۸ پاسخ

عزیزم دکتر اگه دکتر باشه با دست معاینه کنه میفهمه که بچه اومده تو لگن یا نه

واای خداروشکر ک سالمین
من واقعا شرایطشو ندارم ماما همراه یا متتخصص بگیرم زایمان اولمم هس اونجا تو زایشگاه خیلی بیکس تنهام😓خدای من😪💔

پس شانس اوردی که یاخدا🤦‍♀️مبارکت باش عزیزم❤️

خیلی متاسف شدم بخاطر شرایط سختی ک قرار گرفتین و خداروشکر میکنم ک بخیرتون گذشت بله عزیزم منم برا زایمان اولم هم دکترم اومد بالا سرم هم ماما خصوصی داشتم خیلی راضیم سه سال پیش برا زایمان طبیعی حدود 5تومن خرج کردم ولی به شدت راضی بودم

بازم خدا خیری ب دکترت بده
خداروشکر سالمین دوتاتون عزیزم
مبارکت باشه

خدارو شکر که بسلامتی زایمان کردی عزیزم 🌹

عزیزم کدوم بیمارستان رفتید هزینه بیمارستان چقدر شد

دکترت کی بود کدوم بیمارستان بودی؟

سوال های مرتبط

مامان ابوالفضل مامان ابوالفضل ۴ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی
۳۹ هفته و ۵ روزم بود که به بیمارستان رفتم و چون علائم زایمان رو نداشتم و دکترم گفته بود اگه دردت گرفت که هیچی ولی اگه درد نگرفت برو این نامه رو به بخش زنان و زایمان نشون بده که بستریت کنن ،بلاخره بستری شدم هر چقدر هم که بهم آمپول فشار زدن تو بیمارستان دردم نگرفت دکتر خودش اومد گفت یکم دوز داروهارو ببرید بالا و پرستارای بخش هم بهم توصیه میکردن که شربت زعفران غلیظ بخورم که اونم جواب نداد کلا هیچ دردی نداشتم ولی با آمپول فشار به زور ۳ سانت شدم که دردام بعد از یک روز بستری شروع شد ولی اونقدری نبود که زایمان کنم چون سابقه فشار بالا رو هم داشتم دکترم اومد و خودش کیسه آبم رو پاره کرد و دردم از اون موقع به بعد شروع شد که به غلط کردن افتاده بودم و به دکترم گفتم که سزارینم کن گفت تا اینجا خوب پیش اومدی باید صبر کنیم که زودتر زایمان کنی از ساعت ۱ ظهر تا ساعت ۷:۳۰ درد کشیدم ولی ارزش داشت چون الان پسرکوچولوم بغلم و خداروشکر میکنم که صحیح و سالم تو بغلم دارمش ولی واقعا زایمان طبیعی درسته که یه روز درد داره ولی الان من هیچ دردی ندارم و میتونم خودم کارای خودم رو بکنم
مامان ماهان مامان ماهان ۲ ماهگی
تجربه ی زایمان سزارین

