت بیدار شدیم
بعد دو لقمه صبحانه و یه لیوان چای نبات طبق دستور دکترم خوردم 🥲
همسرم و دخترم خوابیده بودن من اصلا خوابم نمیومد🥺
مادرشوهرم ناهار درست کرد همسرم و دخترم خوردن من نباید می‌خوردم
بعد کم کم دیگه وقت رفتن شد 🥲🥺
ساعت ۱ حرکت کردیم به سمت بیمارستان
ساعت ۱ و نیم رسیدیم ، نامه سزارین رو دادم به بلوک زایمان
مادرشوهرم کنارم بود
بستری شدم سرم زدن و nst گرفتن و یه نمونه ادرار
دکتر قرار بود ساعت ۳ بیاد
خواهرم اومد از لحظه به لحظه زایمانم عکاسی کنه
خلاصه خوابیده بودم که صدای پرستار هارو شنیدم اسم منو میگفتن
یهو سوند آوردن گفتن بریم اتاق عمل🥺🥺🥺🥺🥺
میدونستم قراره چی‌بشه و چی بکشم
سوند رو یه پرستار جوان خیلیییی خوب وصل کرد اصلا نفهمیدم
بعد سوار ویلچر شدم 🥺
از شوهرم مادر شوهرم و ابجیم خداحافظی کردم و رفتم تو ،
نشستم رو تخت عمل ،
دیدم آمپول بی حسی رو دارن میارن😭 وای خدا
پشتمو با بتادین شستن و زدن خیلی درد داشت
بعد خوابیدم پرده رو کشیدن جلوم ، یواش یواش داشتم بی حس میشدم و لرز داشتم از شروع تا پایان ، دکترم اومد سلام علیک کردیم ، چند دقیقه بعد دختر نازمو نشون دادن بهم 🥺🥺🥺🥺🥺