۶ پاسخ

الهیییی

من دو روزه دردای پریودی دارم دیروز بیشتر بود ومرتبتر ولی امروز نه کمتر وگاهی نمی دونم چه خبره یک ونیم هم باز بودم هفته قبل به خیال خودم داره رحمم باز میشه که این دردا رو دارم

بابا ایول چه راحت بوده برات ماشاالله از ۵ سانت تا ۸ واقعا دردا کشندس

خدا رو شکر عزیزم قدمش پرخیربرکت باشه انشاالله ، ببخشید منم طبیعی هستم ی سوال ؟ قبلش ورزش دم نوشی چیزی خورده بودی

چه راحت زاییدی

چندتا بخیع خوردی

سوال های مرتبط

مامان آراد🩵 مامان آراد🩵 ۴ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی:
۱۸م ساعت ۴صبح بلندشدم دیدم لباس زیرم و‌شلوارم اندازه پنجه انگشت خیسن رفتم لباسامو عوض کردم یکم قدم زدم دیدم خبری نیس بعد چندیقه دوباره رفتم دسشویی دیدم اندازه ی لیوان آب ریخت رو پاهام تااومدم شوهرمو بیدارکنم یهو شر شر آب ازم ریخت و کیسه آبم پاره شد ساعت۵ونیم با دهانه رحم ۱ سانت و بدون درد بستری شدم و تا ساعت ۲ هیچ دردی نداشتم ۲اروم اروم شروع شدن تاساعت ۴ داشتن شدیدمیشدن که معاینه شدم گفتن دو سانتی زنگ‌زدم ماما همراهم ساعت ۵ اومدپیشم تا۸ شدم ۴سانت و تا ساعت ۱۰ فول شدم بردنم سرتخت زایمان و به دو دیقه نکشیده زایمان کردم تا بچه رو کشیدن بیرون حس کردم شکمم خالی شد تموم دردامو یادم رفت وقتی بگه رو‌گذاشتن رو سینم…قشنگترین حس دنیا اون‌لحظست اگه دردارو تحمل کنی بعدش شیرینه😍برام سوندم وصل کرده بودن چون اخراش دردام زیادبود نشد برم ادرار کنم با سوند مثانمو خالی کردن که جلوی کانال زایمانو نگیره و اصلا درد نداشت فقط سوزش خفیف داشت…خداروشکر بچمو سالم بغل گرفتم و تموم دردام با زایمان رفتن😍
سوالی داشتید بپرسید تونستم جواب میدم
مامان محمدحیدر مامان محمدحیدر روزهای ابتدایی تولد
تجربه زایمان
من ۴۰ هفته و ۵ روز بودم ولی هیچ طوری دردام شروع نشد دکترم گفت بیا تا معاینه کنم ببینم چطوری رفتم مطب معاینه کرد گفت دهانه رحمت بسته است و بیشتر از این هم نمیشه بمونی من گفتم میخوام طبیعی باشم گفت با آمپول فشار هم فک نکنم بتونی زایمان کنی سزارین میشی گفتم اشکال نداره من تلاشمو میکنم دیگه نامه داد گفت برو بیمارستان نوار قلب بگیر ببینم امشب بستری بشی یا فردا رفتم بیمارستان معاینه کردن و نوار قلب گرفتن گفتن امشب باید بستری شی ساعت شیش بود بستریم کردن تا کارمو کردن ساعت ۸ شب معاینه کرد گفت یه سانتی دیگه دوز اول رو برام شروع کردن دردای کمی میومد سراغم منم پاشدم پیاده روی کردم و ورزش کردم ساعت دوازده شب بود زنگ زدن دکترم گفت تا ساعت یک شب سرم بگیرم بعد استراحت بدن تا شیش صبح ، ساعت یک که سرم رو قطع کردن دیگه منم دردی نداشتم یکی دو ساعت خوابیدم دیگه ساعت ۶ اومدن دوز دوم رو برام وصل کردن اینم بگم شب معاینه کرد گفت همون یه سانتی ولی دهانه رحمت خیلی نرم شده
