۵ پاسخ

من روز سه شنبه صبح کلا دیگه بهش شیر ندادم اومدم خونه مادرم تو روستا مشغول بازی بود همش بعد با رژ لب سر سینم قرمز کردم یکمم فلفل سیاه زدم یکمی خورد بعد گریه کرد دیگه طرفش نمیومد بعد داداشم تا گر شیر می‌گرفت سوار موتورش می‌کرد میبردش بیرون خیلی خسته میشد خوابید کلا تا گر میگیره میبرنش بیرون ولی داغون شدم تو این چند روزه خستم از بی خوابی دعا کنین آروم بشه

خب براچی نمیخوابی با بچت؟

چه کاریه خواهر با بچت بخواب خستگی جفتتون دربیاد،بلابه دور چرا بدترین روز عمرت بود؟

نه بابا من منتظرم یه دقه بخوابه تا بخوابم.کمکی ندارم تا می‌ره تو چرت منم می‌خوابم.😅

من بچم از شیر گرفتم 3 روزه روزگارم سیاه شده از بس گریه میکته و نق میزنه روانی شدم از 6 صبح داداشم بردتش موتور سواری مامانم اگر نباشه من مردم

سوال های مرتبط