...درد دل. هرکسی حوصله داره بخونه یه کم دلم آروم بشه.....
خانما دیکه خسته شدم یه هفته اس شوهرم تعطيل شده استراحت ندارم اصلااا..بعضی روزا ویهان به شدت بد قلقلی میکنه چندساعت درگیرش میشم بخوابه خیلی نق میزنه. شوهرمم که اصلاا بلد نیس بچه بغل کنه ۱۰ دقیقه می‌گیره میبینم صدای بچه در اومد ..کار خونه هم اصلا نمیکنه کمکم ..امشب بیرون بودیم بچه تو ماشین خوابید اومدیم خونه بیدارش کرد میگم بیدارش نکن میگه بازم میخوابه. ولی یک ساعت ونیم بچه نق زد تا الان که داره میخوابه. بخدا کمر برام نمونده اصلا متعلق به خودم نیستم حتی نمیتونم بگم خستم میگه خب استراحت کن 😑عصر خونه رو تو بدترین حالت ول کردم رفتم گفتم میام تمیزکاری میکنم ولی الان این قدر بچم اذیت کرد که گفتم مگه من رباتم خسته نشم .همه فکر میکنن چون شبا میخوابه دیگه من راحتم نمیدونن ۵ صبح بیدار میشه ۸و۹ عصر من باید در اختیار بچه باشم یا بغلمه یا رو پام .خواب عمیقش نیم ساعته. مدام یا دستم به کار خونه هس یا بچه .بیرون میخوایم‌ بریم اصلا نمی‌فهمم چجوری آماده میشم اینقدر تحرکم میره بالا که میرم خونه کسی نا ندارم .اینقدر خسته هستم که الان دارم اشک میریزم 😭😭

۲۵ پاسخ

حق داری عزیزم
منم تموم استخونام درد می‌کنه
ببخشید میرم دستشویی می‌خوام پاشم شیر آبو میگیرم
مگه ماها چقدر جون داریم
این روزها هم میگذره و تموم میشه ، خونه تمیز میشه ، غذا پخته میشه ، بچه هم بزرگ میشه و دوباره متعلق به خودمون میشیم در کنار مادر بودن و موندن
خدا قوت به هممون ، راه نفوذ و تأثیر رو شوهرت هر چی هست اونو امتحان کن برای اینکه یکم بار این مسئولیتت کمتر بشه

ول کن کارای خونه رو من ک هیچ کدومو نمیکنم الان ماهی یک یا دوبار جارو میزنم مهمون بیاد میزهارو دستمال میکشم ادمی ک بچه کوچیک داره خونش کثبفه دیگه فقط بچه رو بزرگ کن بیخیال خونه
شوهرتم بهش یاد بده ک چجوری بچه رو نگه داره البته کم کم خودش علاقه مند میشه چون میتونه با بچه ارتباط بیشتر بگیره

عزیزم کاملا حق داری من خیلی درکت میکنم شوهر منم عین بابای ویهان هس خیالت راحت فقط من خیلی میرفتم خونه مامانم چون شبا هم ساعتی گاها نیم نیم ساعتی بیدار میشد دیگه نابود میشدم
یکم بزرگتر میشن بازی میخان خودشون میندازن بغل باباشون

منکه نصف شب بیدارش کردم گفتم پاشو بچتو نگه دار خودمم رفتم گرفتم خوابیدم
تازه شوهرم سر کار میره
من الان جمع نمیکنم خونه رو میگم یا باهم جمع میکنیم یا همین وضعه

فک کنم تنها منم که بچه داری اذیتم نکرد
بچم ۱۰۰روزشه تازه دوهفتس اومدم خونه خودم تو این دوهفته ام چندشبو گذاشتم پیش مامانم اومدم خونه خوابیدم
واقعا خداقوت به شما مامانایی که تنهایی بچه هاتونو نگه میدارید
من اگه مامانم و خواهرم نبودن اصلا از پسش برنمیومدم افسرده میشدم
الانم صبح ساعت ۹میرم خونه مامانم شب بعده شام میایم خونه خودمون خونه هامونم کلا ۱۰دقیقه پیاده راهه

عزیزززه دلم
واقعا درکت میکنیم کاملا وهممون تو این شرایط هستیم
تو یه تایم مناسب وقتی بچه خواب بود باهمسرت صحبت کن وازش درخواست کن
وشرایطت روبهش بگو که چقد داری خسته میشی ونیاز به کمک داری

