۲۲ پاسخ

آنقدر بدم میاد مردا دخالت می کنن تو کار مادر و بچه از هیچی بچه خبر ندارن نظر هم می دن همسر منم بعضی وقتا زیاد از حد نظر میده بهش میگم تو یه صبح تا شب بچه رو نگه دار بعد نظر بده حرف بزن

دست نداری مگه؟ یکی بخوابون تو دهنش درست می شه😂
بچه بچست دیگه

منكه قشنگ ميرينم ب شوهرم،بش ميگم معلومه تو معلول زهني بودي كه از هيچي نميترسيدي وگرنه ترس تو وجوده همه هست

دقییییییییقا
تا میخوام بگم پسرمو اذیت نکن دردش میگیره میگه بیا باز اسم درد و‌اوردی یادش دادی درد چیه میگم عنتر داری بچه رو له میکنی میگه تو میگی درد میفهمه
یا من ب شدت از رعد و برق میترسم هربار نور بزنه سریع گوشامو میگیرم میگه جلوی پسرمون ادای زنای خراب و در نیار 😐

نهههه همش گلایه میکنه که چرا میخاد بامن بیاد من نمیبرمش بیا بچتو بگیر. منم میگم ازخونه بابام نیاوردم که..صبح تا عصر بامنه دوساعتم تونگهش دار

ن خداروشکر گاهی اوقات وقتی میگم باور نمیکنه تو ی موقعیت امتحان میکنه زورش نمیکنه مثلا از تاب میترسه باور نمیکرد امتحان کرد دید ارع واقعا میترسه دگ بیخیال شد

ولش کن محلش نده وقتی نمیفهمه نمیخواد که بفهمه توضیح بیشتر براش اذیت کردن خودته وقتی اینجوری میگه پاشو از کنارش برو اگه هم گفت کجا میری و دارم حرف میزنم بگو چند برات توضیح دادم میخواستی بفهمی تا حالا فهمیده بودی

من برعکسم دقیقا نذاشتم از هیچی بترسه دخترم.گربه سگ چون خودم علاقه دارم قشنگ بدون ترس میره جلو ولی از مگس چون بدم میاد ک تو خونه بیاد میترسه چون دیده من ترس دارم.ی کوچولو همسرتون راست میگه چون بچه تمام وقت با شماست وپسره نذارید خیلی ترسو بار بیاد .حالاواقعا از خیلی چیزا باید ترسوندش

از دست این مردا همسر منم به همه چیز همه کارم کار داره
اونم مث همسر شما میگه تو ترسو هستی خانواده گی همه تون ترسو هستين

عزیزم متاشفانه هر جی بشه میگن تو کردی
همسر منم هست
من امیگم خب تو بزرگش کن ،من بلد نیستم

خیلی عذر میخوام ولی بخدا تو مغز مردا پهن هست تمام اخلاقای گند بچه ترس بچه بدخلقیا رو به من ربط، میده

اره اینم میگ بس که دنبالش بودی الان ازپس خودش برنمیاد یک ساعت هفته پیش با باباش گذاشتم مار گذاسته توبغلش بخدا

نه اتفاقا من گارد میگیرم
چون واقعاهمه چیو جلو بچه میگه

خوب میشه. ترسش
مردا همیشه اینجور حرفا میزنن نزنن که جای تعجب نیست

قطعا میگن ولی من چون خودم مثلا از حیوان و پرنده ب شدت میترسم هیچ واکنشی از اول جلوی بچه نشون ندادم و تا خواستم بترسم بچه‌رو دادم دست باباش که باهاشون رو ب رو بشه و همانا شد که بچه اصلا شبیه من نشد و مث باباش از هیچی نمیترسه

بستگی داره دیگه خیلی چیزا هم من خودم میترسم چه برسه به بچه

نه این مشکل رو نداریم

عزیزم خوب بچه دوسال هنوز هیچی نمی‌فهمه بزرگ و بزرگتر که میشه همه چی رو می‌فهمه ترس و وحشت و اینا

همسرمنم اينطوري

همسر منم میگه تو بچه رو ترسو کردی🫠😏

عزیزم توجه ب همسرت نکن بگو باشه همون ک تومیگی،دختر من از مگس از سوسک از بعضی صداها میترسه خب بچه ان اقتضای سنشونه فقط سعی کن خودت جلوش ترست رو نشون ندی

ای بابا پسر من تا هفته پیش خودش میرفت با کفش سوسک و میزدولی الان از ی مگس میترسه
همش میگه میترسم

سوال های مرتبط

مامان Aron مامان Aron ۲ سالگی
مامان عسل مامان عسل ۲ سالگی
خانوما توقع شما از مهد کودک چیه؟
جدای از آموزش..
من یه مهدی رفتم که با چشم خودم میدیدم مربی کاردستی درست میکنه میده بچه و مادر هم فکر میکنه بچه درست کرده
یا مثلا وقتی مامان میومد دنبال بچه ،،مربی کلا مهربون میشد و با خوشحالی از بچه خداحافظی میکرد..
امروز به مربی گفتم فلان رفتار طبیعیه تو بچه من؟
اومده به من میگه برو کلاسهای فرزندپروی و بگذرون و کلی غر زد...
درحالیکه اگر نگران نبودم غیر طبیعی بود و من کلی دوره فرزندپروی گذروندم..
یه بچه ای مامان باباش دکترن تو مهد بود..بچه اومد پسر من و اذیت کرد و هیچی بهش نگفت منم فقط گفتم عجب بچه شیطونی....آقا این و گفتم مربی سریع اومد یقه من و گرفت که نباید اینجوری بگی..این خانوادش دکترن و بچه افسرده ای بوده اومده مهد و...اصلا از خودم بدم اومد بچه رو بردم اونجا..
بهش میگم چرا بچه ها تو مهد یادنگرفتن اسباب بازی و به هم اشتراک بزارن؟
بچه من میره سمت اسباب بازی ها یکی دیگه از دستش میگیره و طردش میکنه..
میگه اینا بچه هستن نمیفهمن.. نمیدونم ببرمش یا نه..
از طرفی خیلی به خونه ما نزدیکه..
اومده میگه چند روز دیگه بچه خودتم اسباب بازی به بقیه نمیده..
میشه راهنمایی کنید نظرتون و بگید چکار کنم. راستش رفتار مربی خورد تو ذوقم.