دوز دوم رو که صل کردن دیگه دردام شدید تر بود منم مدام راه میرفتم و ورزش میکردم وقتی دراز میشدم دردام خیلی بیشتر میشد همراهم کمرمو ماساژ میداد خوب بود برام تا ۱۱ و نیم ظهر که معاینه شدم گفتن ۴-۵ سانتی دیگه دکتر گفت یه ساعت استراحت بدیم سرم که قطع شد بازم درد داشتم ولی با فاصله بیشتر
ادامشو پارت بعد مینویسم
مامان گل پسرام مامان گل پسرام ۱ ماهگی
تجربه زایمان من..دو
دوستان اینم یادم رفت بگم ک تو خونه لکه خون هم که ازم اومد دیگه مطمئن شدم درد زایمانه و بعد رفتم بیمارستان...دیگه تا ساعت ۳ رسیدم بیمارستان و معاینه شدم ۳سانت خوب بودم ودیگه هی درد می اومد و تنفس میکردم و وایمستادم ک قابل تحمل تر باشه و تا دیگه بستری بشم و برم تو اتاق ساعت ۴ شد و منو روی تخت خوابوندن و nstبهم وصل کردن ولی دیگه شدت دردام خیلی شدید بود و تنفس میکردم ولی آخرای دردام دیگه داد میزدم و اوضاع خوبی نبود ولی توصیه میکنم داد بزنید چون اونطور متوجه میشن دردت داره شدیدتر میشه و بیشتر میان بالاسرت و اومد دوباره معاینه کرده۴.۵ اینا بود ک ۵سانت شده بودم و دید دردام زیاده و هر۳دیقه برام گاز اتونکس آورد و گفت هروقت دردت شروع شد بزار روی دهنت و واقعا تا ۶۰درصد دردم رو کم میکرد تا نزدیکای ساعت ۶ ک فول شدم و توی همون اتاق ۴تا انقباض رو گذروندم ولی نتونستم بدون دکتر و فیزیولوژیک زایمان کنم و منو بردن اتاق زایمان و دکتر اومد و با ۴تا انقباض شدید و دردآور ک انگار نمی‌خواست تموم بشه ساعت ۶.۲۰ دیقه صبح زایمان کردم و گل پسرم رو دیدم.. وقتی ک دردام شدید و هر۵دیقه بود فقط از خدا میخواستم ک زودتر دردام شدیدتر بشه و به هر یک دیقه برسم و زودتر روند زایمان بگذره چون توی زایمان اولم خیلی طولانی بود و تا ۸ساعت درد شدید داشتم و خدا به دادم رسید و ۲ساعته زایمان کردم...فقط باید بدونید ک دردش زیاده و آماده باشید ک یهو نترسید و نگید چرا اینطور شد و هی بگید طبیعی بده...الان هم با اینکه بخیه خوردم ولی سرپام و درد خاصی ندارم ..امیدوارم همه بخوبی و بسلامتی زایمان کنن
مامان نهال وریهام مامان نهال وریهام ۲ ماهگی
زایمان طبیعی پارت ۱
منم روز دوشنبه ظهر آبریزش داشتم گفتم لابدکیسه آبه عصری رفتم بیمارستان گفتن کیسه آبت هیچیش نیس ول ان س تس بایدبدی تاگرفتن بچه حرکت نمیکرد گفتن بستنی وآبمیوه بخوروبیا دوباره گرفتن بچه حرکت نکردگفتن بروشام بخوروبیا بازم همین روال بچه حرکت نکرد تاساعت۱۲ونیم بچه هیچ حرکتی نکرد گفتن بروخونه فقط یه سانت ونیم دهانه رحمت بازه بعدش ک رفتم خونه ازساعت ۴صبح دردام شروع شد تا۶تحمل کردم بعدش رفتم حموم زیردوش اسکات وورزش کردم همون شبش هم شیاف گل مغربی گذاشته بودم ساعت ۸رفتم بیمارستان معاینه کردن گفتن شدی دوسانت بروپیاده روی