مامان عزیز خسته نباشی وخداقوت .
بخدا حرف دل کل مامانارو زدی .
ینی من بخدا بریدم ازبس دخترم اذیت میکنه فقط گریه میکنه وخواب نداره ومیگه بغلم کن
بخدا خونه ی همه نامرتبه ولش کن

وای درکت مکنم منم دوماه سه ماه اول فقط گریه مکردم شبا نمی خابید صبحا زود بیدار مشد همش گریه مکرد خدا جواب صبر هام داد الان شبا راحت خواب صبح تا ده یازده خواب بیدار بش شیر بخور دوسه ساعت بعدش دوباره مخاب خیلی راحت شدم زمین مزارم با خودش بازی مکنه من کارام مکنم

ماهم همینیم تنها نیستی عزیزم
منم شوهرم هی میره میاد میره میاد
۵۰ تا لباس میکنه میندازه رو مبل
چیزی میخوره میزاره رو کابینت و میریزه رو کابینت صبح تا شب من دستمال دستمه بچمم کولیک داره شبا تا ۴ صبح گریه میکنه خیلی خستم منم تو این سن که همه دوستام دانشگاه و تفریح میکنن من این وضعیتمه بچه هم شوهرم ۵ دقیقه نمیتونه نگه داره تا دستشویی میرم بچمو میزارم تو کریر میزارم‌پشت در دستشویی🙂

اخی عزیزم خاصیت مادر بودن همینه دیگه تازه من دوتا دارم وقتی ام ک میگم خستم نا ندارم جون ندارم شوهرم میگه بهشت زیر پای مادره از صب سرو کله باید بزنی با بچه ها شبم ک شوهرا میان خونه به اونا سرویس بدی جونی نمیمونه دیگه الان دارم شیر کوچیکه رو میدم بزرگه تو اتاق خودشه هی میگه مامان بیا ماساژم بده شوهرمم برا خودش رفته پیش دوستاش😐بهشم میگی بشین خونه میگه خستم تا الان سرکار بودم یساعت میخوا وقت بگذرونم برا خودم 🙂🙂ما نمیخوایم این وقتو انگار

عزیزم راست میگی من درکت میکنم همه ما مامان اولیا خسته ایم مخصوصا اگر شوهرامون همراه نباشن منم شوهرم پنج دقیقه دخترمو نگرفته میگ آییی دستم بیا خسته شدم وقتی هم نگیرم می‌ره کریر شو میاره تو اون میزارتش انقد تکون میده تا بچم گیج میشه میخابه ولی خب تو کار خونه کمک می‌کنه میبینه نمیتونم یه دستی میدم توهم شوهرتو عادت بده ب کار خونه

عزیزم الکی ک لقب مادر نمیدن ب کسی،منی ک تا 1ظهرخواب بودم الان ۴ماه و بیست روزه ک نمیدونم خواب شب چیه اگرم ساعت 4بخوابه من هردو ساعت یبار شیرمیدم تا 10صبح سه باربیدارمیشم تابخوره وعاروق بگیرم ،،نمیدونم چظور شبام صبح میشه وچطور روزا میگذره شوهرمم فقط بعضی موقع هاوگرن کمکم نمیکنه ،،توکارخونه هم اصلا کمک نمیکنه.دست تنهام توخونه ی روستایی☺️ولی ازبودن دخترم راضیم الهی شکر ک خنده هاس ب کل دنیا میرزه

درکت میکنم عزیزم دقیقا عین منی اگه به شوهرم بگم خستم به حالت مسخره گی میگه فردا سرکارنرو بشین استراحت کن انقد عصابم بهم میریزه

عزیزم این روزها میگذره. نگران نباش. به شوهرت بگو کمکت کنه. حداقل کارهای خونه رو باید کمکت انجام بده. از دوست و آشنا کمک بگیر.

من انقد غلط املايي دارم هميشه كه😕

درکت میکنم خیلی سخته خب میتونی بری دارو خانه شربت بی بی سد برای خواب بگیری به بچت بدی بخوابه یه چند ساعتی آروم میشه

آره عزیزم درکت میکنم مادر بودن همینه هیچ گسم درکمون نمیکنه بعدش بچه ک خوب رشد کرد میگن ماشالا بدنش مقاومه و استعداد خوبی داره بدنش ضعیف باشه خدایی نکرده میگن مادره خوب نرسیده بهش نمیدونن شبا چجوری استراحت میکنیم روزا چجوری ب کارامون میرسیم بیرون رفتنی چجوری آماده میشیم من میگم آدم کمک حالم نداشته باشه لااقل کسی باشه آدمو درک کنه بگه دستت درد نکنه چقد زحمت میکشیا ی ماساژ بده خستگی آدم در بره همین

