۶ پاسخ

دقیقاااا منم و همش با شوهرم در حال بحثم..زندگی قشنگمون خیلی سرد شده😭

حالا فکر کن من با همه این حس ها کارمم از دست دادم رسما خونه نشین شدم و باید بابت یه بیرون رفتن و یه چیز کوچیک خریدن منت همسرمو بکشم منی ک کلاااا مستقل بودم از هر نظر ! داغونم ینی !

منم همین حس رو دارم شبا تنهایی گریه میکنم قلبم میخواد از دهنم بیاد بیرون

آره منم . مخصوصا شکمم ترک های خیلی بدی خورده و آویزون شده و سینه هام داغون و آویزون شدن و زشتی دوران بارداری هنوز از صورتم‌نرفته و رنگم سیاه شده و از اون طرفم کاری که با عشق شروع کرده بودم رو دیگه به این راحتیا نمیتونم انجام بدم و شوهرمم بی درکه و دست تنهام و بچم بغلیه و کسر خواب دارم و همیشه خسته ام چشام یه متر گود رفته زانوهام‌شده زانوی پیرزن ۹۰ ساله کمردرد هم دارم بعد از چهار ماه هنوز جای بخیه هام درد می‌کنه
از طرفی هم همش نگرانم بابت همه چیز و همه کس . ولی دارم همه زورمو میزنم بخاطر بچم قوی باشم .
همه این تشویش ها با وجود قرص اعصابه ها
اگه نمی‌خوردم که قطعا جام تیمارستان بود

منم همینطوری ام.افسردگی نیست.یع تغییر بزرگه که تو زندگی مون اتفاق افتاده.مسعولیت یه ادم از صفر تا صد دست ما اومده،تازه از فشار های زایمان و افت بدنی هم نمیشه گذشت... فقط باید به خودمون زمان بدیم تا بع شرایط جدید عادت کنیم

بله عزیزم افسردگی بعد زایمان هست

سوال های مرتبط