همسرم منو بچه هارو با یکی از داداشم و مامانم فرستاد شهر دیگه برای امنیت بچه ها چون دختر بزرگم ترسیده و همش گریه میکرد
به چمدان کوچیک برداشتیم آنقدر گریه کردممممممممممممممم تا برسم شهرستان که چشمام درد گرفت 😭😭😭 فهمیدم چقدر زندگیم و شهرم و کشورم و خانواده م و دوست دارم خدایا خودت پناه کشورم باش
اره واقعا من خودم شخصا قدر داشته هامو نمیدونستم همیشه سر شوهرم غر میزدم الان میگم ارامش و امنیت باشه اصن دیگه هیچی نمیخوام 😔
فقط جنگو ندیده بودیم😭این چ بدبختی بود😭
چقدر دلم میسوزه برا همه امون....ای خدا منم همه اش میگم کاش برمیگشتم به اون زمان که غصه و دغدغه ام کل کل با شوهرم و دعواهامون بود....کاش یه خواب بود و بیدار میشدیم ازش
همش درگیری سر اثاث خونه لباس خودمون بچه کاش دغدغمون این شام ناهار چی درس کنیم غر نمیزدیم که کلی تو خونه زحمت میکشیم الان معلوم نیس خونه ای باشه یا نه همش من میگفتم خونم خوب نیس یه خوابس کاش همین خوابم نداشت
دقیقا همین حرفا رو منم سر سب به خونوادم زدم دوس دارم همت چی خوب شه برگردم سر زندگیم شوهرم موند اونجا و ما اومدیم نگرانشم 😭😭😭
شوهر من میگه جا بگیرم یه شهر دیگه برید خیالم از شما راحت باشه.اما دلم طاقت نمیاره.خون گریه میکنم فقط
ماهم همینطور
حالم اینقدر بد
دلم میخواد زار بزنم😭😭
یعنی میشه یروز برگردیم خونه؟؟؟
باعث شد قدر رورای خوبمونو بیشتر بدونیم خدا ازسر تقصیراتمون بگذره حیلی ناشکری کردیم
منم دقیقا زهرا
بمیرم بمیرم بمیرم حل میشه بخدا 😭😭😭😭
💔💔💔
ما که جایی رو نداریم همین تهران می مونیم
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.