بنده خدا بعد ۱۰ سال باردار شده طرف زیر تاپیکش کامنت زده خوووش به حالت کاش منم بشم ! چند ماهه اقدامم !
واقعا الهی ک هر چه زودتر هر کسی بچه میخواد دامنش سبزبشه
اما این جمله خوووش به حالت رو حذف کنین بار منفیش خیلی زیاده طرف ۱۰‌ساله انتظار کشیده دیگه به اون میرسه ک به حاجتش برسه خوش به حال نداره که ، من خودم نزدیک۳ سال اقدام با کلییییی دکتر و دوا درمون و قرص و امپول و عمل باردار شدم بچه هایی ک از اول پیجمو دارن میدونن چه روزایی رو میگذروندم دکتر علنا به من گفته بود ناباروری دارم و تو ناامیدی محض منو رها کرده بودن خدا خواست شد همون موقه به خودمم یه سریا ک از زجرا و دردایی ک میکشیدم از دارو ها و کیست و … میگفتن خوش به حالت واقعا اگر بدونین طرف چی کشیده تا این لحظه رو تجربه کنه بهش اینطوری نمیگین با یه حسرت خاصی
درد کشیدنای ما واقعا حسرت و خوش به حالت نداره .
من هر وقت کسی بهم گفت خوش به حالت ک چی هستی و چجوری هستی و فلان درجا یه اتفاقی برام افتاد . درسته شخص قصد بدی نداره ها اما متاسفانه قدرت کلمات رو نمیشه دست کم گرفت❤️

۲۳ پاسخ

بخاطر همین جمله خوش بحالت،وب خاک سیاه نشوندنم با خیلی از نزدیکانم قطع رابطه کردم

واقعا جرا میگن خوش به حالت...
هر وقت کسی اینو بم گفت
بعدش زندگی روی بدشو بهم نشون داد
مثل الان ک زایمانم تو جنگه و حس بدبختی دارم😭💔

آی حرف دلمو زدی خواهر هیشکی از زندگی کسی خبر نداره ببینه طرف برا رسیدن به یه سری چیزا چه زجرایی که نکشیده بعد راحت میان میگن خوشبحالت ،این که چیزی نیست من طرف تو رو به روم برگشت گفت تو شانس داری من بدشانسم یعنی بعد چندساعت فقط خدا بهمون رحم کرد همون طرفی که میگم چشم از زندگیم برنمیداره همیشه انرژی منفی برامون می‌فرسته تا میبینمش دورازجون یه اتفاقی برامون میوفته

دقیقا منم دختر خاله همسرم یه ماه فاصله کمتر از من بارداریش بعد از من میپرسید میخوای چیکار کنی واسه تایین جنسینت من حالا توضیح ندادم میخوام چیکارکنم فقد گفتم یه لباس میخوام بدوزم فقد
بعدش شروع کرد ای من نمیتونم ندارم خوش بحالت یعنی انقدر بهم انرژی منفی داد اصلا دلم نمیخواد باهاش هم کلام شم
با اینک من یه ماه از اون جلو تر بودم از من زودتر تایین جنسیت گرفت 😂
الانم فهمیده میخوام کدوم بیمارستان زایمان کنم تا با مادر شوهرمینا جمع میشم بحث میندازه وست راجب بیمارستان نظر میده خیلی گرونه و از این حرفا
بعد من به مادر شوهرم گفتم که بدم میاد اینجوری ناله میکنه پیش منم فهمیدم اونام متوجه شدن خلاصه این از این جور ادما زیاد هست بهترین کار اینه که اصلا باهاشون حرف نزنی

والا ک خیلیا عقل ندارن طرف همه چیزعم داره ولی بازم چشمم دنبال مال بقیس خدا هممون رو از چشم حسود ب دور کنه

درست میگی واقعا
انشاالله خدا ب هر کسی میخاد بچه سالم بده ولی خشبحالت 😛 گفتن اصلا خوب نیس

منم خیلی بدم میاد از این کلمه خوووشبحالت☹

اینقد من اسیب دیدم سر همین جمله
یه گاو نفهم ک چشمشم خیلی شور بود عمدا هر بار میگفت حتی دعوا میکردم ک نگه باز میگفت...
حسود ب معنای واقعی بود

فک کنم اول باید به خودتم یاداوری کنی من یه مامان بی تجربه تنهام اون روز دنیا جلوچشمم سیاه شد بخاطر بچم مدفوعش به حدی بد بود که شوهرم خواست بیمارستان ببره گذاشتم گهواره تواومدی هرچی ازدهنت درومد بم گفتی ازحیون گرفته تا هرچی من هیچی نگفتم بهت چون گفتم شاید دلش نسوخته بخاطر بچه عذاب نکشیده قدر نمیدونه الان تاپیکتو دیدم درتعجبم😕

دقیقا..مردم فقط ظاهر قضیه رو میبینن متاسفانه ..

