۷ پاسخ

رودسری؟نترس بهترین آینده در انتظار بچه هامونه

غصه نخور عزیزم انشالله دوباره آرامش به خونه هامون برمیگرده پناه بر خدا

منم همش نگرانم خودم به درک بچم چی میشه😭😭😭😭

بخدا منم وقتی ب پسرم نگاه میکنم زار میزنم فقط
دیشب نتونستم خودمو کنترل کنم پیش شوهرم بودم داشت حرف میزد یدفعه ترکیدم😔

کاری ک از دست ما برنمیاد
پس بهترین کار اینه بیخیال باشیم و به زندگیمون ادامه بدیم با غصه خوردن و استرس هیچی عوض نمیشه هرچی خدا بخواد برامون همونه

انشالله تموم میشع

هیچی نمیشه عزیزم نترس

سوال های مرتبط

مامان سبحان و 👶 مامان سبحان و 👶 هفته هجدهم بارداری
مامان حبه قند مامان حبه قند ۱ سالگی
اومدم یه فکت حق بگم و برم
مادر بود خودش به تنهایی به شدت طاقت فرساست ساعتها کار مداوم و تکراری روزمره رو باید انجام بدی بدون ذره ای استراحت چون تا بیای بشینی قطعا یه کاری داره جوجه که بلندت کنه...
حالا در کنار این خستگی باید حتما ساعت خواب داشته باشه جناب خان،
به این منظور قطعا باید صبح زود بیدار بشه، پس خواب شیرین صبح مادر به فنا میره، برای زود خوابیدن در شب هم باید یه چرت کوتاه ظهر داشته باشه مبادا این چرت کوتاه کمی بلند بشه، وگرنه زحمت کل روزت و صبحت و همه از بین میره و قطعا شب ساعت خوابش میگذره و هورمون کورتیزول جان هی بیشتر و بیشتر میشه و اوووووف.
پس جدا از خستگی کارای روزمره هیچ فرصتی برای استراحت بین روز برای یک مادر نمیمونه.
حتی یه چرت کوتاه ظهر ، برای من که اینطوره چون همسرم دیر از سرکار میاد و تا بیاد غذا بخوریم پسرم بیدار باید بشه.
خواستم بگم مادر بودن تمام ساعت های روزت، تمام انرژیت و تمام وجودت رو میگیره.
اگه به این ایثارگری نرسیدیم بچه داری قطعا براتون یک شکنجه خواهد بود.
پ.ن: در کنار همه این سختیا بچه داری لذت‌های کوتاه و عمیقی داره که با دنیا نمیشه عوضشون کرد.
مامان 🍼مرسانا جان 🥣 مامان 🍼مرسانا جان 🥣 ۲ سالگی
خانومااااا توراخدا بیاید یه قدلی به خودمون بدیم
قول بدیم وقتی بچه هامون بزرگ شدن تو هر سنی که بودن پناهشون باشیم بیاید قول بدیم کنارشون باشیم
قول بدیم کمکشون کنیم تو همه شرایط زندگی تو تمام مراحل زندگیشون
بخدا مادر و پدر خوب بود اونقدرا هم سخت نیست از بچه هامون دریغ نکنیم
چه عروسمون چه دخترمون بچه دار شدن براشون همه کاری بکنیم کمکشون کنیم این روزای سخت رو یادمون نره یاد سختی ها و تنهایی های خودمون بیفتین و بیشتر تلاش کنیم که اونا راحت باشن
بخدا خیلی سخته خیلیییی سخته
تو را خدا نگید پدر مادرامون در برابر تعهدی ندارن وجودشون برکته و فلان
چرا تعهد ندارن وقتی ادم یه بچه ای میاره تا تو قبر بره هنوزم بچس هنوزم نیاز به کمک داره
بچه اوردتش مهم نیست اهمیت دادن و نگه داشتنش خیلی مهم تره
چرا من باید دست تنها بچه بزرگ کنم وقتی 20 دقیقه خونم با مادرم فاصله داره ؟
چرا اونجا تباید ارامش داشته باشم ؟
چرا نباید خیالم راحت باشه و یک روز استراحت کنم ؟
چرا دلم باید هزار راه بره وقتی تو همون خونم ولی چون بالاسر بچم نیستم اذیتم ؟؟ چون مادرم حواسش نیس ؟؟ چون مادرم دنبال غیبت و خواهر و برادر و مادرشه و پیش منه و فکرش پیش اوناس ؟؟ واقعا چرا ؟؟
من 14 سالم بود مادرم باردار شد و خواهرم به دنیا اومد
شبا میخوابید بچه گریه میکرد من شیشه شیر بهش میدادم من کاراشو میکردم من پوشکشو عوص میکردم من گرمیچر میدادم بهش دور خونه راه میرفتم تا خواهرم بخوابه چرااااا باید مادر من یکبار این کارا رو برای بچه ی من نکنه ؟؟ چرا من با چشم خوابالو بیدار میشدم میرفتم مدرسه ولی مادرم بازم خواب بود بازم بیدار نمیشد ؟؟ اخه چرااا ؟؟ مگه من مادر بودم و اون بچه ی من ؟؟ مگه مادر من چند سالشه ؟؟