۲۱ پاسخ

بله خیلی سخته
من کم میارم فاصله اشون یک سال و ده ماه هست
نوزاد مراقبت خاص خودشو داره
دخترم دو سالشه اوج لجبازی اش
کارهای خونه هم که تمومی ندارن
همسرم هم حتی روزهای تعطیل سرکاره

دیگه خدا خودش صبرش رو میده
مبارک باشه عزیزم باهم بزرگ میشن یک دفعه راحت میشی

فامیل های منم خیلی احمق و فضول هستن دائم دخالت می کردن دیگه نیار و فلان و ت میاری تو حوصله داری
انقدر گفتن انقدر گفتن
آخر انقدر من سر درد گرفتم بخاطر ام ار ای دستگاه رو در اوردم و فکر کنم باردارم البته جلو گیری طبیعی داشتم

فکر کن تو بچه رو نگه میداری تو جمع و این یکی بچه ام به تو نیاز داشته باشه نمیتونی مدیریت کنی و بچه بزرگ رو یکی دیگه گردن میگیره که برای مادر صحنه دلخراشی من پوشک گرفتن و شیر گرقتن بچه بزرگ زو با نوزاد تجربه کردم
بعد که الان دعوا هاشون زیاده دخترم بهونه میگیره پسرم شیطون مهمونی نمیتونم برم حتی میرم خونه مادرشوهرم یا مادرم متوجه میشم چقدر از سر و صدا و بچه اذیت میشن
دیروز رفتم مهمونی کلن یا اسکاج دستم بود یا جارو دستی یا دستمال بچه هارو دائم کنترل میکردم دخترم و نمیتونم ببرم کلاس بردن آوردنشون سخته
وضعیت مالی خیلی شرط دختر من پاتریک میخواست ۶۰۰ بود مجبور شدیم دوتا بخریم
لباس عیدشون ۱۳ تومن شد چون دوتا آن دیگه من سعی کردم کامل بهت بگم متوجه بشی
حالا از شیرینی هاش خیلی بیش از اندازه شیرین خیلی شیرینیش زیاده دو برابر سختی هاش
اینم بگم یکیشون میره اون یکی حسابی حوصله اش سر میره

سخت که هست ولی بچه با بچه فرق میکنه انشالله برای شما اروم باشن مبارک باشه

خدا بچه هامو حفظ کنه من آدم خیلی احساسی هستم ولیییییییییی
اگر منطقی میخواستم فکر کنم بنظرم سقط بهترین راه بود
بچه دوم تو هر سنی تو هر سنی
شرایط لازم خودشو داره
منم شرایط نداشتم خیلی برام سخت بود
دخترم کم خونی داشت و من دائم سر پا بودم و تمام تلاشم رو کردم که بهتر بشه حتی ناهار و شام نمی خوردم انقدر لاغر شده بودم که محو بودم
دخترم بیمارستان بستری شد با وجود بارداری و اینکه چیزی نمیخوردم با هزار بدبختی بچه رو نگه میداشتم و ویار شدید و تکرر ادار مسخره
و بعد اینکه نوزاد دنیا میاد خب بچه خیلی روحیه اش حساس میشه من کمکی نداشتم روز ۱۳ زایمان تنها شدم شوهرم اصلا نبود خونه
و یهو شغلش تغییر کرد من فقط برای بچه هام غذا درست میکردم که یه وقت مواد غذایی تموم نشه البته اینارو شوهرم نمیدونه بفهمه دعوام میکنه😅
پشت هم شیر دادم
وقتی نوزادم خواب بود نمی تونستم بخوابم چون دخترم بیدار بود بازی میخواست و اوج یادگیری بود ماشین نداشتیم با متور جایی می رفتیم بچه هام تند تند مریض میشدن
مریضی دوتا بچه داغون خودم از اینا می گرفتم ولی باز باید سرپا میبودم
من حتی دستشویی هم نمی تونستم برم چون دعواشون میشد یا دخترم ظربه میزد به پسرم حتی چند بار جون پسرم تو خطر بود

بنده دوتا بچه با فاصله کم دارم با فاصله ۱سال و ۸ ماه یعنی دخترم ۱ سال و ۸ ماهش شد پسرم بدنیا اومد
دوباره بیبی زدم مثبت دارم میرم ببینم چخبره دکتر چی میگه

لامصب الان از ما میپرسی چیکار کنم؟؟

توقع نداری که بگیم خیلی خوبه، خیلی خوش میگذره!!

خدایی سخت هست ولی بی اندازه شیرین هست

دختر من پیش هیچ کس نمیمونه ولی وقتی میرم حموم به پسرم میگم خواهرتو سرگرم کن تا من 5 دقیقه ای بیام

وقتی میام بیرون دوتایی دارن بازی میکنن و می‌خندن. خیلی حالم خوب میشه وقتی میبینمشون

ولی باز میگم خیلی سخته

چهارتا دارم پشت هم. سخته دیگه نمیشه گفت. راحته

سختیای خودشو داره باید تحمل کرد مبارکه

مبارکهههه مبارکههههههه

من سه تا پشت هم دارم سخت هست ولی براشما فاصله خوبه تا دنیا بیاد نزدیک دوسالو خورده ایش میشه

دیگه فاصله رو ول کن مبارکه خدا لایق دونسته مادریه خوشگل دیگه باشی

عزیزم مبارک باشه سخته ولی خدا خودش صبرش میده بهت

شرایطت مثل منه من احتیاط نکردم خونریزی دارم الان

فاصله سنی کم یکطرف بارداری تو شرایط جنگ یکطرف
انشالله خدا کمکت میکنه عزیزم و. برات راحت میگذره

سخت ک هست ولی خب شده 😂

خدا صبر کامل بهت بده خاهر

فاصلشون دیگ خیلی هم کم نیس تا بیاد بچه اولت یکم بزرگ میشه
برا من ۱۵ ماه اختلاف دارن
اولی ۷ ماهه بود دومی رو باردار شدم
سخته از سخت هم سخته

قرص اورژانسی نخوردی بعد رابطه؟

مال شما دیگه فاصله سنی شون کم نمیشه خوبه دیگه حالشو ببر

سوال های مرتبط