۱۰ پاسخ

ماهورام الان اونطوریه خوب طبیعیه دیگه مدام دسته خودمونه اونام کنجکاون ببین چیه من و همسری هم دیگه در طول روز اصلا گوشی دستمون نیست میزاریمش رو طاقچه یا اوپن مگر بخایم زنگ بزنیم اونم اگه ببینه ایراد بگیره میگم میخا بزنم شارژ یا یه چیزی میدم دستش دیگه شبا که میخابه استفاده میکنیم بابام براش تبلت گرفته ولی همونجور برداشتمش اگه عادت کنه دیگه هیچجوره نمیشه ترکش بدی

ببین نه سرش داد بزن که حریص بشه نه گوشی بده دستش ..
جلوش اصلا تا یه مدت گوشی نگیرید از سرش میفته

پسر منم همین جوریه

حالامن گاهی برنامه کودک میزارم توگوشیم حداقل چشماش خستع بشه بخوابه ولی عادت نداره خیلی نگانمیکنه

عزیزم پسر منم دقیقا اینجوریه میره توی آهنگا وگالری دیدم داره بدعادت میشه دیگ گوشی و میذارم رو اوپن حتی ایرپاد میذارم توی گوشم ک کسی زنگ میزنه گوشی دست نگیرم دوباره ببینه گریه کنه واسش توی خونه میچرخم حرف میزنم با ایرپاد طفلی فک میکنه دیوونم خب گوشی دستم نیس وقتی فقط خوابه از گوشی استفاده میکنم

دختر منم خیلی عادت کرده چند روزه اصلا دستم نمگیرم جلوش سعی میکنم از یادش بره

نده عادت کنه

هممون اسیر این مردا شدیم شوهر منم یکسره گوشی داده پسر منم هلاک می‌کنه خودش حالا پسر من آهنگ می‌زاره میرقصه

حساس نباشید ، ما همه کارهاتون شده با گوشی، زمونه فرق کرده عزیزم. خرید تو گوشی، اخبار تو گوشی، زنگ بزنیم با گوشی. خب ناخودآگاه بچه ها کنجکاون برای گوشی . اما چون نگاه کردن به صفحه گوشی الان براشون خوب نیست سعی کن با بازی کردن مشغول کنی . اصلا کارتون پریز تو گوشی. صفحه کوچیک خدای نکرده چشمش آسیب میبینه . تلویزیون بهتره تا گوشی. تلویزیون هم خیلی محدود برای این سن

گوشی ما جلوش دست نمیگیریم

سوال های مرتبط

مامان دوقلوها مامان دوقلوها ۱ سالگی
مامانا یه مسئله ای هست که من خیلی بابتش عذاب وجدان دارم
چند وقت پیش که بچها مریض شدن و بردمشون سرم بزنن برااینکه رو تخت بمونن تا سرمشون تموم بشه من رفتم توی نت سرچ کردم شعر کودکانه و براشوت شعر اوردم گذاشتم ازاون روز هی گوشیمو میارن بهم میدن ک یعنی اون شعره رو بذار منم شدیدا ازاینکه گوشی دست بچها بدم یا چیزی براشون تو ی گوشی بذارم بدم میاد
حدودا ۹۰ درصد موفق بودم و با وجود گریه و لحظه های سختی که داشتم گوشی ندادم دستشون اما ده درصد هم شده و مواقعی که دیگ خیلی کم اوردم یا تو موقعیتی بودم ک مجبور شدم هرازگاهی گذاشتم اون شعرو براشون
حالا مشکلم اینکه وقتی میریم گاهی( گاهی هاااا همیشه و هر لحظه نه) جایی گوشی بقیه رو میدن دستشون و فکر میکنن بقیه هم اون شعر رو توی گوشیشون دارن و بقیه هم گوشی رو باز میکنن و توش عکس و فیلم نشونشون میدن
امشب رفته بودیم پارک بیچاره کردن منو بچها اینقدر ک گریه کردن اما من همش میبردمشون بازی و اینا بعد یع مامان دوقلوی دیگه کنارمون بودن همین ک اومدن گوشی داد دستشون و تا وقتی رفتن ساکت و توگوشی بودن
بقیه هم هی میگفتن خودتو پاره کردی حالا چی میشه یذره هم گوشی نگاه کنن ببین این مامانه چه راحت و ریلکسه و من واااااقعا کلافه میشم از حرفاشون و معذب ازاین بابت که فکب میکنم چون تو خونه زیاد تو گوشی میرم بچهاهم اینجوری شدن
میخوام گوشیمو بذارم کنار و یه گوشی دکمه ای بردارم میدونم خیلی سخته اما شاید اینکار باعث بشه توجه بچها از گوشی برطرف بشه
نظرتون چیه؟