دوساعت وبیا ساعت ۱۰ونیم برگشتم پیششون ولی دردام زیادترمیشد گفت هنوزدوسانتی بروخونه تارفتم خونه پله بالاپایین میرفتم هردوپله باهم به کمک شوهرم ورزش وماساژ کمر یعنی واقعاشوهرم کمکم کرد قربونش برم بعدش دوباره رفتم حموم ۱۰۰تااسکات زدم ۱۲۰تاحالت سجده تاساعت ۴ونیم بزوردیگه تحمل کردم بعدش رفتم دکترپیشمون گفت ۴سانت شدی بروبیمارستان تارفتم بیمارستان بستریم کردن بردنم زایشگاه نوارقلب میگرفتن کیسه آبوپاره کردن هی معاینه میکردن گفتن ۵سانت شدی بعدش برام آمپول فشارزدن تاساعت ۷فول شدم ساعت ۷ونیم بچه م بدنیااومدخداروشکر بعدش کلی بخیه خوردم از۷ونیم تا۸ بخیه میزدن نیم ساعت بعدش هم منوبردن اتاق دیگه بچه روهم آوردن دیشب هم مرخص شدم اینم ازتجربه زایمانم سخت بودولی به کمکخدا تونستیم منوفسقلیم ازش ردشدیم ان شاءالله همه اونایی ک چشم انتظارن بارداربشن اونایی هم ک منتظرین شونن به راحتی زایمان کنن
مامان کیان🩵👼🏻 مامان کیان🩵👼🏻 روزهای ابتدایی تولد
تجربه زایمان طبیعی:
من هفته۳۸و۶ روز بود که شب مثل همیشه رابطه بدون جلوگیری داشتیم و دو روز قبل هم معاینه تحریکی شده بودم من بعد اینکه رابطه تموم شد دیدم خیلیییی درد دارم هر پنج دقیقه یه بار همین که دیدم درد دارم دیگه اون شب نتونستم گل مغربی استفاده کنم ساعت ۲:۳۰ دردام شروع شد و تحمل میکردم بعد ساعت ۴ شد دیگه نتونستم تحمل کنم شوهرم و بیدار کردم و مامانمم و سه،چهار روز قبل همین درد که ترشحات قهوه‌ای داشتم گفته بودم از شهرستان بیاد خونه ما ارومیه
شوهرم و مامانم و بیدار کردم همه چیو برداشتیم و رفتیم بیمارستان با یه مامای بد اخلاق و ناز نازی روبرو شدم گفتم بهش درد دارم اومد معاینه کرد گف دو سانتی در واقع من سه روز قبل که معاینه تحریکی شده بودم دکترم گفته بود دو سانتی ولی من باور نداشتم به این ماما اومد آن اس تی وصل کرد گف درد داری ولی شدید نیستم منم همینجوری گذاشته بود زیر دستگاه خودش رفته بود خوابیده بود من دیگه دیدم شدید خوابم میاد خیلی گرسنمه و نیاز به دوش دارم دردام و هم میتونم تحمل کنم خودم و از زیر دستگاه کشیدم کنار و رفتم بیرون از اون اتاق رفتم دیدم یه مامای دیگه نشسته اونجا باهاش حف زدم و ساعت شش رفتم خونه اومدم خونه رفتم دوش گرفتم زیر آب ورزش کردم بعد یه چیزی خوردم و خوابیدم صبح ساعت ۱۲ بیدار شدم دیدم هیچ دردی ندارم بعد چن ساعت دردام باز شروع شد ولی خیلی کم بود باز شب شروع شد ولی هر سه دقیقه یه بار شده بود دردام تو خونه همش راه میرفتم و دردامو تحمل میکردم تا صبح ساعت ۷ دردامو تحمل کردم و ۷ رفتم حموم و ورزش کردم یه چیزی خوردم رفتیم بیمارستان گفتم درد دارم و من و بستری کردن شده بودن ۳۹و۱ روز خانم علیزاده بهترین ماما عامل زایمان بودن که بچمو ایشون به دنیا آوردن بقبه متن بعد