خب من ۲۴ ام ماه قبل بخاطر کم شدن حرکات بچم رفتم ان اس تی و سونوی بیوفیزیکال دادم ولی چون متاسفانه دکتر سونوگراف یه دکتر طرحی بی تجربه بود بهم گفت بیوفیزیکالم ۲ از ۸ هستش وقتی اومدم زایشگاه ماماها گفتن میخوای سونوگراف بیمارستان هم سونو انجام بده بعد دیگه خلاصه سونوگراف بیمارستان گفت ۸ از ۸ هستش بیوفیزیکالم
دکتر بهم گفت بتا بزنم منم یه دوزش رو زدم فرداش رفتم شهر دیگه اونجا بهم گفتن بچه ام آیوجی آر شده ولی خونرسانیش اوکی هستش
دکتر توصیه کرد که یه هفته ی بعد مجدد سونوی بیوفیزیکال بدم که خب هفته ی بعد مجدد سونو شدم که وزن بچه توی ۲۲۰۰ مونده بود و درواقع چیزی زیاد نکرده بود که هیچ تازه خونرسانیش هم گفتند داره بد میشه و باید تا ده روز دیگه ختم داده بشه
دکترم گفت باید توی این ده روز هرروزش ان اس تی بگیرم
من خودم چون نمیخواستم دکتر دیگه ای منو عمل کنه به دکترم اصرار کردم که اگه مشکلی نیست خودش زودتر ختم بده که خب دکترم گفت بزار ۳۷ هفتت بشه بعد
دیروز خودم ظهری اومدم بیمارستان چون میخواستم شیفت عصر عمل بشم ساعت ۶:۳۰صبحانه خوردم و ساعت ۱۲:۳۰ رفتم زایشگاه برای گرفتن ان اس تی
اونجا دکتر بهم گفت ساعت ۵ عصر برم برای عمل
مامان معجزه💙🧿 مامان معجزه💙🧿 ۲ ماهگی
پارت اول:: سلام دوستای گلم اومدم از تجربه زایمانم بگم براتون. من بیمارستان انصاری نارمک زایمان کردم از اول تصمیم داشتم سزارین کنم چون واقعا از طبیعی فوبیا دارم.. ساعت 5ونیم صبح 6خرداد رفتم بیمارستان اونجا من رفتم قسمت بلوک زایمان همسرمم رفت برا تشکیل پرونده که همونجا 22میلیون گرفتن فعلا تا موقع ترخیصم تسویه کامل... لباسامو عوض کردم بعد منو بردن برا نوار قلب و وصل کردن سوند که من واقعا وحشت داشتم از این قسمت چون تجربه بدی داشتم ولی پرستاره با حوصله ایی بود گفت خودتو شل بگیر اصلا نمیفهمی منم چون ترس داشتم یکم پاهام میلرزید ولی سعی کردم تا جایی که میتونم خودمو شل بگیرم خلاصه سوند رو زد یه حس سوزش بدی گرفتم که بعد از پنج دیقه رفت بد نبود ولی من همش چندشم میشد و دوست نداشتم بعد که تموم شد دقیق طبق گفته دکترم ساعت هفت و نیم منو بردن اتاق عمل دکترم اماده نشسته بود منتظر من یه پرستار هم اومد گفت پمپ درد میخوایی که من گفتم نه نمیخوام ولی بعد از عمل پشیمون شدم بنظرم خیلی خوبه اگه بگیرید چون دونفر از هم تختی های من داشتن واقعا راضی بودن خلاصه منو دراز کردن رو تخت یه دکتر
مامان ریحانه🥰🥰😍 مامان ریحانه🥰🥰😍 روزهای ابتدایی تولد
تجربه زایمان طبیعی ۳
صبح زود رفتم بیمارستان سریع نوار قلب گرفتند ولی متاسفانه در یک ساعت فقط یک حرکت داشت با دکتر تماس گرفتند خانم پزشک من گفت بره سونو بعد خودش تصمیم بگیره امروز زایمان کنه یا شنبه من گفتم سونو میدم میرم خونه رفتم سونو بعد کلی معطلی سونو شدم دکتر با تجربه ای بود بعد کلی ضربه به شکم و تحریک به حرکت هر چه کرد بچه حرکت نکرد گفت به نظر من همین الان باید زایمان کنی نظرشو نوشت من هم چون اضطراب داشتم تجربه زایمان دومم سخت بود گفتم یعنی چون حرکت نداره سزارین میشم گفت اونو دکتر تصمیم میگره برگشتم بلوک زایمان تا سونو را دیدند با دکتر تماس