مامانا دخترم گذاشته بودم ت تختش اسباب بازی دادم دستش بازی میکرد بعد پایین پاهاش بسته دستمال کاغذی بود منم رفتم دنبال کارام خیلی کار داشتم کسی هم خونه نبود بگیرتش تا یهو دیدم صداای ازش نمیاد رفتم دیدم بسته دستما کاغذی دستشه تموم دستمالا دراورده یکی گذاشته دهنش مردم وزنده شدم اصن نمیدونم چطور رسیده بهش پاایین بود پیش پاهاش اینق زدم ب خودم گفتم الان خفه میشه دست کردم ت دهنش پر دستمال کاغذی بود اونم چنان جیغی زد اینقد گریه کرد فکردم دهنش زخم کردم ولی دیدم اصن سالم بود جون ب لبم کرد این بچه امروز

عیب نداره عزیز دلم خداروشکر چیزی نشده
ازین به بعد یه تشک براش پهن کن بزارش جایی که بهش دید داشته باشی بعد به کارات برس
تشک بازیم خیلی جوابه واسه ماهایی که کمکی نداریم واسه کارامون
راحت میزاریش بازی میکنه خودتم به کارات میرسی

همیشه بزار جلوی چشمت موقع کار نگاهش کن بچه ها یه کارایی میکنن آدمو میکشن از استرس

من با اینکه ب این مراحل نرسیده نمیتونه چیزی بگیره ولی همش می‌زارم جلو چشمم باشه

دختر منم عاشق دستمال فوری تکه تکه ش نیکنه