۶ پاسخ

اگه لخته خیلی باموی کوتاه قشنگ میشه مبارک باشه

عزیزم کوتاه نکن قشنگه
بباف موهاشو هم قشنگ میشه هم جمع میشه
منم‌ موهام لخت لخت بود بزرگتر شدم بهتر شد حالتش

من واسه دخترام مصری زدم خیلی خوشگل شد بعد میگی لختم هست قشنگ میشه خیلی

عزيزم حتما كوتاه كن پسر منم موهاش فر سيم تلفنيه عاشق موهاش بودم بلندش كرده بودم قشنگ از بالا ميبستم خيلي ماه ميشد يبار دلو زدن به دريا زدم هردومون انگار از بند ازاد شديم ديگه نه توو حموم نه موقع شونه زدن گريه نميكرد طفلكي بعد كوتاه كردن خاستم شونه كنم ديدم خودشو جمع كرد اماده شد دردش بگيره ديد درد نيومد خنديد دلم براش كباب شد تا بچه هست كوتاه نگه دار بعد بزرگ شدن خودشون تصميم ميگيرن

خوبه حالا قبول میکنه بیاد .دختر من هر جوری باهاش حرف زدم قبول نکرده ..ب منم اجازه نمیده موهامو کوتاه کنم😅

عزیزم اگه خیلی بلنده موهاشو ک کوتاه کرد و با کش ببنده بیارشون خونه ...همسایه ما موهاشو فروخت ۶ میلیون

سوال های مرتبط

مامان آسنا و آرتین مامان آسنا و آرتین ۴ سالگی
تا حالا شده به سلامت روانتون شک کنید من امروزشک کردم تصمیم گرفتم که در حتما پیش روانپزشک. من دوتا بچه کوچیک دارم دخترم چهار سال ونیم پسرم دوسالشه. پسرم شیطونه البته مقتضی سنشه از اون زیاد ناراحت نمیشم اما دخترم متاسفانه تاخیر داره درکش خیلی پایینه حتی از پسرم که دوسالشه خیلی پایین‌تره بماند که برا سلامتیش همه کاری کردیم از انواع دکتر گرفته تا کاردرمانی و گفتار درمانی. بازی درمانی. نورو تراپی. خدارو شکر خیلیم پیشرفت کرده بلاخره با اینم کنار اومدم سپردمش دست خدا متاسفانه چون درکش پایینه خیلی خیلیییییی گریه میکنه خیلی سختم آروم میشه ولی این گریه کردنا منو دیونه کردن به مرز جنون میرسم گاهی حس میکنم پتانسیل اینو دارم که اون لحظه یه آدم بکشم در این حد روانی میشم. امروز یه چرت زد از خواب پا شد بی مقدمه شرو به گریه کرد هر چی خواستم آرومش کنم نشد گفت غذا میخورم هر چی خواست براش آوردم. گفتم فقط آروم شه اما نشد. عدسی خیلی دوس داره بخاطر اون اکثرا درست میکنم از دیروز یه مقدار مونده بود گفت اونو میخوام براش گذاشتم اما باز جیغ و گریه که نمیخورم. گفت نیمرو میخورم خواستم براش درست کنم انقد گریه کرد جیغ زد تخم مرغا از دستم افتاد شکست با تابه تو دستم انقد خودمو زدم انقد به سر و کلم زدم که الان همه بدنم درد میکنه بعدش زود رفتم تو اتاق در و بستم گوشام گرفتم تا صدای دخترم رو نشنوم انقد گریه کردم آروم شدم بعدش زنگ زدم مادرشوهرم که طبقه پایینه که ببرتش بلکه یکم آروم شه اونم اومد تا حال و روز منو دید یه لیوان آب سرد داد دستم دخترمم برد خداروشکر تا اون بردش آروم شد. اما من با اینکه آروم شدم اما هنوزم دستام میلرزه تپش،قلب دارم برا حالم نگرانم