گرفتند دکتر گفت ختم بارداری من هم فقط میگفتم با این شرایط تکلیف من چیه نکنه افت ضربان بشه حین زایمان برای بچم اتفاقی بیافته گفتند خانم دکترت گفته بستری کنیم مقدمات بستری بچینیم خانم دکتر گفتند خودشون میان برای زایمان گفتم نوع زایمان گفتند دکتر خودش انتخاب میکنه با توجه به شرایط واقعا من ممنون دکتر متعهد خودم هستم که در روز غیر کاری در بیمارستان با وجود شیفت درمانگاه دربیمارستان غیر دولتی خودش را رسوند بیمارستان کلی به من آرامش داد ساعت ۲ به من سرم زدند با دهانه رحم بسته ساعت ۳ آمپول فشار ساعت ۴ درد هایی شروع شد که با تنفس می‌شد کنترل کرد تا ۴ونیم شدید درد داشتم از اون به بعد تا ساعت ۶ دردی نبود دوباره با شدت شروع شد ساعت ۶ونیم دکتر اومد بالای سرم گفت همکاری کن تا زودتر زایمان کنی اون زمان من حدود ۶سانت بودم دوتا آمپول برای نرم شدن زدن تو عضله بعد معاینه های مکرر کرد دکتر بعد سه تا سرنگ سولفات داخل واژن زد حدود .
مامان آرسام🥹❤️ مامان آرسام🥹❤️ روزهای ابتدایی تولد
پارت چهارم
بعدش حین عمل واسم ماسک اکسیژن گذاشتن چون یکم فشارم افت کرد و نفس تنگی داشتم یکم هم حالت تهوع داشتم ک تا اینو گفتم سریع یه چی تزریق کرد آروم شدم یه حالت خواب آلودگی داشتم دکتر بخیه های داخل رو زد و بخیه هام هم لیزری هست اصلن نیاز ب کشیدن نداره بعدش بچه رو بردنش لباس تنش کنن آزمایشی چیزی بگیرن منم منتقل کردن ب ریکاوری یه ساعتی اونجا بودم ۶ بار ماساژ شکم دادن یکم خاب رفتم این وسط بعدش حس بدنم برگشت دردی نداشتم فقط یکم درد پریودی داشتم ک اونم بخاطر این هست ک رحم داره جم میشه و ب حالت اول برمیگرده بره سر جاش ولی یکی بود سزارین بود ناله می‌کرد درد داشت ولی من فقط یکم درد پریودی داشتم بعد اومدن منو منتقل کنن ب بخش از این تخت ب اون تخت فقط دستمو گرفتن خودم حرکت کردم و جابه جا شدم یکم زیر دلم درد میکرد ولی تحمل داشتم. و درد شدید نبود راستی میخاستم پمپ درد بگیرم ولی وقتی تو ریکاوری بودم دیدم درد هام اصلن در اون حد نیس ک بخام پمپ بگیرم و اینا نظر دکترم هم همین بود و گفت هزینه اضافی نکن (پولش اصلن واسم مهم نبود چون ۲ تومن بود ) دکترم گفت با سیافت و قرص کاملا دردت تحمل میشه و یکم درد پریودی داری فقط منم بی حسی ک رفت دیدم درد کم دارم دیگه درخاست پمپ درد نکردم ولی اگه تحمل درد پریودی رو هم ندارید پمپ درد بگیرید ک دیگه اصلن هیج دردی حالیتون نشه😂 منتقل شدم ب بخش زیر انداز انداختن رو تخت واسم اونجا هم فقط دستمو گرفتن من خودم جابه جا شدم دروغ نگم یکم زیر دلم تیر کشید و یکم جای بخیه هام میسوخت موقه جابه جایی چون زخمم تازه بود واسه همون ولی تحمل کردم ساعت ۱۰ عمل شدم گفتن تا ساعت ۴ هیچی نخور زیر سرا بالش نزار
منم رعایت کردم
مامان نِلارا 🧚🏻 مامان نِلارا 🧚🏻 ۲ ماهگی
زایمان-۴
رمانی که اتاق عمل بودم از دکترم شنیدم که به دستیارش میگفت من خیلی نسبت به این دخترم عذاب وجدان دارم چون خودش خیلی دلش میخواست طبیعی بیاره و واقعااا براش تلاش کرد اما وقتی شکم رو باز کردم دیدم که بچه سرش هنوز توی حفره شکمی ش هست و اصلا وارد لگن نشده ضمن اینکه میزان آب امنیوتیک از عدد سونو هم کمتر بود به نظرم پنج بود تا هفت(یه کم هم توی کوش بچه بود که کفتن دو بار باید شنوایی سنجی شه) خدارو شکر کردم بهترین تصمیم بود
