۱۹ پاسخ

عزیزم شوهر منم هرچی هوس کنیم میخره خدایی ولی باید از قبل بهش بگی مثلا بیاد خونه اصلا نمیره بیرون دیگ میگ فردا میگیرم

من اصن ب شوهرم نمیگم
خودم اوکالا یا اسنپ میزنم‌میاره دم در
چرا محتاج این مردا باشیم

کارتو بگیر خودت برو خرید

من که هرچی گفتم برام نمیخرید اخر اومدم خونه بابام قهر کردم ،،،داشتم اونجاجون میدادم این خیالش نبود میگفتم حداقل به قرص حالت تهوع بگیرنگرفت ،مارومیذاشت میرفت بارفیقاش منم نتونستم بمونم خونه خودم حالم بدبود اصلن رعایت حالمونمیکرد داغونم کرده

همیشه وقتی داره چیزی تموم میشه بگو تا تموم بشه جایگزین داشته باشی

وای پس من باید شوهرمو بزارم رو سرم حلوا حلوا کنم

از اول بارداری حالیش کردم که هر ساعتی از شبانه روز هر چی بخوام باید بگیره 😂

اخ عزیزم اگه پدری برادری کسی داری زنگ بزن بخرن بیارن یا اسنپ و بزن

تو حاملگی واقعا سخته من سر پسرم تو راه میرفتیم یهو هوس لواشک کردم ب شوهرم گفتم نگرفت گف جا نیس وایسی هنو تو دلم موند

نصف شب ؟؟
من بعدازظهر گفتم چیپس و ماست بگیر نرفت 😁🤨

عزیزم واقعا خیلی سخته باردارهم ک هستی دیگ بستگی ب درک مرد هم داره 😔

شوهر من بنده خدا اگ‌رستوران ساعت ۳,شب باز باشه هم می‌ره کوبیده میخرع برا بچه ها چون خیلی دوست دارن خودم هم اگ‌چیزی بخوام میخره ولی بیشتر کراش داره رو بچه ها

شوهر منم هر چی بگم میخره گاهی یادش میره ولی نصف شبم باشه میره میخرع ولی هیچ رمزی ندارم 🤣🤣

من هرچی بخوام ساعت دو شبم باشه باید بره بگیره

به فکر بچشم نیست؟؟

رمز یافاطمه زهرا😅😅😅

وای ما هم همین طوریم..
حالا بچه ها چیزی هوس کنن،فوری میره ها..ولی من دیگه خودمو سبک نمیکنم😂😂😂اصلا بی موقع نمیگم بهش..

منمشوهرم بیاد خونه دیگه عمرا بره بیرون میگه تا بیرون بودم میگفتی

یکم پودر سنجد درست کن براش بره بخره

سوال های مرتبط

مامان boys مامان boys ۵ سالگی
سلام مامانا بچه من دیروز دوماهه شد شیر خودمو میدم من هیچی نمیخورم از صبح فقط یه کم صبونه یه کم ناهار یه کم شام هرچیزی هم نمیخورم حبوبات و اینا هیچی بینش ۳تا خرما یه چایی، دو سه لقمه ارده شیره و همش عرق نعنا، حالا نمیدونم خدا خواهی یا بخاطر خرما و ارده شیره شیرم خوبه خداروشکر ولی خودم شدم پوست استخون سر اون یکی پسرمم همین بودم صورتم که پیر شده لاغر هر روز بدتر میشم جمعه ها میزم خونه مامانم همه بهم میگن چقدر لاغر شدی مخصوصا صورتم مامانم میگه بابا بخور ما اون موقع خونه مادرشوهر زندکی میکردیم هر غذایی درست میکردن می‌خوردیم مگه سوا چیزی واسه خودمون درست میکردیم بچه هامونم عادت میکردن شیرمونو میخوردن میگه بخور عادت میکنه ولی من وقتایی که بچم بیشتر میپیچه به خودش و همش گریه میکنم خودمو مقصر میدونم میگم یه کوچولو فلان چیزو خوردم اینجوری شد نمیخوام هم خودم هم پدر بچه اون روز در میاد واقعا پسر اولمم همینجور بودم شده بود بعد دو سال عین مرده متحرک و رفتم بعد دوسال و بیست روز تو صورتم ژل زدم ولی الان به شدت پسرم بدغذاست واقعا چی درسته طرز فکر من یا بقیه؟ شماها که شیر خودتون میدید واقعا چیکار میکنید ؟