تجربه زايمان طبيعي پارت آخر
خلاصه دخملم اومد بيرون بدون هيچ بي حسي اي
واقعا هيچوقت فكرشو نميكردم بدون بي حسي بتونم اخه از اول بارداريم با بي حسي روي زايمان طبيعي حساب باز كرده بودم
بعد از چيدن نافش دكتر شروع كرد باقي چيزارو از تو شكمم كشيد بيرون و شروع كرد به بخيه زدن كه اصلا درد نداشت
حدودا يه بيست دقيقه اي بخيه زدن طول كشيد
ديگه شستنم و خشكم كردن و منتظر موندم مامانم بياد پيشم
همش قربون صدقه دخترم ميرفتم و ميگفتم باورم نميشه🥺
لباساشو كردن تنش و يكم بعد مامانبزرگش اومد🥺😍حسابي ذوق كرديم دوتايي
ديگه منتظر مونديم تا بيان ببرنم بخش
قبلش ي معاينه ديگه شدم فشار خون و تبمم چك شد و نشستم رو ويلچر اومدم بخش
الانم با دنيز خانم رو تخت خوابيديم🥺😍
بنظر من واقعا ارزشش رو داشت چون لحظه اي كه دخترمو كشيدن بيرون يه لحظه تموم دردام تموم شد رفت انگار اصلا نبوده
براي بخيه هامم قرص و شياف استفاده ميكنم فعلا كه خوبه
من برگردم عقب بازم طبيعي رو انتخاب ميكنم😍

۱۶ پاسخ

آفرین مامان قووویییی
🫂🌙✨️💛

همسرت نبود تو اتاق زایمان

الهی شکر که زایمان راحت و خوبی داشتی خیلی خوشحال شدم برات گلم.خداحفظ کنه دنیز خانوم رو😘😘😘🥹🥹

چ زایمان راحتی برامنم دعا کن کیسه آبم نترکیده

کیسه آبت ترکید یا ترکوندن

عزیزم قدم نو رسیدت مبارک
یادم خودم افتادم فقط منو واسه بخیه بی حس نکرد

تو رو خدا همینطوری ک بچه شیر میدی یه دعا کن منم پنج شنبه دکتر گفت بیا با امپول زایمان کنی راحت باشه،

چجوربه درخواست خودت اجازه ی بستری دادن؟

ای جانم مبارکه قدمش پرخیر و برکت❤️

خداروشکر ک زایمان خوبی داشتی و راضی بودی

قربونت عزیزم یجوری ذوق کردم فک‌مردم یلحظه خودم زایمان کردم برای ماهم دعاکن عزیزم🥺♥️🥲😘

مبارک باشه گلم ..چند ساعت طول کشید کلا؟؟

مبارکه عزیزم خوش قدم باشه

مبارک‌باشه عزیزم خداروشکر خیلی اذیت نشدی انشالله زیر سایه پدرو‌مادر بزرگ‌شه

مبارکه گلم چن ساعت طول کشید کلا

بسلامتی خوش قدم باشه براتون طبیعی منم خیلی راحت بودم

سوال های مرتبط

مامان نیلا مامان نیلا ۴ ماهگی
مامان سویل🫀👼 مامان سویل🫀👼 ۵ ماهگی
تجربه زایمان پارت ۳
رفتم اتاق زایمان ساعت ۹ و ۵۵ دقیقه بود دراز کشیدم رو تخت روی پاهام و شکمم پارچه انداختن روی واژن کلی بتادین ریختن بهم گفت عزیزم اماده ای بی حسی بزنم گفتم اره با امپول بی حسم کردن و برش زدن در حد ۷ ۸ تا زور سر دخترم اومد بیرون و دراوردنش 🥺
اون لحظه که میکشنش بیرون خیلی خس خوبیه ادم سبک میشه و واقعا درداش کم میشه بعدم دو سه تا زور و دو سه تا سرفه محکم کردم جفت اومد بیرون
دخترم گذاشتن رو سینم کلی قربون صدقش رفتم با صدای من اروم میشد.
۱ ساعت و ۴۰ دیقه بخیه ام طول کشید به گفته ماما که ۵ لایه بخیه خوردم
تو طول بخیه زدن دخترم رو سینم بود. بعد بخیه اوردنم اتاق وسایلامو جمع کردم لباسای دخترمو پوشوندیم شکممو فشار دادن هرچی خون و لخته بود ریخت بیرون ، لباسای بخش رو اوردن پوشیدم اوردنم بخش ساعت ۱۲ شب بود. الانم دارم مرخص میشم
از زایمان بخوام بگم درد نداره دروغ گفتم درد داره ولی مونده به تحمل هرکسی الانم بخاطر بخیه هام نشستن سخته برام 🫠
انشالله قسمت همه چشم انتظارا
مامان فراز مامان فراز ۲ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی پارت سوم

