خانوما من واقعا خستم. پسرم قبلا خوب بود. الان مدام باید جلو چشش باشم تکان بخورم شروع میکنه گریه و داد. قبلا تو گهواره می‌خوابید ۳و۴ ساعت الان از گهواره خودشو پرت میکنه پایین پشتک میزنه غلت میخوره میترسم. ن میتونم کاری انجام بدم ن غذایی ن دستشویی
شوهرمم از ۷صبح سرکاری تا ۸شب میادش خسته واقعا اونم توان نداره بگیردش
شما چجوری هستید راحتین یا مثل من سختتونه

آره واقعا سخته درکت میکنم
الان کم کم داره متوجه میشه که وجود خودش و مادرش ازهم مستقل و جداست (چون تا قبلش خودش و مادر رو باهم یکی میدونه 😍❤🥺) و نحوه دلبستگی بچه شکل میگیره و بیشتر از قبل وابسته میشه ... مهم اینه این دوران بیشتر درکنارش باشین و درکش کنین که میترسه ناگهان ازتون دور بشه تا انشالله دلبستگی ایمن در او شکل بگیره نه ناایمن. خیلی سخته واقعا من که پسرم از حالا همش بهم چسبیده و دوست داره همش بغل خودم یا باباش باشه با کس دیگه‌ای جور نمیشه خیلی سخته به کارام نمیرسم ولی خب چاره ای نیست ... این کوچولوها به ما احتیاج دارن تا بیشتر دنیارو درک کنن مطمئنا در اینده خیلی کمتر میان بغلمون پس الان لذت ببریم ❤

سلام سخته تحمل لازمه اما اینم بگم سن وابستگی داره شروع میشه

من فک کردم دختر من فقط اینجوریه🫠😪

دختر منم همین طور هستش
یک ثانیه نمیشه تنها گذاشت
شروع می‌کنه گریه کردن و داد زدن
هیچچچچچ کاری نمیتونم بکنم قبلاً میموند من کارهامو میکردم الان اصلا حتی خوابیدنش هم بد شده

منم دقيقا تو همين حالتم وخيلي كلافه ام

دختر منم یه هفتس همیش شده قبلا رو زمین یه ساعت سرگرم میشد من کارامو میکردم غذا میپختم ولی الان اصلاااا

من تو این سن بود با خودم میبرم آشپز خونه میزاشتم زمین اگه می‌ترسی بزارش تو سبد

کارهای خونه را ول کنین به این فکر کنین که بچه اتون همیشه این سنی نمیمونه و الان بهتون احتیاج داره یه غذای راحت که سریع اماده بشه درست کنین
این روزا به سرعت میگذرن من به عنوان یه مامان تجربه دار این پیشنهاد را بهتون میدم