منم متنفرم از کلمه ی خوش ب حالت 🙂

عزیزم میاین گروه روبیکا؟
کسی نیس هنوز اگ خاسین بگین
برای که حصله مون سر میرفت زدم

از خدا میخوام و ائمه وبانو فاطمه زهرا هرکی بچه میخواد امیدوارم که امسال بچه بغل ودلش شاد ولبش خندون زندگی بکامش باشه🙏الهی امین

ابجی گلم من بعد ۱۷سال باردار شدم کلا دکتر همون اوایل ازدواجم رفتم ناامید بودم ازدواج کردم وزنم ۷۲بود بعد ازدواجم تا همین ۳سال پیش ۱۰۷کیلو شده بودم بعد انگار خدا توددلم انداخت برو باشگاه ۳سال بی وقفه ورزش سنگین هروز داشتم هرروز صبح یاهرروز بعد از ظهر وزنم اومد رو ۸۲گذاشت وگذشت استپ وزنی پیدا کردم رژیم باز از مربیم گرفتم ولی تو این فاصله من حالت تهوع و اوغ داشتم ولی حالیم نبود که یه سری یادمه وسط باشگاه هوری افتادم مربیم یادش بخیر گفت تبسم بارداری گفتم نه بابا گفت بخدا بارداری /شک به دلم انداخت اصرار والتماس بیا بریم بی بی چی بگیریم گفتم نه باشوهرم میرم اومدم خونه دم غروب باشوهرم رفتم داروخانه گرفتم حالا اینجا بخندین🤣بلد نبودم با بی بی چکار کنم بجا اینکه بی ادبی نباشه قطره ادرار بریزم تو همون اولی ریختم جا نشون حالت زرد شد بردم نشون مربی دادم قش کردن دوستام باز یکی دیگه خریدم اینسری مثبت در اومد ولی انگار تو آسمون بودم رو زمین جا برا من نبود به شوهرم زنگ زدم ۶صبح بود گفتم بی بی چکم مثبت گفت نه بابا خلاصه باور نکرد به خواهر شوهرم زنگ زدم گفت زود برو آزمایش خون بده بندخدا پول آزمایش خون برام زد رفتم آزمایش باشوهرم حالا منو شوهرم دل تو دلمون نیست خانمی که تو آزمایشگاه بودن داشتن پچ پچ یواشکی حرف میزدن ومیخندیدن شوهرم گفت ابجی تو رو خدا یچی بگو اذیتمون نکن گفت مثبت خداااااااااااااااااااااااااااات شوهرم از شدت خوشحالی من با وزن ۸۲کیلو بلند کرد ومیبوسید😭😭😭قربون خدا برم که همه چی به وقتش میده ولی انسان صبور نیست /خداروشاکرم منو لایق مادر شدن دونست خونمون از بی رنگی در اورد باورتون نمیشه کل سیسمونی بچم عمش خرید من فقط تخت خریدم

اره واقعا خیلی بار منفی داره .
بهتره ب جاش چیزه دیگه جایگزین کنیم.
عادت کردیم همیشه ظاهر طرف و ببینیم ....
نمبدونیم تو دلش چ خبره و چ سختی هایی کشیده 🥺🥺🥺🥺

من همیشه میگم ان شاالله هرکی بهم میگه خوشبحالت تو شرایط من قرار بگیره.. اونقدر مشکلات و گرفتاری زیاده که فک نکنم اگه شرایط من قرار بگیره باز هم بگه خوشبحالت

اصلا خوشبحالت خیلی حس بد و منفی به آدم میده. نه فقط برای بارداری تو همه چیز. دیگه موقع بارداری که بدتره همه چی

خداروشکر عزیزم انشالا که صحیح و سالم نینیتو بغل بگیری

واقعا حرفات قشنگ بود من خودم چند روز پیش یکی تو مطب دکتر 5 هفتش بود بهم گفت خوش به حالت هفتت بالاس بهش گفتم خوش به حالم نیست هفت تا کفن پوسوندم تا الان بعد 15 سال انتظار و کلی دوا دکتر تازه یکم منم قاطی ادما شدم همونم خیلیا چشم دیدنشو ندارن خوب نیست چشممون به جایگاه دیگران باشه هر گی به اندازه دلخوشیش چندین برابرشو سختی کشیده چه خوب میشد عقلمون تو چشممون نباشه

دقیقا، کلمه خوش به حالت پر از انرژی منفیه
در هرجهتی که استفاده کنیم
انشالله که مامانای باردار بچشون رو صحیح و سالم بغل کنن، و خدا به اونایی هم که بچه میخوان فرزند سالم بده

اتفاق تو‌شرایطی که داریم بدترم هست. اینقد استرس دارم که بچم تو شکمم جمع میشه. گریه نمیکنم ناراحتش کنم .. ولی حالم بده .. دلم درد میگیره هی .. چهار سال دنبال بچه بودم الانم تو‌شرایط الان. خداروشگر ماهم بالاهه .. ولی بازم دو هفته مونده. ایخدا تا من میزام این اوضاع درست بشه