بعد از عمل بهم کفت دخترم شما اگه دو هفته دیگم بهت مهلت میدادیم بزا نبودی.
دختذم ساعت ۱۰و ۲۵ دقیقه دنیا اومد و عمل من یک ساعت طول کشید چون دکترم خیلی روی بخیه زدن وسواس داره و باید خیلی ریز ریز بزنه خدایی هم خیلی تمیز زد و اصلا جاش مشخص نیست
عمل که تموم شد یک ساعت تقریبا ریکاوری بودم و تنم میلرزید که کفتن به دلیل شیاف میزوپروستول هست که برای اومدن باقی خون و بافت ها هست و از بین میره. برای اینکه خیلی نلرزم برام گرم کن گذاشتن.
همونجا بچه رو گذاشتن سینه م و اونم خوب سینه رو گرفت😍
بعد هم رفتم بخش که همه منتظرم بودن و کلی و تبریک و گل بود که آوردن بعد نلارا رو آوردن و تا آخر هم پیشم گذاشتن
شب هم دکترم اومد ویزیتم کرد
تا ساعت ده شب هم ناشتا بودم و بعد برامون چای عسل آوردن با سوپ و کفتن باید راه برید که واقعا میترسیدم ازش اما اونقدام سخت نبود باید زمان بدید به خودتون.
امروز مه دارم تایپ می‌کنم رفتم و بخیه مو کشیدم
در کل از عمل دکترم راضی بودم جون از جای بخیه بدم میومد ولی خب انقد حرفه ای زده مشخص نیست.من فردای مرخص شدنم دیکه مسکن یا شیاف نذاشتم چون آستانه تحمل دردم بالاس و تحمل کردم.جوراب واریس هم نپوشیدم.
مامان 🐣ارتین🐣 مامان 🐣ارتین🐣 ۲ ماهگی
تجربه از زایمانم من 2؟و3روز بودکه همش زعفران روغن کرچک هرچیزی که رحم و باز یا نرم کنه رو میخوردم ولی هیچ فرقی نداشت همش 3سانت بودم دیگه انقد اذیت میشدم رفتم به دکترم گفتم بیا تو 39هفته امپول فشار بزن بهم دارم اذیت میشم در این حین پشیمون بودم که چرا سزارین نرفتم میترسیدم به دکترم گفتم که من میخام سزارین شم گفت میتونم ببرم تبریز بچه رو بدنیا بیارم فقط باید 50بهم بدی منم که همسرم شرایطشو نداشت قبول نکردم دکترم گفت برو عصر ساعت 8بیا بستری شو واسه طبیعی منم عصر رفتم خیلی استرس داشتم میترسیدم دردم داشتم زیاد نبود رفتم که اتاق زایشگاه استرسام بیشتر شد ساعت 8دکترم اومد خودش کیسه ابمو زد من دردام زیاد شد 😁ولی من میگم زیاد میگفتن این دردا چیزی نیستن بعد نیم ساعت درد که از ته دلمم پشیمون بودم دکتر اومد گفت بچه مدفوع کرده تو شکمت من شوکه شدم نتونستم گریه هم کنم 🥲به دکترم التماس میکردم ببر عملم کن خلاصه که اومدن بهم گفتن که داری میری عمل خیلی خوشحال شدم رفتم اتاق عمل به خوشی پسرمو بغل گرفتم و واسه پسرم هیچی نشده بود و رفتم بیرون از خانواده شنیدم که دکترم دروغ گفته که بچه مدفوع کرده که منو ببر عمل چون میدونست که من از طبیعی میترسم ولی واقعا هیچ وقت این خوبی یادم نمیره 🥲
مامان آقا کوروش🫀 مامان آقا کوروش🫀 ۲ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی🫡 پارت ۲