عزیزم با همسرت صحبت کن بیشتر کمکت کنه تو کار خونه و آشپزی یا اینکه خودتم خیلی کار نکن چون واقعا خسته کننده است همین فقط بچه داری من که خودم تریجیح میدم وقتی دخترم میخوابهدمنم بخوابم

عزيزدلم حق داري خسته بشي همه تواين حالتيم مخصىصا الان با اين وضعيت هرچي بزرگتر بشه اوضاع يه كم بهتر ميشه.بعدشم نياز نيست هميشه خونه مرتب باشه كه ولش كن من اوايل خودمو ميكشتم خونه مرتب غذا سرساعت اماده خودم داغون بودما الانم خيلي خسته ام ولي ديگه حداقل دخترم بخوابه استراحت ميكنم يا ميخابم يا حال داشته باشم كار خونه ميكنم غذا دو وعده اي ميذارم يا حاضري درست ميكنم توام انقد گير نده به خونه و…وقت بذار براي خودت هرچي ارمنر باشي بچه هم ارومتر حوصله داري نق زدنارو تحمل كني مراقب خودت باش ارل بعد بچه

عزیزم،بیا بغلم🫂😢حق داری خسته بشی..خیلی سخته واقعا؛ کاش راه حلی بود تا هر دوتامون اجرا میکردیم🫂

عزیزم بچه داری کلا سخته منم اونجوریم ولی یبار روت بخنده عوضش در میاد دیگه مادریم باید تحمل کنیم هم شوهرامونم گناه دارن از صبح تا شب سرکارن
من زیاد بیرون نمیرم که پسرم اذیت نشه

عزیزم هرچی بزرگتر بشه بهتر میشه همه ما همینیم باورکن اگ خونه بعضی روزا نامرتب باشه هیچ عیبی نداره اصلا به خودت سخت نگیر هرموقع حس کردی خسته ای بخواب با بچه غذا نداشتی یا خونه نامرتب هیچ اشکالی نداره

عزیزم الهی بگردم ... اوضاع بهتر میشع ایشالا وقتی بزرگتر شه.اگر شرایطشو داری حتما یه ننو یا گهواره براش بخر خیلییییی کمک دستت میشه می‌ذاری تو اون تکونش میدی کمکم عادت میکنع خابشم سنگین میشه

عزیزم درکت میکنم خیلی سخته

عزیزم اشکال ندارع میگذره

سوال های مرتبط

مامان maman Nelin🌈💖 مامان maman Nelin🌈💖 ۵ ماهگی
مامانا ذهنم خیلی درگیره
امشب برای شام رفتیم خونه ی مادرشوهرم. قرار بود شب اونجا بخوابیم. چون معمولا بچمو که میبرم جایی بعدش میارم بد خواب میشه. بردمش اونجا همش خواب بود بچه. ساعت ۸ بهش شیر داده بودم خوابید ۱۱ قرار شد بهش شیر بدم اگه خوابید و بیدار نشد شب همونجا بخوابیم. اگه بیدار شد بیاریمش خونه ی خودمون. من ۱۱ بهش تو خواب شیر دادم. همیشه همینکارو میکنم. پدر شوهرم شروع کرد گفت تو خواب بهش شیر نده و فلان گفتم اگه بیدار شه خودش دیگه نمیخوابه قلقش دستمه. گفت نکن اینکارو بچه بد خواب میشه خلاصه توضیح دادم که اگه بیدارش نکنم خودش بیدار شه خوابش کلا میپره تو خواب بهش شیر بدم میخوابه دوباره. مادر شوهرمم از اون طرف جو میداد که آره بچه ی منو اذیت میکنن و فلان‌ خواهر شوهرم چند بار بهش اشاره داد که بسه دیگه چیزی نگو این باز میگفت بچه ی منو اذیت میکنن؟ هی میگفت. منم دیدم ساکت نمیشه برگشتم گفتم آره ما بچه رو شکنجه میکنیم تنبیه بدنیش میکنیم. خلاصه که شیر دادم و بچه خوابید بازم بیدار نشد. به شوهرم گفتم بمونیم شب مادر شوهرم گفت حالا میخواین امتحان کنین برین خونه ببینین شاید خوابید اگه نخوابید بیارینش منم دیدم اینجوری گفت به شوهرم گفتم بریم خونه.
به نظرتون من جوابشو دادم کار بدی کردم؟ نمیدونم چرا عذاب وجدان گرفتم.
خدایی آدمای بدی نیستن اما امشب واقعا عصبیم کرده بودن