ازین کلمه خوش بحالت متنفرم باید بگن خوشحالم برات
اصلا نفهمن نمیدونن پشت ی بارداری چی بوده

دقیقا موافقم منم بعد سه سال دوقلو داد خدا بهم ،حالا هرکسی می‌فهمه میگه خب دیگه راحت شدی یبار میاری،ولی نمیدونن چیا رو گذروندم ،خدا خودش مواظب همه مامانا باردار باشه

سوال های مرتبط

مامان لیلی کوچولو🤱🏻 مامان لیلی کوچولو🤱🏻 ۱ ماهگی
قسمت سوم
رها
و ما دو ماه بعد کردیم و همان شب ک عقد کرده بودیم اقدام را شروع کردم .
دکتر گفته بود بعد از ۶ ماه سونوگرافی بشم ک مجدد کیست نساخته باشم اما من از ترس پیگیری نکرده بودم.
تقریبا ۵ ماه از اقدام من گذشته بود و خانواده همسرم از همون اول در جریان اقدام ما بودن و هر ماه نزدیک پریودی من ک میشد میگفتن:
- مژه هات جفت شده
- عقب ننداختی؟
- شما کار سنگین نکن شاید باردار باشی
- رنگ و روت پریده خبریه؟
- پف کردی بی بی چک زدی؟
و و و … تا اینکه کم اعصابم خورد شد و رفتم دکتر و سونو و ازمایش و فهمبدم دو تا کیست بزرگ در اوردم که مانع بارداریم شدن .
۳ ماه متوالی قرص جلوگیری خوردم ، مجدد اقدام رو شروع کردم و در ابن کدت خانواده همسرم کم کم شروع به زخم زبون زدن کردن ..
کیست ها برطرف شدن و مجدد اقدام رو شروع کردم و دو ماه بعد مجدد کیست ساختم و این بار ۴ ماه قرص جلوگیری خوردم و همچنان زخم زبون …
ماه اخر بود که یه روز همسرم با عصبانیت اومد خونه و گفت تو چرا به من نگفتی یه تخمدان نداری!؟
در حالی ک اصلا همچین چیزی صحت نداشت و من توی شوک بودم ک ابن حرف از کجا اومده!
یه هفته بحث و دعوا که بیا بریم سونو بدم خودت ببینی ک من تخمدانهامو دارم اما نه قبول میکرد نه حرفشو پس میگرفت منم زدم زیر همه چیز و گفتم دیکه بچه نمیخوام! از کسی که نه اعتماد داره نه حاضره کاری کنه بچه نمیخوام از ترسش اومد و با هم رفتیم سونو دادم وقتی دکتر گفت ایشون مشکلی ندارن شاد شد انگار واقعا منو باور نداشت و این بیشتر اذیتم کرد.
مامان لیلی کوچولو🤱🏻 مامان لیلی کوچولو🤱🏻 ۱ ماهگی
اینجا یادمه مایع میانی گوشم جا به جا شده بود و حال بدی داشتم از شدت سرگیجه ..
بعد از دو سال و نیم اقدام های پراکنده که بینش چند ماه قرص و داروهای جلوگیری میخوردم باز اقدام میکردم باز از اول داروهای جلوگیری و هر روز سونو و دکتر و دردهای شدید پریودی و …
از همه مهمتر کلی حرف و تیکه و کنایه از خانواده همسر برای بچه دار شدن و .. تو اون ماه از همه چیز خسته شدم و تصمیم گرفتم خودم رو بکشم کنار و همه چیز رو بسپارم به خدا و برای مدت طولانی دیگه هیچ دکتری نرم و اگر خدا بخواد بهم بچه بده نخواست هم تا یه سال هیچ دکتری نرم و بعد مجدد شروع کنم.
اما خدا همون ماه به من فهموند تو اگر به من توکل کنی من جواب رد نمیدم بهت .
اون ماه چله ی نماز امام زمان رو هم شروع کرده بودم .
هنوز ۱۰ روز مونده بود تا اتمام نذرم که یه شب که از صبحش لکه بینی صورتی«لانه گزینی» کرده بودم اما خودم فکر میکردم شروعه پریودیمه خیلی الکی با همسرم دعوای شدیدی راه انداختم در حدی که خودم تو دعوا گریه میکردم به خدا نمیخوام باهات دعوا کنم اما دعوا دارم باهات تو مراعاتمو بکن ولی از اونجایی ک اقایون خیلی درک بالایی دارن اصلا اون شب نتونست منو درک کنه و خیلی دعوای بدی شد و شوهرم از خونه زد بیرون تا فرداش !
من صبحش میخواسم دم نوش زعفرون و .. بخورم ک بچه ها نذاشتن و گفتن اول بی بی چک بزن مطمین بشی بعد بخور ، سرت رو درد نیارم بی بی چک رو بدون نگاه کردن خواستم بندازم تو سطل که دیدم مثبته
ادامه👇🏻👇🏻