۷ پاسخ

امممم بنظر من یهویی نمیشه ترکش داد.براش قانون بذار.بگو فقط یه بار اجازه داری دست بزنی.باید قبول کنه.دفه های بعد اجازه بده از روی پیراهن دستشو بذاره رو سینه ات.اون نیاز داره.باید جواب بدی بهش.لباس یقه باز نپوش که ببینه و دلش بخواد.تیشرت یقه گرد مثلا بپوش.حمام که میبری لباس داشته باش.

ما داشتیم تو فامیل. و تا بزرگی خوب نشدن
جایگزین بده بهش. یه عروسک نرم یا پتوی خیلی نرم. لباس یقه بسته بپوش دسترسیش سخت شه

عزیز این تجربه من بود نمی‌دونم شما چه جوری گرفتی من که تدریجی گرفتم هیچ وقت پسرم این کارها رو نکرد ولی خواهرم سر جفت بچه هایش صبح بیدار شد گفت نمی‌دم دقیقا همین کارها رو بچه هاش کردن ولی بعد یادشون رفت

من دخترمو بیشتر از یکساله که از شیر گرفتم اما هر وقت نیاز داشته باشه میاد میگه بغل و دستشو میذاره رو سینم.اصلا منعش نمیکنم.حتی از وقتی دختر عمه اش بدنیا آمده انگار اینم دلش می می میخواد.با میوه و خوراکی و پفیلا سرش رو گرم میکنم اما لمس از روی لباس رو هم اجازه میدم.گناه داره از بس معصومه...

نمیدونم چی میشه ک بعضی بچه ها این عادت سرشون میوفته و چطوری باید ترکش کنن
ولی دیدم کسایی ک اوایل کاری نکردن و بچه تا 10سالگی اینجوری بوده
پس تو سن کم و هنوز ک مدت کمتریه ترکش بده

پسر من اینجوری بود خیلی خیلی کم اینکارو میکرد
بعد خوب شد
الان به ندرت میاد سرش رو میزاره رو سینم و چشماش رو میبنده فک میکنم یه حس آرامشی میگیره ،این کار هم شاید تو ماه یبار انجام بده

چند وقته از شیر گرفتی الان ک دیگه خیلی بزرگه دیر گرفتی

سوال های مرتبط

مامان سامیار مامان سامیار ۳ سالگی
من یه مشکل خیلی بزرگ با پسرم دارم به نظرتون چیکار کنم،پسر من کلا لجباز و شیطون هست اما تو خونه قابل کنترله و اینطور نیس که بگم کار خطرناک میکنه،اما وقتی میریم خونه مادرشوهرم بچه های خواهر شوهرم هم هستن یکیشون ۷ سالشه اون دوتا دیگه کوچیکترن و آروم تر هر چی میگم با کوچیکا بازی کن اصلا سمت اونا نمیره فقط دنبال بزرگه میره بزرگه هم اذیتش میکنه گاهی،پسر منم بلد نیس بازی کنه درست فقط بدو بدو میکنه بلند میخنده،پسر خواهر شوهرمم وقتی دلش بخواد به بچه من میگه بیا بازی وقتی که پسر من سمتش بره داد میزنه که سامیار نیاد پیش من،خب من هزار بار بع پسزم گفتم نرو پیشش ولی بازم میره و شلوغ بازی میکنه هر چند پسر خواهر شوهرمم شلوغه اما پسر من نفهم تره مثلا اصلا سرسفره نمیشینه تو مهمونی هی میچرخه دور سفره میره سمت بجه ها واقعا معذبم دیگه نمیدونم چیکارش کنم،خانه کودک میبرم تو کوچه میبرم با بچه ها بازی کنه اما بازم وقتی پسر خواهر شوهرمو میبینه هیجان زده میشه اصلا دوس ندارم سمت اون بره چون اونم داد میزنه همه چیو تقصیر این میندازه