خلااااااصه بعد از تلاش های فراوان و تحمل بسیار😮‍💨 معاینه شدم ۸ سانت بودم و اومدن کیسه ابمو پاره کردن. اصلا اصلا درد نداشت یا شایدم من درد خودم زیاد بود متوجه نشدم. بهرحال یه عااااالمه اب ریخت بیرون و انقباض بعدی گرفت. حین انقباض ماما گف چند تا زور محکم بزن. زدم و بلافاصله گفتن فول شدی منو بردن رو تخت زایمان. حدودا یک ربع روی تخت زایمان بودم که با هر انقباض زور میزدم. دیگه به اون صورت درد نداشتم فقط بهم فشار میومد. ساعت ۱:۴۵ بامداد پسرم بدنیا اومد. حدودا ۳-۴ سانتم بخیه خوردم. موقع برش زدن اصصصصلا متوجه نشدم. گفتن قبلش به همونجای برش بی حسی تزریق کردن ولی من اونم نفهمیدم🥴 در کل از زایمان طبیعی راضی بودم فقط این چند روز که اومدم خونه جای بخیه ها اذیتم کرد وگرنه من هیچ درد و مشکلی نداشتم. اگه دوباره برگردم عقب بازم طبیعی رو انتخاب میکنم ولی از این دیرتر میرم بستری میشم چون فک میکنم بیشتر دردایی که کشیدم بخاطر سرم و امپول فشار بود اگه خودم تو خونه پیشروی میکردم شدت دردا کمتر بود
همین❤️
مامان نینی🩷 مامان نینی🩷 ۱ ماهگی
#پارت-۳
دیگه واقعا طاقت اونهمه درد رو نداشتم...۴ تا سرم فشار بهم زده بودن، اون وسط دوتا آمپول فشار زدن که دیدن اونا اثر نمیزاره سوند وصل کردن با سوند دارو وارد بدنم میکردن💔💔💔
اینقدررررر دردم زیاد بود که اون وسط چندبار از حال رفتم که ب ضرب آی و سیلی ب هوش آوردن
آخر دیگه کم کم دهانه رحمم داشت باز میشد که بهم گفتن زور بزن جیغ نکش
دیگه وسط درد و جیغ زور میزدم که هرچههه زودتر تموم شه که گفتن سرش معلوم شد
سریع بردن رو تخت زایمان و زور و زور و زور تا بچه سرش اومد بیرون و ی قیچی زدن و بقیه بدنش هم اومد بیرون و همزمان درد تموم شد
بعدش دوتا آمپول بی حسی زدن و شروع کردن ب بخیه زدن. داخلی رو ک بخیه میزدن متوجه نشدن اما بیرون رو ک بخیه میزدن ب معنای واقعی کلمه عربده میکشیدم🥴
تا خلاصهههه تموم شد🫢
از ماما هم پرسیدم ک چقدر بخیه خوردم ک گفت اینقدر بخیه خوردی ک شمارش نداره🥲
هنوز ک هنوزه درد دارم و ب زور میشینم. اونجا هم خود دکتر گفت ک ت با سزارین هیچ فرقی نداری و بخاطر حال بدم ب مامانم کفتن پیشم بمونه
ک دیکه خداروشکر فرداش اومدن معاینه ک چیزی تو بدنم نمونده باشه و مرخصم کردن😪
اینم از تجربه ی زایمان طبیعی ک ب شدت اذیت شدم و حتی اگه میلیارد ها پول بدن حاضر نیستم ی ساعت برگردم ب اون درد😫😭
مامان کوچولو مامان کوچولو ۶ ماهگی
تجربه زایمان ۴
بعد از اینکه نی نیم رو دیدم اصلا قابل توصیف نیست واقعا تمام درد ها ارزش رسیدن به اون لحظه رو داره ولی بعد از به دنیا اومدن دیگه نمی تونستم و ازشون می خواستم زودتر کار رو تموم کنند ولی متاسفانه بخاطر پارگی رحم مجبور شدن ببرنم اتاق عمل با زدن بی حسی از کمر کارشون رو انجام دادن دکترم می گفت اگه اونجا بخیه می‌زدیم خیلی درد می کشیدی
خدارو شکر من اصلا پشیمون نیستم و اگه برگردم عقب باز هم طبیعی زایمان می کنم
واقعا دکترم عاللللللی بود بدون آمپول فشار و بدون دادن استرس با دادن ورزش و حتی زدن مسکن باعث می شد درد الکی نکشم
قطعا زایمان پروسه سختیه ولی اینکه اون موقع کی کنارت باشه خیلی مهمه
یه تجربه دیگه ای که کسب کردم اینکه اصلا زایمان پیش متخصص خوب نیست چون اصلا برات زمان نمیزارن ولی دکتر من یه گروه بودن یه ماما همراه بود که مدام مراقبم بود بهم آبمیوه وخرما می داد فشارم نیوفته و قلب جنین مدام چک می کرد یکی دکتر خودم که ماماست معاینه می کرد و همه چیز دست اون بود و یه دکتر متخصص که فقط آخرش اومد بخیه زد
مامان جوجه رنگی🐣🐦 مامان جوجه رنگی🐣🐦 ۶ ماهگی