۱۰ پاسخ

تو این سن بچه‌ها تازه متوجه شدن که دیگه تو رحم نیستن و تو یه دنیای جدید هستم و بشدت ترس از دست دادن مادر رو دارن عزیزم فقط باید صبوری کنیم .اصلا بحث بغلی بودن نیست اون طفلی فقط ترس از دست دادن داره .چند وقت دیگه اوکی میشه ولی شما برای کمک کنی زودتر درست بشه کنارش باش روی زمین یا تشک بازیش بزارش باهاش حرف بزن دراز کش بهش شیر بده کم کم اوکی میشه

بهش عشق بده اون جز تو کسی رو نداره....پناه امنش باش
پسر منم همینجوره فقط پیش خودم میمونه با همه غریبی می‌کنه...

دعوا کنین خب یکم دعوا کردن بچرو نمیکشه افسرده نمیکنه که .یه کوچولو دعواش کنین میدونم متوجه نمیشه ولی کمکم کنار میزاره

توی نیم ساعت شاید ۲ دفعه بغلش میکردم دیگه ساکت نمیشد الان خداروشکر چندوقته توی روروئک میزارمش میرم پی کارم الانم گذاشتمش توی تختش خودش خوابید

دختر منم همینطوره بغل هیچکس آروم و قرار نداره حتی باباش ، دوران سختی رو داره میگذرونه و من با صبر و حوصله دل به دلش میدم و با عشق تمام تو آغوشم میگیرمش ، خیلی زود این دوران تموم میشه

وای پسر منم اینجوری بود تکون نمیتونستم بخورم از پیشش. هیچی عزیزم من میزاشتمش داخل تشک بازی خودمم کنارش دراز میکشیدم وقتی گریه میکرد بغل میخواست کجش میکردم باهاش حرف میزدم بازی میکردم یادش میرفت چندبار این کارو تکرار کن واسه خوابیدنم با گوشی با اینکه درست نیست ولی کارتون بزار بچه رو بزار روی پات من این مدلی از بغلی بودن درش اوردم

از اول ۴ ماهگی این ادا ها شروع میشه تا وقتی که خودش بتونه چهار دست و پا بره یا تو روروئک بره

عزیزم چیزی به اسم بغلی شده نداریم اصلا همش چرته
اون بچه همش ۵ ماهشه و فقط امنیت و ارامش اغوشتو میخواد
میدونم سخت و خسته کنندس
ولی لذتشو ببر و با عشق ی عالمه بغلش کن
ی دوره ای داره میگذره

پسر من ی هفتس اینجوری شده شیرم نمیخوره پدرم دراومده

هیچی
بیا باهم گریه کنیم
من که آرتروز هم گرفتم واقعا هر روز یه چند دوری گریه میکنم خودزنی میکنم

سوال های مرتبط