دیگه دردام وحشتناک شده بود نمیتونستم راه برم تند تند درد داشتم و طولانی دیگه مشت میزدم به دیوار تا رسیدم رو تخت چون تو فاز فعال بودم نبردنم تو اتاق جدا بردنم تو اتاق ریکاوری کنار بقیه دیگه منتظر بودم فول بشم دردام شدید شده بود بهم زور میومد منم جیغ میزدم پرستارا میگفتن جیغ نزن لباتو رو هم فشار بده زور بزن بذار بچه هی بیاد پایین و پایین تر منم سعی می‌کردم همینکارو بکنم ولی جیغم میزدم اصلا دست خودم نبود دیگه عرق کرده بودم اومدن بالا سرم گفتن فول شده بردنم اتاق زایمان اونجا که رفتم دکتر اومد بالا سرم یدونه زور زدم دکتر گفت خیلی خوبه بچه پایینه کاملا در حد یه سانت پرینه رو برش داد و با زور دوم بچم به دنیا اومد به محضی که بچه رو گذاشتن بغلم کلا دردام تموم شد چنان آرامشی گرفتم که انگار هیچوقت تو زندگیم نداشتم انقد آروم و سبک شدم که داشت خوابم می‌گرفت خیلی خیلی حال خوبی بود بعد بهم آمپول بی حسی زدن و بخیه زدن کلا ۵ تا بخیه خوردم و تمام دیگه بعد ۲ ساعت آوردنم تو بخش..زایمانم خیلی کوتاه بود یعنی از فاصله ای که دردام شروع شد تا زایمانم کلا یک ساعت و نیم طول کشید چون هم کیسه آبم پاره شده بود هم من یه هفته ای بود ورزشای آمادگی لگن رو انجام می‌دادم و رابطه داشتم و پله بالا پایین میشدم لگنم خداروشکر آماده شده بود و خیلی سریع فول شدم..درکل زایمانم خوب بود درسته دردش وحشتناک بود ولی به راحتی بعدش میارزه نمیدونم اگه برگردم عقب طبیعی رو انتخاب می‌کنم یا سزارین ولی بهرحال گذشت..فقط باید لگن آماده باشه و جیغ نزنی و تحمل کنی و زور بزنی همین..امیدوارم همگی به سلامتی زایمان کنین خوشگلا❤️
مامان 𝑨𝒍𝒊🧸🦋 مامان 𝑨𝒍𝒊🧸🦋 ۳ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی(۱):من روز سه شنبه رابطه داشتم و روز پنجشنبه نوبت زده بودم واسه سزارین کردن‌ چون من خیلی بدنم کم تحمل و ضعیفه جوری که وقتی رفتم‌زایمان کنم‌همه فکرمیکردن یه بچه خیلی‌ ریز قرار بیاد چون خیلی ضعیفم من به هرحال روز چهارشنبه ساعت ۶ صبح از خواب بیدارشم و بالا اوردم در حین استفراغ کردن دیدم به اندازه یک لیوان آب زرد وقهوه ای رنگ اومد‌ازم فهمیدم کیسه آبم هست و چون رنگش سفید نبود گفتم بچه مدفوع کرده و ترسیدم سریع رفتم نزدیک ترین بیمارستان که دولتی بود و سزارین نمیکردن‌‌و هرچی زنگ‌زدم چون صبح بود گوشی جواب نداد دکترم تقریبا تا رفتم‌ بیمارستان‌کارای بستری رو کردن شد ساعت ۸ صبح معاینه ام کردن و من هیچ دردی نداشتم و یک سانت بودم بعد از معاینه دردام یه کم شروع شد رفتم رو تخت که خوابیدم و نوار قلب میگرفتن دوباره معاینه کردن تقریبا ساعت ۹نیم و هنوز هم یک سانت بودم و بعد دومین معاینه دردام‌ زیاد‌شد میگفتن نفس عمیق بکش دردات کم‌میشه هرچی‌نفس‌عمیق‌میکشیدم انگار نه انگار خلاصه مامانم التماسشون می‌کرد تااینکه بهش گفته بودن براش بی دردی میزنیم و خوب میشه ... بعد از ۴ ساعت درد کشیدن شد ساعت ۱۲ ظهر دوباره معاینه کردن یک سانت بودم و پیشرفتی نداشتم ولی به شدت درد داشتم جوری که خودمو به در و دیوار میزدم منی که خجالتی هستم و صبورم ولی واقعا نمیشد صبوری کرد ساعت ۱۲ که اپیدورال زدن من واقعا آروم آروم شدم بدون هیچ دردی تا ساعت ۲ بعد ۲ دقیقه که از ساعت ۲ گذشت دردا با فشار شدید تری برگشت و دهانه رحم شده بود ۳ سانت خیلی درد داشتم خیلییییییی تااینکه پرستارا دیدن واقعا خیلی حالم بده دوباره شارژ کردن اپیدورال رو ولی اصلا روم جواب نداد و خیلی شدید درد داشتم