مادر بودن واقعا یک شگفتیه تو خلقت
دیشب ساعت دو و نیم بدون هیچ صدایی از دخترم از خواب بیدار شدم هراسان هراسان و فقط میدونستم ضحی بهم احتیاج داره که بیدار شدم چون شیر نمیدم شب رو بیدار نمیشیم مخصوصا این ساعت سریع دست زدم بهش دیدم آتیشه داره تو تب میسوزه لباساشو درآوردم استامینوفن دادم آب بهش دادم حوله نم دار گذاشتم سرش تا نزدیکای چهار حالش بهتر شد خوابید منم خوابیدم دوباره صبح تب داشت. چه این مادر و فرزند انگار واقعا یکی از اعضای حیاتی بدنت داره بیرون از بدنت رشد میکنه

ایشالا خدا مراقب همه بچه ها باشه

واقعا درسته

من وقتی پسرم میخوابه منم میخوابم بعد خواب میبینم داره گریه میکنه بهم احتیاج داره میپرم چند لحظه بعد بیدار میشه واسه شیر چقدر عجیبه واقعا

منم نصفه شب یه دفعه انگار یکی هلم داد از خواب پا شدم دیدم پسرم تب داره تب سنج گذاشتم ۳۹ بود سریع شیاف و پاراکید دادم یکم آروم گرفت ولی شوهرم نه اصلا نفهمیدم تازه بیدارش کردم میگه شیاف بزار گفتم ممنون از راهنماییت دوباره خوابید 🤣🤣🤣🤣🤣

دقیقا منم دیشب خود به خود بیدار شدم دیدم دخترم پی پی کرده تمییزش کردم شیرش دادم خوابیدم😁

دقیقا